آیا تا به حال در طی انجام یک پروژه یا یادگیری مفاهیم جدید در حوزهی تخصصی خودتان حس کردهاید که مسائل برایتان کمی چالشبرانگیز است؟ در این موارد، شما برای یادگیری و رشد به چالش کشیده میشوید، اما نه تا جایی که احساس کنید از تواناییهایتان فراتر رفتهاید. این همان احساسی است که در محدوده رشد تقریبی (ZPD: The Zone of Proximal Development) لو ویگوتسکی تجربه میکنید.
لو ویگوتسکی و منطقه رشد تقریبی
لو ویگوتسکی، روانشناس برجسته شوروی،کمکهای بزرگی به روانشناسی رشد یا توسعه و نظریههای حوزه آموزش کرد که محدوده رشد تقریبی یکی از آنهاست. ممکن است تا به حال با نامهای دیگری، مثل منطقه رشد مجاور، منطقه مجاور توسعه، محدوده رشد پروگزیمال، تئوری ویگوتسکی یا محدوده نزدیک به رشد یا توسعه نیز با آن آشنا باشید.
این نظریه تاثیرات عمیقی بر درک و تسهیل یادگیری برای معلمان، مربیان، متخصصان حوزه آموزش و حتی والدین دارد و میتواند در طراحی فعالیتهای یادگیری موثرتر مورد استفاده قرار گیرد. شاید اسم این تئوری کمی پیچیده و فنی به نظر برسند، اما ایدهی اصلی پشت تئوری محدوده رشد تقریبی ویگوتسکی در زمینه آموزش و یادگیری، بسیار ساده و در عین حال قدرتمند است.
شرایط لازم برای منطقه رشد تقریبی
یادگیری در این محدوده، یعنی «محدوده رشد تقریبی»، نیازمند همکاری، حمایت شدن از طرف فردی با دانش بیشتر و هدایت هدفمند است. به گفته ویگوتسکی، «آنچه کودک امروز با همکاری میتواند انجام دهد، فردا به تنهایی انجام خواهد داد». این موضوع برای بزرگسالان نیز صدق میکند. بالاخره، همه ما از راهنمایی و حمایت بهره میبریم تا زمانی که بتوانیم با اعتماد به نفس به چالشهای پیش رو بپردازیم.
در این مقاله به بررسی جزئیات این نظریه، مبانی نظری، مزایا، معایب و کاربردهای آن میپردازیم و یک راهنمای کاربردی برای بهکارگیری این مفهوم در حوزهی آموزش و محیطهای آموزشی ارائه میدهیم. بیاید باهم بیشتر درباره این تئوری یاد بگیریم!
محدوده رشد تقریبی چیست؟
مبانی نظری
محدوده رشد تقریبی (ZPD: The Zone of Proximal Development)، نظریهای در روانشناسی آموزش است که محدودهی ایدهآل چالش برای یادگیری را توصیف میکند. ویگوتسکی این مفهوم را در نظریه فرهنگی-اجتماعی (Sociocultural Theory) خود که به نقش اساسی تعاملات اجتماعی در توسعهی شناختی (Cognitive Development) تأکید میکند، معرفی کرد. به بیان ویگوتسکی، یادگیری در دو مرحله اتفاق میافتد: ابتدا در سطح اجتماعی (بین روانشناختی یا Interpsychological) و سپس در سطح فردی (درون روانشناختی یا ّIntrapsychological).
این محدوده، نقطهی طلایی و شیرین بین آنچه یک فرد میتواند به طور مستقل انجام دهد و آنچه میتواند با دریافت راهنمایی و حمایت مناسب انجام دهد میباشد. یعنی محدودهی رشد تقریبی یا ZPD به بازهای اشاره دارد که در آن یک فرد میتواند با کمک و راهنمایی دیگران، مهارتها و دانش جدیدی را یاد بگیرد که به تنهایی قادر به یادگیری آنها نیست. این کمک میتواند از طریق معلمان، همسالان یا حتی ابزارهای آموزشی مانند کتابها و نرمافزارها صورت گیرد. به بیانی دیگر، ZPD فاصله بین سطح فعلی تواناییهای فرد، یعنی «سطح رشد فعلی»، و سطح پتانسیل توسعه یعنی «سطح رشد بالقوه» او است.
