نظریه خود تعیین گری یا SDT(self determination theory) یکی از مهمترین نظریات در روانشناسی است که مربوط به گیمیفیکیشن میشود. تقریبا شما هیچ کتابی از گیمیفیکیشن را پیدا نمیکنید که راجع به این نظریه صحبت نکرده باشد. در اکثر مقالات گیمیفیکیشن به این نظریه ارجاع داده شده است بنابر این احساس کردم که باید راجع به این نظریه در سایت مطلبی بنویسم. به صورت خلاصه این نظریه راجع به انگیزه درونی است و مواردی که انگیزه درونی را شکل میدهند.
کلیات نظریه خود تعیین گری راجع به چیست
به نوعی نظریه خود تعیین گری دسی و رایان راجع به آن دستور آشپزی خاصی صحبت میکند که مردم عادی چیزی راجع به آن نمیدانند چیزی که باعث میشود ما از تمرین کردن و ورزش و بازی ویدیویی و خیلی از موارد دیگر لذت ببریم چیست؟ چیزی که باعث میشود خیلی از اوقات از بودن با دوستان لذت ببریم چیست؟
جواب همهی این سوالات را میتوان در این نظریه پیدا کرد. این نظریه توسط دسی و رایان در سال 2000 ارائه شده است و هنوز هم از قدرتمندترین نظریه هاست. هرچند به نظر من اکتالیسیس همچنان در این زمینه به شما کمک بیشتری میکند اما اگر در حال نوشتن پایاننامه گیمیفیکیشن هستید مجبورید این نظریه را بلد باشید.
اگر هم واقعا میخواهید که این مطالب را یک بار برای همیشه درست و حسابی متوجه شوید دوره نوروساینس در زندگی را ببینید. مشخصا اکتالیسیس و SDT جلوی آن مطالب یک شوخی هستند.
مثالی برای درک بهتر SDT
وقتی که ما عاشق یادگیری هستیم وقتی که انگیجد هستیم و علاقه خاصی به یادگیری داریم مشخصا بهرهوری بیشتری هم داریم و تجربهی بهتری داریم. وقتی که عاشق موضوعی باشیم تشنه یادگیری هستیم و برای آن وقت میگذاریم گاهی حتی آنقدر غرق در آن موضوع میشویم که به غرقگی میرسیم اما سوال اساسی این است که چه اتفاقی در پشت پرده میافتد که چنین تغییری در ما ایجاد میشود؟ و آیا میتوانیم کاری کنیم که با شناسایی عواملی که باعث چنین جذابیتی میشود کاری کنیم که کارهای دیگر را نیز جذاب کنیم؟
نقد نظریه SDT
در این نظریه راجع به 3 دلیل اصلی صحبت میکند که در این دلایل، به نوعی دلایل روانشناختی هستند که باعث میشوند در ما انگیزه ایجاد شود که کارها را با اشتیاق بیشتری انجام دهیم:
شایستگی یا competence
در اینجا شایستگی به این معناست که شما خود را لایق چیزی بدانید و مطمئن باشید که کارهای شما موثر است. اینجا کلمهی خودکارآمدی به نظرم کلمه مناسبی است و شایستگی به آن مرتبط است. برای مثال اگر یک کمپین آنلاین داریم باید پیشرفت کاربر را نشان دهیم و این پیشرفت ترغیبکنندهی ادامهی کار باشد. دادن بج و دیگر عناصر گیمیفیکیشن معمولا به همین دلیل است.
ارتباط
این نیاز دلایل فرگشتی دارد و راجع به این است که صرف حضور دیگران باعث تغییر رفتار ما میشود این موضوع را در کتاب طراحی اغواگرایانه خیلی خوب توضیح دادیم. نکتهی جالب توجه این است که با توجه به اینکه گیمیفیکیشن در حوزههای متفاوتی کاربرد دارد در هر زمینهای که فکرش را بکنید ما موضوع مرتبط داریم یعنی برای مثال در بحثهای آموزشی ما قانون 70 20 10 را داریم که میگوید 20 درصد یادگیری به وسیله یادگیری اجتماعی است!
استقلال
این موضوع راجع به داشتن حس عاملیت است که در اینجا راجع به آن صحبت کردیم راجع به این است که کاربر انتخابهای معنادار داشته باشد و اینکه حس کنترل وضع موجود را داشته باشد. یکی از مهمترین مسائلی که باید در نظر بگیریم این است که این موضوع یک کارکرد فرهنگی دارد یعنی در جوامعی که عموما حس درک شدهی عاملیت پایین است با کشورهایی که بالاست تفاوت معناداری در پیادهسازی این مورد وجود دارد.
