وقتی از گیمیفیکیشن در هر زمینهای استفاده میکنیم مهم است که اطلاعاتی راجع به آن زمینه داشته باشیم هرچند در خیلی از موارد متخصصان موضوعی میتوانند به شما کمک کنند اما دانستن یک حداقلهایی از هر زمینه برای شما مفید است در زمینهی گیمیفیکیشن آموزش حداقلیترین چیزی که به عنوان یک طراح گیمیفیکیشن باید بلد باشید طبقه بندی بلوم است. متن زیر از کتاب طراحی اثربخش بازیهای آموزشی برداشته شدهاست.
تعریف اهداف یادگیری
تا به اینجا، یک مسئله شغلی شفاف، یک هدف آموزشی مرتبط و تصویر روشنی از بازیکنان خود دارید. قدم بعدی تعیین اهداف یادگیری است. اهداف یادگیری باید به شما در پاسخ به این سوال کمک کند: برای رسیدن به هدف آموزشی، یادگیرندگان به چه مواردی نیاز دارند:
- دانستن (دانش)
- انجام دادن (مهارت)
- باور داشتن (نگرش)
برای پیشبرد اهداف خود از «طبقه بندی بلوم» استفاده نموده و بهطور دقیق ارزیابی کنید که چه سطحی از مهارتهای شناختی برای رسیدن به هدف، لازم است. توجه داشته باشید که این سطوح بهطور جدا از یکدیگر عمل نمیکنند.
با اینحال، بلوم یک روش منطقی برای سازماندهی تجربه یادگیری فراهم کرده است تا فراگیران بتوانند مهارتهای خود را بهصورت گامبهگام بهدست آورند. در طبقهبندی شناختی بلوم، فرایند یادگیری در شش مرحله انجام میشود، که هر مرحله نسبت به مراحل قبلی پیچیدهتر میشود.
طبقهبندی اصلی در سال 1956، و طبقهبندی تجدیدنظر شده آن در سال 2001 توسعه یافته است. در نسخه بازنگریشده، دو مرحله نهایی وجود دارد و از مترادفهای مختلف برای توصیف پایینترین مرحله شناخت استفاده میشود.
طبقه بندی بلوم و طراحی بازی آموزشی
وظیفه شما بهعنوان کسی که قصد طراحی بازی آموزشی دارید، انتخاب آن نوع بازی است که بازیکن را قادر میسازد تا مهارت شناختی موردنیاز را کسب نماید. بهعلاوه، اهداف یادگیری باید بازیکنان را بهسوی هدف آموزشی سوق دهند، و نوع بازی شما باید آنها را قادر سازد تا به اهداف یادگیری موردنظر دست یابند.
هنگامیکه از سطح مهارت موردانتظار از بازیکنان آگاه باشید، میتوانید بازیای را طراحی کنید که به آنها در دستیابی به مهارتهای هدفمند کمک کند. جدول 4-4 طبقهبندی اصلی را نشان میدهد و پیشنهادهایی در مورد انواع بازیهای مناسب برای هر مرحله ارائه میدهد.
ستون سمت چپ، سطوح مهارتهای شناختی را تعریف میکند. ستون وسط، نمونهای از رفتارهای هر سطح را نشان میدهد. در ستون سمت راست، نمونهای از بازیهایی ارائه میشود که برای هر سطح مناسب است.
برخی از بازیها میتوانند برای چندین سطح کاربرد داشته باشند. بهعلاوه، محتوای درون بازی مشخص میکند که چه سطحی از مهارت شناختی برای موفقیت در آن بازی لازم است. یک بازی در سبک سؤالی در ابتدا بر یادآوری تمرکز دارد، اما با توجه به ساختار سوال و محتوای بازی، ممکن است مهارتهای سطح بالاتر مانند تجزیهوتحلیل، ترکیب و یا نقد و ارزیابی، برای انجام آن بازی موردنیاز باشد.