شباهت این نظریه و دیگر مباحث
این قضیه مشابه اصل «گلدیلاکس» یا «ترجیح اصلی کودک» است. همانطور که گلدیلاکس کوچولو، کاسهی فرنی خیلی داغ یا خیلی سرد را نمیخورد، فراگیران، دانشآموزان یا شاگردان شما هم در وظایفی که بیش از حد سخت یا خیلی ساده هستند، پیشرفت نمیکنند. تئوری «محدوده رشد تقریبی»، به تعریف این محدوده «درست» میپردازد.
(اگر دوره «نوروساینس برای زندگی» و دوره «کد تقلب» رو دیده باشید، شاید بتونین یک رابطهای بین این مفهوم و چیزهایی که دربارهی فرهنگ انباشتی و ارتباط بین دوپامین و اهداف واقعبینانه برای مغز گفتیم پیدا کنید. یادگیری با کمک دیگران همان چیزیست که دربارهی فرهنگ انباشتی و فرگشت گفتیم و میزان سختی و چالشبرانگیز بودن چیزی که میخواهیم یاد بگیریم، همان اهداف واقعبینانه و نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچکی هستند که مغز برای آنها دوپامین ترشح میکند!)
سه ناحیه مهم
میتوانید این مفهوم را اینگونه تصور کنید که هر تجربهی یادگیری در یکی از این سه دسته قرار میگیرد:
- محدودهی آسایش و راحتی (Comfort Zone): این محدوده شامل وظایف و کارهاییست که فرد میتواند به راحتی، بدون حمایت و به تنهایی انجام دهند. در نتیجه، این وظایف ساده هستند و منجر به رشد و توسعه فرد نمیشوند. به مهارتها و وظایفی که در این محدوده جای میگیرند، سطح رشد فعلی (Actual Development Level) هم میگویند.
- محدوده نزدیک به توسعه یا رشد تقریبی (Zone of Proximal Development): این محدوده از یادگیری شامل وظایفی میباشد که چالشبرانگیز هستند و در عین حال با کمک فردی با دانش و تسلط بیشتر (MKO: More Knowledgeable Other) مثل یک معلم، کوچ یا راهنما قابل دستیابیاند که با عنوان سطح رشد بالقوه (Potential Development Level) نیز عنوان میشوند. همچنین این محدوده، محدوده «یادگیری بهینه» یا «Optimal Learning» است. به تکنیک یادگیری و حمایتی که در این محدوده ارائه میشود، تکنیک تکیهسازی یا داربستسازی یا داربستی (Scaffolding) میگویند.
- محدوده ناامیدی و سرخوردگی (Frustration Zone): همانطور که از نامش پیداست، این تجارب شامل وظایفیست که حتی با حمایت دیگران هم، برای یادگیری و انجام بسیار دشوار هستند. سختی آنها احتمالاً برای فراگیران شما ناامیدکننده خواهد بود.
روش بهینه
اگر به طور مداوم فقط وظایفی به فراگیران داده شود که میتوانند به تنهایی انجام دهند، پایگاه دانش (Knowledge Base) آنها گسترش نمییابد. بلکه کاملا برعکس، وظایف، تمرینات و پروژههایی که در محدوده رشد تقریبی قرار دارند، به طور طبیعی فراگیرنده را از محدودهی آسایشاش خارج میکنند.
همانطور که محققان اشاره میکنند، ZPD یک «محدوده ذاتاً انگیزشی» (Inherently Motivational Zone) است که به میزان بهینهای چالشبرانگیز است. این مسئله، فراگیران را به توسعه و یادگیری استراتژیها و مهارتهای حل مسئله جدیدی تشویق میکند. پس در نتیجه، فراگیران شانس بیشتری برای وارد شدن به حالت غرقگی (Flow State) پیدا میکنند.
(حالت Flow یا غرقگی را هم در مقاله معرفی کتاب «غرقگی:فرآیند درگیری انسان با زندگی برای شادکامی» معرفی کردیم و هم در این پست لینکدین بیشتر دربارهی آن گفتیم.)