مثال نظریه خود تعیین گری در بحث آموزش
حال برای مثال وقتی که این نظریه را در کانتکست مشخص بررسی کنیم خیلی زیاد موارد مطرح شده بیشتر مشخص میشوند. فرض کنید که شما میخواهید مشابه کاری که ما در گیمیفیکیشن بیمه دی انجام دادیم یک سیستم LMS داشته باشید(چیزی شبیه مودل). این نظریه بیان میکند که باید به 3 عامل دقت ویژهای داشته باشید. برای مثال اگر در این سیستم شما به کاربر حس ایجنسی و ارتباط بدهید کاربر به شایستگی میرسد.
SDT و گیمیفیکیشن
بعید میدانم که تاکنون متوجه این قضیه نشده باشید اما تقریبا سنگبنای گیمیفیکیشن همین نظریه SDT است. یعنی تلاش اساسی همواره این بوده است که 3 ضلع مثلث SDT را در تجارب گیمیفیکیشن به صورت صحیح و کنار هم پیادهسازی کنیم. تقریبا مقالهای در گیمیفیکیشن نیست که راجع به این موضوع صحبت نکرده باشد به همین دلیل نکتهای که باید در نظر داشته باشید یک چکلیست گیمیفیکیشن است که متوجه شوید که این 3 ضلع در طراحی شما aligned هستند یا خیر.
بعد از SDT کجا برویم؟
به صورت کلی مهم است بدانید که کتابهای زیادی تلاش دارند تا انسان را توجیه کنند! دلیل رفتار ما را توضیح دهند. شما باید همهی این موارد را گوش دهید و حالتهای خاصی را پیدا کنید که بعضی مدلها در توصیفشان عاجز باشند! به این شکل بهترین مدل را پیدا میکنید. در سایت موارد زیر وجود دارد:
- بحث سائق مرگ و سائق زندگی فروید که در دوره کد تقلب صحبت شده.
- کتاب انگیزه پینک
- مدل RAMP
- مدل SCARF
- payoff
62 پاسخ
باسلام
در مورد سوال های درس اول هنوز برای من نامفهوم هستند که بتونم پاسخ بدم کاش طوری بود که یکم سوال رو بازتر می کرد واشاره می کردچه چیزهایی مد نظر هست .
سلام مثلا وقتی میگیم که فلان مورد را به یاد بیاورید یعنی صرفا یک خاطره ای چیزی هست بگید
بچه بودم اولین بار که ستاره کشیدم روی زمین خیلی خوشحال بودم هنوزم خوشحالم میکنه البته این سه سالگی بود ، در بازه 5 تا 8 سالگی بازی با دایناسور های پلاستیکی که داشتم، بازی با پسر همسایه خوشحالم میکرد، بازی به حیوانات نقاشی کشیدن ، بازی با همه دوستای توی کوچه ، زی زی گولو خیلی خوشحالم میکرد هنوزم خوشحالم میکنه.
درس ۱تمرین۱
هم از نظر خودم هم نزدیکان و دوستانم چهره معقولی دارم .و اندام و وزن متناسبی دارم اینا بهم اعتماد به نفس میده ولی نه همیشه و در انتخاب لباسم خیلی حساسم
دوستام منو ادم منطقی میدونن البته از نظر خودمم همین طوره
به حقوق دیگران خیلی احترام میزارم و مراعات میکنم و گاهی اوقات با درک بیش از حد طرف مقابلم احساس میکنم نشانه ضعف منه
معمولا فیلم ها و کتاب های خوب میخونم و موزیک خوب گوش میدم و هرکتابی رو مطالعه نمیکنم و ازین بابت اعتماد به نفس دارم معمولا تو جمع ها حوصلم زود سر میره مگراینکه موضوع بحث ها برام جذاب باشه
تمرین ۲درس اول
روز اول اشنایی با همسرم واقعا عالی بود و بعد ازدواجمون هیجان رابطمون کمتر شده هرچند خودم خیلی تلاش میکنم اجازه ندم یکنواخت بشه و درنهایت اونطور ک میخام پیش نمیره
تمرین ۳
تو گذشته یه تریبون ازاد شرکت کردم
بعد چندسال بهش فکر میکنم بازم حالمو خوب میکنه
درس اول .تمرین اول.من قد متوسطی دارم 173 سانتی متر همیشه احساس میکردم قدم کوتاهه ولی تناسب اندام خوبی دارم و همیشه سعی میکنم ورزش کنم و چیزی که از دوستانم همیشه می شنوم اینه که بدن تو برای ورزش کردن و رو فرم ماندن عالیه و این باعث میشه من مرتب ورزش کنم و این فرم بدنی رو به نحو احسن حفظ کنم یا همیشه با خانم هایی که در ارتباط بودم بمن می گفتند چشم ابروی زیبایی داری که تقریبا همین دو مورد باعث میشه که دیگه زیاد در مورد بدنم دغدغه نداشته باشم حالا هر مشکلی داشته باشم با فکر کردن به این موارد راضی هستم.و همیشه سعی میکنم وقتی با دوستانم هستم کاملا فضا رو به اونها بسپارم تا احساس راحتی کنند و همیشه اجازه نمی دهم پا فراتر بزارند که به شدت از دروغ و چاخان متنفرم و شوخی با دوستانم همیشه در حدیه که خودم جنبه ان رو دارم نه بیشتر از ان .