جدول 4-4 طبقه بندی بلوم و انواع بازی
مهارت شناختی | افعال نمونه برای اهداف یادگیری در این سطح (بارتون، 1997) | انواع بازی برای هر سطح |
سطح 1: دانش دانستن و بهخاطر سپردن حقایق و اندیشهها. | فهرست کردن، شناسایی کردن، تشخیص دادن، نام بردن، مطابقت دادن، انتخاب کردن، بهیاد آوردن. | بازیهای سبک سؤالی، سبک مَچ کردن، بازیهای آرکید.بازیهای جورکردنی، سبک مسابقات تلویزیونی. |
سطح 2: فهمیدن درک کردن حقایق و ایدهها؛ توانایی توضیح دادن دقیق آنها. | توضیح دادن، توصیف کردن، مقایسه کردن، تمیز دادن، خلاصه کردن، بیان کردن به زبان خود. | بازیهای سبک سؤالی، جمعکردن و دستهبندی، بازیهای اکتشافی، بازیهای قصهگویی. |
سطح 3: بهکار بستن استفاده از حقایق و ایدهها برای حل مسائل. | بهکار بستن، اثبات کردن، انتخاب کردن، حل کردن، سازمان دادن، توسعه دادن، ساختن، استفاده کردن. | بازیهای مبتنی بر داستان یا سناریو، بازیهای جورکردنی، بازیهای نقشآفرینی، بازیهای تصمیمگیری، شبیهسازی. |
سطح 4: تجزیهوتحلیل خرد کردن و یا شکستن اطلاعات به اجزای تشکیلدهنده آنها بهمنظور شناسایی علل و کشف روابط بین اجزاء. | تجزیه و تحلیل کردن، مقایسه کردن، استنباط کردن، طبقهبندی کردن، نتیجه گرفتن، توصیف کردن روابط. | بازیهای استراتژی. |
سطح 5: نقد و ارزیابی توانایی قضاوت بر اساس مجموعهای از معیارها، صورتبندی نظرات و ایدههای خود براساس این معیارها و توانایی دفاع از آنها. | عین کردن، نقد کردن، تصمیمگیری، اولویتبندی، ارزیابی کردن، سنجش، استنتاج کردن، توجیه کردن. | بازیهای نقشآفرینی، شبیهسازی |
سطح 6: ترکیب یا آفریدن سازماندهی و ترکیب اطلاعات برای تولید راهحلهای جدید. | ترجمه کردن، ایجاد کردن، برآورد کردن، اختراع کردن، طراحی کردن، پیشبینی کردن، ترکیب کردن، توسعه دادن. | بازیهای ساختوساز، شبیهسازی. |
در اینجا مثالی از یک هدف آموزشی و اهداف یادگیری مرتبط با آن آورده شده است. هدف آموزشی، مهارتهای سطح 3 (کاربرد) را در بر میگیرد، اما برای اثربخش بودنِ یادگیری، نمایندگان فروش ممکن است نیاز به استفاده از برخی مهارتهای سطح 4 (تجزیه و تحلیل) نیز داشته باشند. سطح مهارت هر هدف، مشخص شده است. ممکن است تصمیم بگیرید برای یک یا برخی و یا تمام اهداف یادگیری بازی ایجاد کنید.
هدف آموزشی:
مدیران بتوانند ارزش پیشنهادی محصول را به مشتری بهوسیله داستان بیان کنند. اهداف یادگیری موردنیاز یادگیرندگان برای دستیابی به این هدف آموزشی عبارتنداز:
- ابزارهای مناسبی را برای پشتیبانی از سیستم انتخاب کنید. (سطح 1)
- ویژگیها و مزایای محصولات را شرح دهید. (سطح 2)
- با توجه به نیاز مشتری، ویژگیهای مناسب محصولات را انتخاب نموده و مزایای آنها را بیان کنید. (مرحله 3)
- سؤالات دقیق را برای کشف نیازهای مشتری بپرسید. (مرحله 3)
- روشهای [نام بردن محصولات] جدید را با سایر روشهای قبلی مقایسه کنید. (سطح 4)
- با توجه به یک مشتری واقعی، یک داستان مناسب ارائه دهید. (سطح 5)
- بر مخالفت مشتریان غلبه کنید. (دلایل مستدل ارائه کنید) (سطح 6)
جمعبندی
طبقهبندی بلوم از نظر من اصلیترین نظریهای است که شما باید در گیمیفیکیشن بلد باشید! همانطور که میدانید ما اولین پلتفرم گیمیفیکیشن ایران را ساختهایم که بنیان اصلی آن همین طبقهبندی است و در آن از انواع ادونچرگیم و شبیهسازی استفاده میکنیم.
24 پاسخ
درود برشما
ممنون
امیدوارم که همواره موفق باشید.
ممنونم لطف دارید
درس هشتم تمرین اول__یادمه وقتی نوجوون بودم نه اهل دعوا بودم و نه پدر پولداری داشتم که دوستانم بخاطر اسباب بازیام باهام دوست بشن و دوستان صمیمی که داشتم شرایط شبیه خودم داشتند و زمانیکه که در جمع دوستان دیگر قرار می گرفتم همیشه ترس اینو داشتم که یه کار خلاف یا سختی رو انجام بدند ولی من نتونم و همیشه نگران از دست دادن اون جمع بودم.