حواستان باشد که محدودهی رشد تقریبی فراگیران شما با پیشرفت آنها تغییر خواهد کرد. فراگیرانن، با شروع به تسلط یافتن بر مهارتهای جدید، آن وظایف و مهارتها را به بخشی از محدودهی یادگیری مستقل خود (محدوده آسایش) تبدیل میکنند. پس برای درگیر نگه داشتن آنها در فرآیند یادگیری، باید سعی کنید همگام با فراگیری آنها، چالشهای جدیدی را معرفی کنید.
مفهوم محدوده رشد تقریبی اولین بار از کجا آمده است؟
تاریخچه محدوده رشد تقریبی (ZPD)
همانطور که گفتیم مفهوم محدوده رشد تقریبی (یا منطقه توسعه مجاور)، از کارهای روانشناس معروف، لوی ویگوتسکی، در اواخر دهه ۱۹۲۰ سرچشمه گرفت. اما متاسفانه این مفهوم تا زمان مرگ وی در سال ۱۹۳۴ به طور کامل تکمیل نشده بود. ویگوتسکی یک نظریهپرداز شوروی بود که بر جنبههای اجتماعی و فرهنگی یادگیری تأکید داشت.
ویگوتسکی خود ZPD را به عنوان «فاصله بین سطح توسعه یا رشد فعلی که با حل مسئله مستقل تعیین میشود و سطح توسعه یا رشد بالقوه که با حل مسئله تحت راهنمایی بزرگسالان یا در همکاری با همسالان توانمندتر تعیین میشود» توصیف میکند.
او این مفهوم را برای پاسخ به دو نگرانی کلیدی آموزشی توسعه داد:
آزمونهای محدود: ویگوتسکی از محدودیتهای آزمونهای سنتی تحصیلی ناراحت بود. او احساس میکرد که این آزمونها فقط تواناییهای فعلی دانشآموز را میسنجند، نه پتانسیل رشد آنها را. وی میخواست تا این پتانسیل را با در نظر گرفتن آنچه فراگیران با حمایت مناسب میتوانند به دست آورند، کنترل و پیدا کند.
نظریه فراگیرنده خودآموز پیاژه (Piaget’s Lone Learner): محدوده رشد تقریبی (ZPD) نیز در پاسخ به چهار مرحله توسعه شناختی ژان پیاژه (میتوانید در مقاله گیمیفیکیشن و تکنولوژی آموزشی بیشتر با نظریه شناختگرایی پیاژه آشنا بشید!) توسعه یافت. پیاژه کودکان را به عنوان عامل سرنوشت یادگیری آنها میدید، در حالی که ویگوتسکی استدلال میکرد که تعامل اجتماعی و راهنمایی نیز در این موضوع نقش کلیدی ایفا میکنند.
فرد با دانش بیشتر (MKO: More Knowledgeable Other) چه کسی است؟
ایده فرد با دانش بیشتر (MKO) در مفهوم محدوده رشد تقریبی یک مسئله اساسی است. یک MKO هر کسی است که در مقایسه با فراگیرنده، در مورد یک مهارت یا فرآیند خاص، درک بهتر یا سطح توانایی و تسلط بالاتری دارد.
نقش افراد با دانش بیشتر یا MKOها، انجام یک تسک یا تمرین به جای فراگیران نیست. بلکه افراد با دانش بیشتر به عنوان یک راهنما عمل میکنند و با ارائه تکنیک داربستسازی (Scaffolding) و ایفای نقش حمایتی، به فراگیرنده کمک میکنند تا به مهارت لازم برای انجام آنچه نمیتواند به تنهایی انجام دهد، برسد. این کمک هدفمند، پلی بین فاصلهی موجود میان تواناییهای فعلی فراگیران و پتانسیل آنها، میباشد.
MKOها در بیشتر مواقع، معلمان، مربیان، راهنمایان، والدین یا حتی همسالانی با تجربه بیشتر در یک زمینه بهخصوص هستند. با این حال، قرار نیست MKO همیشه یک فرد باشه. یک منبع آموزشی و یادگیری مثل ویدئوهای آموزشی یا یک سامانه آموزش مجازی الکترونیکی هم میتواند نقش MKO یا فرد با دانش بیشتر را برای فراگیرنده داشته باشد.