درس 1 تمرین 2__بیشترین هیجان رو قبل از بدست آوردن اون هدف یا کالا دارم و نهایتا بعد از چند روز کم و کم می شود و اگر بخوام اون هیجان باقی بمونه باید هدف بروز بمونه و آسیب نبینه وگرنه ارزش اون که پایین میاد هیجان من هم از بین خواهد رفت.
درس اول تمرین سوم__یادگیری همیشه من را خوشحال می کند وقتی فنی یا علمی رو یاد میگیرم و میتونم به دیگران کمک کنم و ارتباط برقرار کنم بمن حس خوبی می دهد .
خیلی جالبه حسین جان ولی فک نکنم 173 متوسط باشه ها یعنی متوسط به بالا محسوب میشه شاید
جواب سوال۳ روز اول
کشف راه حل برای ایده هایی که داریم قراراست اجرایی بشن
تمایل به ساختن وهمراهی ایده های نو در گذشته وحال برایم شادی افرین است.
کلا مشخصه آدم جستجوگری هستی
سلام
از ظاهرم ناراضی نیستم ولی کمی اضافه وزن دارم، لباس رسمی میپوشم و برام لذت بخش
از هیچ کس گله یا ناراضی نیستم و انتقادی ندارم ، هرکس متناسب با محیط و فرهنگ و سوادش فکر میکنه که کار درست رو انجام میده
خانواده و دوستان رو خیلی دوست دارم
سوال دوم
محصول نرم افزاری موفقی داشته باشم که در همه جا استفاده بشه و مفید باشه
سوال سوم
قدرت داشته و نفراتم ازم راضی ان
خیلی عالیه
جواب سوال اول روز اول:احساسات من در رابطه با ظاهرم اخیرا خوب نیست و احساس راحتی نمی کنم در مورد خویشاوندان به خصوص پدر و مادرم حس تنفر و خشم زیادی دارم و در مورد دوستانم حس خوب و شادی رو تجربه می کنم.
یکی از موارد خیلی مهمی که توی این کتاب یاد میگیری دقیقا همینه که بفهمی چرا این حس نسبت به خانواده وجود داره
درس۱سوال۲
راه حل های جدید که گشایشی در کارها برایم باشه ومنو به هدفی که دارم نزدیک کنه برام هیجان انگیزه
ولی دیدن فیش حقوقی برایم هیجانی ندارد. حتی اگرم افزایشی باشد
مثلا شده برای رسیدن یه چیزی اشتیاق داشته باشی و وقتی بهش رسیده باشی برات جذاب نباشه؟
جواب سوال دوم روز اول:کاملا درسته من قبلا خیلی هیجان زده بودم که معلم بشم الان که چندین ساله این شغل رو دارم دیگه هیجانی وجود نداره.یا برای خرید ماشین و سفر هم همینطوره
و این بخاطر دوپامین هست
جواب سوال اول روز اول
باتوجه به فرمول قد ووزن من حدود۱۰تا۱۵کیلو وزن اضافه دارم که حس خوشایندی ندارم ازاین بابت خصوصا از وقتی یه مطلب خوندم درباره رابطه وزن بایادگیر.برام لذت بخشه که ببینم خویشاوندانم غنی باشند چون ترحم من برانگیخته نمی شه و دارا بودن انها عاملی میشه برا تشویق من
خوش اومدی عظیم جان
جواب سوال سوم روز اول:یکی از تجربیات خوب گذشته ام اولین کارگاه آموزشی بود که برگزار کردم و فکر می کنم مورد توجه و تایید دیگران بودن باعث خوشحالی من میشه.