درس هشتم تمرین دوم __
کارهایی که در بچگی میترسیدم انجام بدم و جمع رو از دست میدادم دیگه سعی میکنم در بزرگسالی ترسی ندارم و کارها رو انجام میدم و دوستانم رو از دست نمیدم.
درس هشتم تمرین سوم__
همون ترس انجام کارهایی که نمیتونستم انجام بدم به ترسم غلبه کردم و نگران عاقبت آن نیستم چون میدونم چه نتیجه ای دارد و از قبل آمادکی دارم.
خیلی عالیه واقعا جواباتو دوست دارم صادقانست
سوال اول _روز نهم
دریک جامعه کوچک زود میشه برتر شد ولی این برتری دشمنانی رادرپی دارد.شاگرد اول بودنم باعث میشد مورد غضب وکارشکنی بعضی از هم کلاسی هایم شود.حمایت معلم و مدیر مدرسه نیازمیشد.جالب تر اینجاست هم اکنون هم در محیط کار نمود دارد.
همین که میدونی نمود داره خیلی جلویی
سوال دوم_روز هشتم
رعایت ادب واحترام به افراداز کوچکی در من نهادینه شده که درشغل کنونی من نمود دارد به طوری که شعبه بانک محل کارم که درشهر تک شعبه هست بنام من میشناسند
چقد خوب
سوال سوم_درس هشتم
ترس های من باعث جسارتم شده چون هیچ چیز برای باخت نداشتم وجسور تر میشوم برای انجام کارها
و این خیلی خوبه
جناب حاتمی ایمیلتون رو چک ميکنيد لطفا
روز هشتم
سوال اول
به چندتا از بچهها پیشنهاد زدن یه سایتی رو دادم حمایت کردن و چند نفری رفتیم زدیم و بعد اون صمیمیتر شدیم و کارهای دیگهای رو هم دنبال کردیم باهم.
سوال دوم
از بچگی کلا واسه جبهه مشترک تشکیل دادن دست میزاشتم رو شباهت هامون باهم و تفاوت هامون با حریف الانم فرقی نکردم
سوال سوم
بچگی تو تیم کشی و اینا میترسیدم نفر آخر باشیم و کسی نخوادمون قشنگ غرور و همه چی له میشد برا همین همش سعی میکردیم بهتر بشیم و اینا الانم همینه هی چیزای بیشتر یاد میگیریم که چیز جدیدی واسه ارایه داشته باشیم.
اینجور که من از جوابات میفهمم لا شخصیت رهبری داری
سوال اول روز هشتم
بیشترین حمایت رو از خانوادم می گرفتم و میگیرم بخاطر همین در بین دوستان همیشه سعی می کنم حمایت کنند باشم
سوال دوم
شاید در زمان کودکی وقتی می خواستیم به قول معروف خاله بازی کنیم هرکس باید یه وسیله یا یه خوراکی با خودش میاورد الانم تو مهمونیا یا دوره همیا سعی میکنم یه وظیفه یا یه کاری رو انجام بدم.
سوال سوم
دقیقا مثل حرف دوستمون مهسا فکر میکنم اکثر خانم های ایرانی این حس طردشدن رو بیشتر تجربه می کنن باخاطر همین سعی مکنن هم رنگ جماعت باشه
عمل های زیبایی انجام میدن لباسایی که مد میشه میپوشن جدیدا خیلی خانم ها رو بدنشون تتو می زنن که شاید خودشونم خیلی دوست نداشته باشن ولی از ترس طرد شدن این کارهارو انجام میدن.
عالیه جوابات
روز نهم
تمرین اول راستش زیاد از گذشته یادم نیس که مورد حمایت دوستان یا خانواده بوده باشم فقط موقعی که مورد عشق کسی واقع میشدم این حمایت رو در بهترین شکلش حس میکردم . یا وقتی مثلا به مشکلی میخوردم مورد حمایت پدر یا خانواده واقع میشدم . در جمع دوستانه این حمایت اینقدر پررنگ نبوده که یادم باشه.
هیچ یادم نمیاد در جمع دوستانه از حس حمایتشون مشعوف شده باشم یا شاید اینقدر براشون مهم نبودم .کلا همیشه بیشتر حمایت میکردم تا حمایت بشم و این همیشه ناراحتم میکرد.
