سوال مهم این است که گیمیفیکیشن چه نیست ؟ برای درک گیمیفیکیشن به چندی پیش برگردیم،زمانی که شبکه های اجتماعی مبحث بسیار داغی بودند. همه از قدرت شبکه های اجتماعی میگفتند و میگویند. وقتی کلمه ای اینگونه ترند میشود همیشه سرو کله متخصصانی پیدا میشود که ادعای این را دارند که در این حوزه کاملا متخصص هستند.
اگر به حرفهای آنها گوش دهیم میتوانیم درآمد شرکت را چندین برابر کنیم. چیزی که در عمل بعد از استخدام این متخصصان دیده شد این بود که آنها صرفا چندین صفحه هواداری را برای شرکت ها ایجاد میکنند و در این صفحات روزانه تعداد پست میگذارند و این اتفاق تاثیری روی افزایش درآمد شرکت ها ندارد.
این اتفاق که نامش را یک نوع ظاهربینی میتوان گذاشت، در گیمیفیکیشن یا بازیوارسازی هم اتفاق افتاده است. اتفاقی که در عمل افتاده این است که عده ای بعد از دیدن اینکه افراد هنگام بازیهای رایانه ای، مسخ میشوند و مکان و زمان را فراموش میکنند به این فکر افتاده اند که مگر در بازیها چه چیزی وجود دارد که افراد را اینچنین اسیر خود میسازد.
شاید ظاهری ترین و سطحی ترین جواب به این سوال سکه، نشان و جدول برندگان باشد. این افراد با کپی کردن ظاهر بازیها سعی دارند تا هرچیزی را اینگونه جذاب کنند غافل از اینکه درک گیمیفیکیشن چیزی ورای این ظاهربینی ها است. در بازیها عناصر مهم دیگری هستند که افراد را درگیر خود میسازند عناصر گیمیفیکیشن مانند سکه و نشان آنقدر برای افراد ناشی ملموس نیست.سوال مهمی که این افراد از خود نپرسیده اند این است که گیمیفیکیشن چه نیست ؟!
می توان برای این مورد مثال جنگ تروا را آورد همانطور که میدانید در جنگ تروا افراد یک گروه خود را درون یک اسب چوبی پنهان کردند اسب چوبی به داخل قلعه دشمن رفت و باعث شد افراد بتوانند به دشمن غلبه کنند. اگر یه ژنرال ارتش بخواهد از این داستان پند بگیرد قطعا نباید افراد خود را در درون یک اسب چوبی بگذراد و منتظر باشد تا دشمن آن اسب چوبی را به درون مقر خود راه دهد، بلکه به طور مثال باید با نوشتن یک ویروس کامپیوتری اینکار را انجام دهد. نکته مهم این است که نباید صرفا ظاهر کار را کپی کرد بلکه باید مفهوم آن را درک کرد.
درک گیمیفیکیشن
وقتی میخواهیم دربارۀ درک گیمیفیکیشن و توانایی های آن صحبت کنیم، باید یادآور کارهایی نیز شویم که گیمیفیکیشن قادر به انجام دادنش نیست. حداقل در این مطلب، نمیخواهیم گیمیفیکیشن را به عنوان یک روش برای کوبیدن نشانها و بجها صحبت کنیم، رویکرد ما باید خیلی هوشمندانهتر باشد. در این کتاب نیز به دنبال همین رویکرد هوشمندانه هستیم. همچنین اگر فکر میکنید گیمیفیکیشن میتواند مشکلات اساسی کسبوکار شما را برطرف کند (مشکلاتی مانند کیفیت پایین محصول) این اتفاق نخواهد افتاد.
دراین سایت یاد نخواهید گرفت چطور یک بازی فیس بوک بسازید که مشتریانتان در آن، الماسها را در کنار هم بچینند و آن ها محو شوند و سپس به مشتریانتان تخفیف بیمه بدهید. شاید این کارها روشهایی قابل اطمینان برای کسبکارها باشد (در سال 2003)، اما بهترین روشها برای ایجاد وفاداری و درگیری ذهنی بلند مدت نیستند. هدف این سری نوشته ها ساختن یک بازی نیست، ما میخواهیم دربارۀ پیاده سازی ساختار بازیها در کسبوکار صحبت کنیم.
میخواهیم به جای بررسی تکنیکهای ساخت بازی، روشهای برخی از بزرگترین و داغترین استارتاپهای دنیا در گیمیفای کردن تعاملات کاربرانشان را بررسی و درک کنیم. بررسی خواهیم کرد که انگیزۀ کاربران آنها برای بازی کردن چیست و هستۀ اصلی آن چیزی که بازیها را جذاب میکند را از نگاه روانشناسی بررسی کنیم. ما در این سایت به شما ابزار، شگردها و سبک تفکری را میدهیم که برای درک گیمیفیکیشن نیاز است.
کمربندهایتان را ببندید و آماده شوید؛ گیمیفیکیشن در حال تغییر همۀ دنیا است و اهمیت به گیمیفیکیشن از نان شب واجبتر شده است!
یک پاسخ