خیلی عالیه در ادامه دوره یاد میگیری که چرا اون موقع حس خوبی داشتی و چطور میتونی بصورت پایدار از این شادی استفاده کنی
جواب سوال اول روز اول: درمورد ظاهرم خیلی برام مهمه که ظاهر خوبی داشته باشم و بقیه تحسین کنن و هر حرفی در این مورد اذیتم میکنه
احساسات من درمورد خویشاوندان مثلا دوست دارم همسرم فقطمنو تحسین کنه و اگه مقایسه بشم اذیت میشم و اگه حس کنم کسی اومده توی قلمرو من احساس تهدید میکنم
جواب سوال دوم روز اول: مثلا زمانی که کتاب جدید میخرم خیلی ذوق دارم اما بعد از مدتی حسخاصی بهش ندارم
یا اینکه اینترنتی بسته ای رو سفارش دادم و منتظرم بیاد احساس اشتیاقم فقط تا بعد از آنباکسینگ دوام داره و بعدشاز بین میره
جواب سوال سوم روز اول:
از گذشته تا الان کشف کردن خیلی برام جذاب بوده و حالم رو خوب میکرده و میکنه
خیلی جالبه موردی که میگی تقریبا همه همینیم و بخاطر همینم هست که مثلا جملاتی میشنویم مثل اینکه از مسیر لذت ببر نه مقصد
جواب سوال اول از روز اول
امشب که مناظر برگشتن برادرم بودم، حس خیلی خوبی داشتم، با اینکه از صبح حسابی کم توان بودم و بیماری دخترم هم مزید بر علت شده بود
ایشالله که بهتر شید
جواب سوال دوم از روز اول
وقتی کتاب جدیدی به دستم میرسه، حس خوبم بیشتر میشه، همینطور وقتی قراره یک کار جدید رو شروع کنم.
و این برای دوپامینه
جواب سوال سوم از روز اول
چند سال پیش که اولین مقالهام چاپ شد، حس خیلی خوبی داشتم، شروع هرکار جدیدی امروزه حتی وقتی برام سخت باشه و بعضا غیرقابل انجام، من رو یاد اولین مقاله دوره کارشناسی میندازه که با سختی نوشتم و لذت چاپ شدنش خستگیام رو به در کرد.
مبارکت باشه
روز اول
سوال اول: اطرافیانم از ظاهرم همیشه تعریف میکنند ولی خودم ی مواردی رو دوس ندارم که نمیشه تغییر داد، در کل راضیم، راستش نمیخوام پیر بشم واسه همین گاهی محبورم کارهای زیبایی طبیعی انجام بدم. در مورد خانواده باهاشون رابطه خوبی دارم و در کارها به هم کمک میکنیم، اما راستش از مادرم ناراحتم به خاطر اینکه در مهمترین تصمیم زندگی هر فرزندی که باید تقش تاثیرگذاری داشته باشه، عملکرد بسیار بدی داشت و هیچ وقت از ذهنم نمیره البته سعی میکنم که فراموش کنم.
عاشق پسرم هستم با هم خیلی خوبیم البته جر و بحث هم زیاد داریم. دوس دارم دوستان جدیدتری داشته باشم و دامنه ارتباطی ام رو بیشتر کنم ولی راستش الان نمیدونم چرا نمیشه، شاید نمیتونم اعتماد کنم، یا شایدم دلایل دیگه ای داره...
سوال دوم:وقتی ی کار جدیدی که در برنامه کاری ام یا زندگی شخصی ام بوده شروع میکنم و اگر احساس خوبی داشته باشم، برای ادامه کار و تمام کردنش هیجان دارم. البته از چیزهای کوچیک و ساده هم هیجان زده میشم.