تمرین دوم
ازونجایی که غیر از موارد خاصی حمایت رو احساس نکردم صادقانه شاید خیلی وقت ها دنبال باج دادن یا همرنگ جماعت شدن یا حتی تمارض یا گاهی دروغ گفتن شدم که اون حمایت مورد نظرم رو دریافت کنم البته میدونم روش اشتباهی بوده و چند ماهی هست دارم روش کار میکنم .
تمرین ۳
پررنگترین ترسم از طرد شدن وقتی بود که اگر اشتباهی میکردم پدرم تو عالم بچگی میگفت پس من دیگه بابات نیستم ،پس دیگه دوست ندارم پس دیگه چیزی واست نمیخرم این عمل شاید از نظر اون اهرمی بود برای تربیت بچش ولی باعث شد من تبدیل بشم به کسی که باج عاطفی میره همش که یه وقت طرد نشه ،من هنوز هم در سن ۳۷ سالگی ترس از طرد شدن و دوست نداشته شدن دارم و هرچی تا حالا تلاش کردم نتونستم بهش فائق بشم.من حتی خیلی وقت ها خیلی کارها رو علی رغم میل باطنیم انجام دادم و نتونستم نه بگم یا حرف دلم رو بزنم یا نظر واقعیم رو بگم به خاطر همین ترس از تایید نشدن .
چقدر این جواب تمرین 3 یهو ناراحتم کرد چقدر جالب گفتی چه شوخی زشتی!
دیدگاه جالب و جدیدی بود
روز 8 س1:خب حس اون لحظه برام یاد آور خنده و صحبت تو دوران دبرستان هست از گذشته چیزی یادم نیست و حس حضور تو جمع های دوستان لذت بخش بوده و از جمع های مهمونی خانوادگی که هی سوال میکنن از فرد اصلا خوشم نمیاد به نظرم،افراد خیلی سوال های نامربوط به خودشون رو میپرسند که باعث حس بد میشه چون من معمولا دوست ندارم درموردشون صحبت کنم
س2:کاری که من الان دارم انجام میدم برای یادگرفتن دانش هایی هست که بتونم ازش پول دربیارم و رفتار های مشابه اون رو در گذشته نداشتم یا الان حداقل یادم نیست هیچی
س3:درمورد طرد شدن فکر میکنم مغزم با قسمت تنها بودن خودم مشکلی نداره و بیشتر شاید حس از دست دادن یک جمع باشه که ایجاد ترس میکنه یعنی از بین رفتن ارتباطات من با افراد اون جمع در مورد گذشته هم بیشتر از بازی های کودکی یادم هست که اگر دعوا میشد باید تنها میبودی و این باعث حس اندوه میشد ولی اگر صاحب اسباب بازی ها بودی فکر میکنم این اتفاق خیلی کمتر بود
چندسالت هست
با سلامو احترام
روز ۸ تمرین ۱:همیشه سر کار وقتی مدیرعامل ازمتعریف می کنه واقعا احساس خیلی خوب و با انگیزه ای دارم.نمی دونم چه الگویی در گذشته بوده ولی شاید وقتی در بچگی مادرم ازم تعریف می کرده باعث این موضوع شده باشه
تمرین۲:
وقتی حرف شخص دیگه ای را گوش می دهم به من دریافت حمایت کمک می کند.
تمرین ۳: این مورد در محل کار خیلی اتفاق
می اوفته.وقتی اشتباهی میشه و سرزنش میشم سعی می کنم سریعتر در یک موقعیتی توضیح بدم و مجدد حمایت دریافت کنم و از اون حس بد جدا بشم
روز هشتم
س۱: راستش شاید بخاطر سن کمم باشه خیلی خودمو نمیشناسم و نمیفهمم ولی وقتی کامپیوتر پدرمو درست کردمو و منو حمایت کرد شاید از اونموقع خیلی دنبال کامپیوتر رفتم لینومس یاد گرفتم و بعد ولش کردم رفتم پایتون یاد گرفتم دوباره اول راه ولش کردم
س ۲ : مشاوره دادن همیشه بهم حس خوبی میده شاید چون وقتی بچه بودم خواهرمو مشاوره میدادم و بهم حس خوی میداد
س۳ : وقتی بچه بودم دوتا دوست داشتم همیشه من پول خوراکی هارو میدادم و حساب میکردم بخاطر اینکه میترسیدم منو دیگه دوستشون نبینن