در مورد چیزهایی که هیجان زده نیستم: اون موارد کوچیک و ساده که قبلا گفتم همیشه هیجان داره، ولی در مورد برنامه های بلندمدت مثلا وقتی خونه خریدم یا وقتی قرار بود ی ماموریت خارج از کشور برم خیلی هیجان داشتم بعدش هیجان نداره البته مرور خاطراتش حالم رو خوب میکنه
سوال سوم: گفتید یک تجربه خوب گذشته، راستش تجربه های خوب در کارم و زندگیم زیاد داشتم گرچه خوشحالیش پایدار نیست ولی فک میکنم انجام کارهای جدید که منجر به موفقیت و ارتقای شغلی ام بشه، بیشتر منو خوشحال میکنه البته بعدش ی سفر یا مهمونی یا ی رستوران واسه رفع خستگی عالیه
جالبه
درس اول
سوال اول
همیشه میگفتن آدم باهوشی هستی و این باعث شد اعتماد به نفس بالایی داشته باشم
سوال دوم
واسه خرید کردن (خیلی فرقی نمیکنه چی باشه) خیلی ذوق دارم و بعد از یه مدت عادی میشه و حس خاصی ندارم بهش دیگه.
سوال سوم
پول در آوردن و پول داشتن همیشه خوشحال کننده بوده و همچنین بازی کردن (عاشق بازی کردنم هرچی سختتر و چالشیتر و فکریتر برای من جذاب تر) و یا داستان مهیجی خواندن یا چیز جدیدی یاد گرفتن ( منظورم صرفا برای من جدید باشه نیست کلا چیز جدید و نویی باشه تو دنیا و در موردش خبردار بشم هم برام جذابه مثلا فلان تلسکوپ فرستادن فضا و…)
خوش اومدی مهدی جان
سلام
روز اول
تمرین ۱ .راجع به ظاهرم:در کل از ظاهرم راضی هستم فقط دوست داشتم قد بلندتری داشته باشم .
چهره دلنشین ،چشمان زیبایی دارم و خوش پوش و خوش سلیقه ام .
هنرمندم و با استعداد .
ولی پشتکار خوبی ندارم و معمولا استعداد هام رو هدر میدم و ازین خصوصیت ناراضیم.
نسبت به پدرم و عملکردش در گذشته بسیار انتقاد دارم و گاهی حتی احساس خشم ولی همیشه حامی من بوده و هست . ولی برام شخصیت پر از ایرادیه با وجود علاقه ای که بهش دارم .
در مورد دوستان اگر منو نادیده بگیرن خیلی ناراحتم میکنه و دوس دارم از نظرشون توانمند و دانا دیده بشم.
تمرین ۲.هر چیزی رو که بخوام و ارزوشو داشته باشم برام هیجان داره و تا مدتها بعد از اینکه بهش رسیدم هم براش ذوق دارم ولی به مرور برام عادی میشه ولی پول همیشه برام هیجان انگیزه.
تمرین ۳ .کلا هر وقت که مرکز توجه و مورد تحسین و تایید بودم برام بسیار تجربه خوب و دلپذیری بوده و هست و الانم خیلی برام مهمه که توی فعالیت هام ،کارم هنرم عالی و مورد تحسین باشم ،تشویق شدن خیلی بهم انرژی مضاعفی میده .
خوش اومدی مهسا جان
سلام و درود
روز اول
تمرین اول:خب من به ظاهرم رو خیلی دوست دارم و بهش اهمیت میدم و همیشه سعی میکنم اونجوری باشم ک خودم دوست دارم. این بهم حس خوبی میده
در رابطه با خویشاوندان باید بگم هنگامی که به کمک هم کارگروهی انجام میدیم حس خوبی دارم
در رابطه با دوستانم هم وقتی تفریحی یا همون کار گروهی و یا بعضا صحبت کردن بهم حس خوبی میده
تمرین دوم:این مورد برام خیلی اتفاق افتاده و فکر میکنم بازم بیافته.فکر میکنم میزان تلاشم برا رسیدن به او چیزی ک میخام روی میزان هیجانم تاثیر میزاره. البته اهمیت اون موضوع خاص هم برام مهمه.
تمرین سوم:حس اول بودن یا همون برتری تو ی موضوعی واقعا حس فوقالعاده ای هست برام
فرهنگم البته بی تاثیر نیست توی این قضایا
سلام و سپاس
روز اول
سوال اول: اطرافیانم از ظاهرم همیشه تعریف میکنند ولی خودم ی مواردی رو دوس ندارم که نمیشه تغییر داد، در کل راضیم، راستش نمیخوام پیر بشم واسه همین گاهی محبورم کارهای زیبایی طبیعی انجام بدم. در مورد خانواده باهاشون رابطه خوبی دارم و در کارها به هم کمک میکنیم، اما راستش از مادرم ناراحتم به خاطر اینکه در مهمترین تصمیم زندگی هر فرزندی که باید تقش تاثیرگذاری داشته باشه، عملکرد بسیار بدی داشت و هیچ وقت از ذهنم نمیره البته سعی میکنم که فراموش کنم.
عاشق پسرم هستم با هم خیلی خوبیم البته جر و بحث هم زیاد داریم. دوس دارم دوستان جدیدتری داشته باشم و دامنه ارتباطی ام رو بیشتر کنم ولی راستش الان نمیدونم چرا نمیشه، شاید نمیتونم اعتماد کنم، یا شایدم دلایل دیگه ای داره...
سوال دوم:وقتی ی کار جدیدی که در برنامه کاری ام یا زندگی شخصی ام بوده شروع میکنم و اگر احساس خوبی داشته باشم، برای ادامه کار و تمام کردنش هیجان دارم. البته از چیزهای کوچیک و ساده هم هیجان زده میشم.
در مورد چیزهایی که هیجان زده نیستم: اون موارد کوچیک و ساده که قبلا گفتم همیشه هیجان داره، ولی در مورد برنامه های بلندمدت مثلا وقتی خونه خریدم یا وقتی قرار بود ی ماموریت خارج از کشور برم خیلی هیجان داشتم بعدش هیجان نداره البته مرور خاطراتش حالم رو خوب میکنه
سوال سوم: گفتید یک تجربه خوب گذشته، راستش تجربه های خوب در کارم و زندگیم زیاد داشتم گرچه خوشحالیش پایدار نیست ولی فک میکنم انجام کارهای جدید که منجر به موفقیت و ارتقای شغلی ام بشه، بیشتر منو خوشحال میکنه البته بعدش ی سفر یا مهمونی یا ی رستوران واسه رفع خستگی عالیه
من خودم همینجوریم وقتایی که خیلی داون هستم یکی از چیزایی که منو خیلی خوب میکنه دیدن استوریای سفرای قدیمم هست!
باسلام
روز اول_سوال اول
درکل نسبت به ظاهرم حس خوبی دارم ولی در رابطه با مادرم حس خوبی ندارم چون طرز فکر قدیمی با راه حل های قدیمی داره که دیگه الان جواب نمیده
سوال دوم
از چیزای خیلی کوچیک که میخرم یا اتفاقای خیلی کوچیک که می افته خیلی خوشحال میشم شایدم تا یه هفته این شوقو داشته باشم ولی بعدش دیگه برام تکراری میشه خیلی کم سمتش میرم
سوال سوم
اینکه به دیگران کمک کنم باعث خوشحالیم میشه
جالب بود
من قبلن خیلی با قیافه واستایلم ارتباط خوبی نداشتم وقتی تنها زندگی میکنم سبک زندگی استایل وقیافم تغییر کرده به ندرت آرایش میکنم واحساس خوبی نسبت به خودم دارم وجالبه که اطرافیانم هم بهم میگن هم جون ترشدم وهم زیباتر واین جمله رو هم دوست دارم هم نه
۲- معمولن این حس توی خرید چیزایی که دوست دارم مث رنگ برای نقاشی وابزار وگاهی لباس اتفاق میافته ولی تا حدی کنترولش کردم ولی درمورد خرید کتاب هنوزنتونستم وبیشتر بوجهای که دارم کتاب میخرم یا دوره های آموزشی ثبت نام میکنم
۳_موسیقی_رقص_تمیزی خونه_وطبیعت_کتاب خوندن و مدیتیشن
اینکه الان بهتر شده خیلی خوبه
روز اول س2:این مورد رو قبلا هم حس کرده بودم مثل ضرب المثل نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار ، با خوندن این درس اینکه این یک حس بین همه ما انسان هاست که روی نیاز های برآورده نشده تمرکز میکنیم و تو مغز اتفاق میفته خیلی برام جالب بود و مثالش برای خودم خرید وسایل الکترونیکی هست مثلا SSD تا قبل از خریدن بهش فکر میکردم و بعد از خرید از سرعت کار باهاش چند روز خوشحال بودم و بعد برام عادی بود
ایول این ضرب المثلا خیلی جالبن
سلام،تمرین اول ،روز اول:
ظاهرم رو دوست دارم اما به خاطر افزایش سن همیشه دلم میخواد زیبایی های گذشته ام برگردن و پایدار باشن و اینکه به چشم جنس مخالف زیبا و تحسین برانگیز باشم،گاهی با خویشاوندان حالم خوبه و گاهی نه،با اونایی که قضاوتم نمی کنن حال میکنم که تعدادشون به دو نفر هم نمیرسه پس سعی میکنم بیشتر وقتم رو با دوستان بگذرونم و خود واقعیم رو به دوستام نشون میدم
تمرین دو ،روز اول:
چیزهایی در گذشته نداشتم و الان دارم مثل اتومبیل شخصی،خونه در اختیار خودم و استقلال تصمیم گیری و هنوز وقتی خودم تصمیمی رو میگیرم و اجرا میکنم حس خوب دارم و هیجان دارم،علشق سفر هستم و پول داشتن منو هیجان زده میکنه چون میتونه منو به خواسته هام برسونه و به من قدرت میده و دامنه عملکرد منو بیشتر میکنه،اما گاهی خرید کردن دیگه مثل گذشته برام هیجان انگیز نیست ، ولی چون در گذشته حسرت زندگی الآنم روداشتم هر لحظه با یادآوری گذشته خودم از امروزم لذت میبرم.
تمرین سوم ،روز اول:
در گذشته از آزادی عمل و تصمیم گیری برای خودم لذت میبردم و امروز همچنان این حس خوشایند رودارم.
خوش اومدی شهره جان
بچه که بودم بالاترین لذت وتفریحم کتاب خوندن بود،الان معتاد گوشی شدم و اگه همین کتاب هم هدیه از طرف عزیزی نبود نمی خوندمش و برای دیرتر خوندنش خودمو گول میزدم
چقدر خوب حتما توی اینستا در ارتباط باش با من
بعد از اینکه 14 روز رو جواب دادی
توی یک پیج اینستا اد میشی
روز اول
سوال ۱
واسم جالب بود که آشنا شدن با افراد جدید و پیدا کردن دوستان جدید مربوط میشده به افزایش شانس بقای نیاکان ما واسه همینم ما حس خوبی داریم واسه پیدا کردن دوستای جدید
سوال ۲
درمورد چیزهای جدید بنظرم میتونم به خرید کتاب و دوره جدید اشاره کنم و بعد از اینکه کل دوره رو دانلود کردیم یا کتاب رو گذاشتیم توی کتابخونه دیگه مثل اول درموردش هیجان نداریم
سوال۳
تجربه لذت بخشی که از ورزش کردن داشتم الان باعث شده ورزش به یه تفریح واسم تبدیل بشه
خوش اومدی
در مورد تمرین اول کتاب ۱۴ روز تا شادی پایدار
۱. من قبلا از ظاهر خودم راضی نبودم و مدام درگیر مقایسه بودم ولی چند وقتی هست یجورایی با خودم به صلح رسیدم. همیشه رابطههای اجتماعیم با دوستان و خونوادم خوب بوده و دلم میخواد که محبت کنم بهشون و خوشحالشون کنم.
۲.حس خیلی خوبی بهم دست میده وقتی یچیز جدید یاد میگیرم اما به عقب که نگاه میکنم میبینم چقدر برای چیزایی که الان واسم خیلی عادی شده تلاش زیاد و خوشحالی بیشتر بعد از بدست آوردنش انجام دادم.
۳. یادمه توی سنین پایین از کادوهای بیمناسبت خیلی خوشحال میشدم و جزییاتش هنوز توی ذهنمه الان که مستقل شدم خودم سعی میکنم چنین کاری رو برای کسایی که دوستشون دارم انجام بدم و از این کار بیشتر از هدیه گرفتن حتی لذت میبرم.
خیلی عالیه خوش اومدی به دوره غزل جان
سوال۱
در مورد پوشش چون زیاد تنبیه شدم بهش حسی ندارم ولی برای صورتم که برای نپوشاندنس تلاش کردم بهش رسیدگی میکنم و برام مهمه که شاداب باشه
در مورد خانواده گاهی احساس خشم دارم.و دوستان زیادی ندارم
سوال ۲
نمیدونم
سوال۳
در گذشته دانشگاه که مساوی آزادی بود منو خوشحال میکرد،الان هم نمیدونم چی منو خوشحال میکنه.کلا شناختی نسبت به خودم ندارم
روز اول س۱ : از ظاهرم تقریبا راضیم قدمم راضیم ولی دوس دارم بلند تر شه چون ۱۷ سالمه هنوز ۱۷۲ هست دوس دارم ریشم زود دراد . با فامیل رفت وامد زیاد ندارم اما وقتی از یه چیز از اونا بهتر بشم بهم حس خیلی خوبی میده مثلا وقتی دختر عموم کنکورشو بد داد من دوس دارم خیلی بهتر شم از اونا . دوست های کمیم دارم اکثرشون الان کنکورین همکلاسیمن دوست دارم ازشون بهترشم و احساس میکنم تفکراتشون خیلی سطحیه .
س۲ : همیشه از یادگرفتن هیجان زده میشم تا خریدن یه چیز ولی وقتی دارمشون کمتر راجبشون فک میکنم …
س۳ : همیشه اهنگ گوش دادن حالمو خوب میکرد و موقع گوش دادن اهنگ فکر کردن راجب اینکه الان من پولدارم و…. رویا
تعریف چیزای که یاد گرفتم به خانوادم خیلی بهم حال میده مثلا وقتی براشون از فرگشت و …. میگم و اینا از کودکی تعریف کردن اینل بهم حال میده
تاریخ سیزده یک صفر دو
جواب سوال اول روز اول :
همیشه نسبت به ظاهرم احساس خوشایندی داشتم و بازخورد مثبت گرفتم، نسبت به خویشاوندان و دوستانم احساسم اینه که صداقت منجر به صمیمیت میشه
جواب سوال دوم روز اول :
کاملا برام قابل لمسه که فکر کردن به داشتن یا خریدن یه وسیله به خصوص دیجیتال جدید چقدر هیجان و شوقم رو بالا میاره ولی بعد که بخرمش و داشته باشمش دیگه ازون هیجان و شوق خبری نیست
جواب سوال سوم روز اول :
از زمانی که یادم میاد همیشه تجربه ی یادگیری و کشف ناشناخته ها و علوم غریبه برام خوشایند بوده و الان هم همچنان مطالعه، تحقیق و پژوهش و نوشتن لذت بخش ترین کارهاست
من بچگی یاد میاد که زیاد حرف میزدم زیاد هم دروغ میگفتم و داستان سرایی میکردم و دیگران و دوستان با اینکه میدونستم خیلی حرفهام دروغه بازم گوش میدادند و مورد توجه بودم الآنم مشاوره میدم و خیلی حالم خوب میشه ولی بشدت تنبل هستم و انگیزه ای برای پیشرفت کارم ندارم با اینکه دیگران خیلی بیشتر از خودم به تواناییهای من اعتماد و ایمان دارند
روز اول: تمرین سوم.
من از بچگی خیلی چیپس دوست داشتم و همیشه چیپس خوردن خوشحالم میکرد.
الان وقتی عصبی و بههم ریخته میشم، اولین کاری که میکنم اینه که میرم چیپس میخورم تا آروم بشم.
نظرتون چیه دربارهاش آقای حاتمی؟
بهش میگن مسیر تسکین کورتبزول علایق غذایی ما هم حتی اینجوری شکل میگیرن
میشه منم بدونم تمرینایی که بچا گذاشتن چیه؟خوندم حرفاشون رو برام جالب بود.
همیشه نسبت به قد ۱۵۶ حس بدی داشتم و یک دوره هر ناکامی احساسی شغلی که داشتم به قدم ربط می دادم ولی میدونم چشم و ابروی زیبایی دارم و بارها بهم گفته شده
رفتن به جاهای جدید و تجربه های جدید هیجان زدم میگنه عاشق طبیعت و کوه و سفرم و روتین هر هفته میرم
در گذشته همش از ساختن کاردستی لذت میبردم الان تو شغلم به خاطر خلاقیت در طراحی و ساخت روند درمان مراجعینم لذت میبرم
در هیچ قسمتی خود نظریه رو توضیح ندادید ، فقط مثال زدید و بعد نقدش كردید….
سلام و سپاس
سوال اول روز اول : وقتی سر کار از من راضی هستند،وقتی با وجود خستگی خوب با اطرافیانم برخورد می کنم، وقتی با خلوص نیت با دیگران حرف می زنم ، و ذهن از افکار منفی دور است،واقعا حس خوبی دارم
سوال دوم:
مثل صحبت کردن با شخصی یا تجربه کار کردن با کسی
سوال سوم: تجربه خوب گذشته یادآوری می کند که باید به ترسی غلبه کرد، و فقط اون حس ترس اولیه است که ما را عقب می کشه.راحتر میتونم ریسک کنم چون حس قشنگ بعدش خیلی خوبه.الگو کلی فکر منطقی و مقابله با ترس است و انجام آن.
و شاید الان با قرار گرفتن در موقعیت مشابه که حس خوبی دارم،این حس خوب مجدد ایجاد شود ،ولی دوست دارم در موقعیت های جدید این حس رو تجربه کنم