داربستسازی یا تکیهسازی (Scaffolding) چیست؟
تکنیک تکیهسازی یا داربستسازی یا پشتیبانی آموزشی (Scaffolding) یک مفهوم کلیدی دیگر در تئوری محدوده رشد تقریبی است. این تکنیک اولین بار توسط وود، برونر و راس در سال ۱۹۷۶ معرفی شد. اسکفولدینگ به همان حمایت موقتی از طرف MKO اشاره دارد که در فراگیری اهداف یادگیریای که فرا گرفتنشان به تنهایی برای فراگیرنده ممکن نیست، به فراگیرنده کمک میکند.
درست مشابه نقش داربست در یک کارگاه ساختمانی، این حمایت برای کارگران تا زمانی که لازم باشد وجود خواهد داشت و یک سازه دائمی در یک ساختمان نیست!
برای مثال این تکنیک در بازیهای ویدئویی که سطحبندی و درجه سختی بازی به خوبی در آنها طراحی شده باشد، اغلب با سطوح آسان شروع میشوند و به تدریج چالشهای جدیدی به بازیکن معرفی میشود، تا کسانی که در حال یاد گرفتن بازی هستند، همانطور که در بازی پیش میروند، به خوبی درگیر و مشتاق به ادامه دادن بازی بمانند .
به شیوهای مشابه، پشتیبانی به شیوهی داربستسازی آموزشی به فراگیران کمک میکند تا به سطوح جدیدی دست یابند. سپس به تدریج با افزایش مهارتهای آنها، این پشتیبانی برداشته میشود. این حمایت میتواند به اشکال مختلفی ارائه شود، از جمله:
مدلسازی (الگوسازی یا Modelling): نشان دادن یا مدلسازی یک رفتار برای فراگیرنده، مانند راهنمایی آنها از طریق یک فرآیند گام به گام.
فعالسازی (ترغیب یا تحریک یا Prompting): پرسیدن سوالات راهبری و تاثیرگذار از یادگیرندگان برای فعال کردن و تحریک فرآیند تفکر و حل مسئله در ارتباط با مهارت در حال فراگیری (مشابه روش سقراطی).
بخشبندی (Chunking): تقسیم وظایف پیچیده به مراحل کوچکتری که مدیریت آنها برای یادگیرندگان آسانتر است.
منابع (Resources): به اشتراکگذاری منابع مفید مانند نمودارها، ویدئوها و آموزشها با فراگیران.
بازخورد (Feedback): ارائه بازخوردهای سازنده و تشویق فراگیر در طول تجربه یادگیری.
نتایج داربستسازی
با استفاده موثر از داربستسازی یا همان اسکفولدینگ، متخصصان حوزه آموزش و یادگیری میتوانند محیطی حمایتی ایجاد کنند که یادگیرندگان را به خروج از محدوده آسایش (Comfort Zone) ترغیب میکند. در نتیجه، فراگیران تواناییهای خود را گسترش داده، اعتماد به نفس پیدا کرده و به اهداف یادگیری خود دست خواهند یافت.
چرا محدوده رشد تقریبی اهمیت دارد؟
چرا این مفهوم ساده به این اندازه انقلابی شد؟ منطقه رشد تقریبی برای متخصصان حوزهی آموزش بسیار مهم است زیرا چارچوبی را برای درک نیازهای یادگیرندگان فراهم میکند. این چهارچوب به این صورت است:
آموزش متناسب و شخصیسازی شده: با درک تواناییهای کنونی فراگیران (یا اینکه در کدام “محدوده” قرار دارند)، میتوانید آموزش خود را متناسب با نیازهای خاص آنها تنظیم کنید. به عبارت دیگر، میتوانید سطح چالش ایدهآل را برای هر یک از یادگیرندگان شناسایی کرده و اطمینان حاصل کنید که فراگیران نه بیش از حد تحت فشار قرار گیرند و نه احساس کسالت و سرخوردگی کنند.
یادگیری عمیقتر: اگر یک وظیفه یا مهارت در محدودهی رشدتقریبی قرار گیرد، فراگیران را فراتر از محدودهی آسایششان خواهد برد. این به نوبه خود آنها را تشویق میکند تا مهارتهای جدیدی را توسعه داده و درک خود را از آنها عمیقتر کنند. این به این معناست که با حمایت مناسب، تجارب یادگیری غنیتر و معنادارتر خواهندد بود.
افزایش انگیزه: انجام کارهای آسان حس واقعیای از داشتن دستاورد را در فراگیران ایجاد نمیکند. اما غلبه بر چالشها در محدوده رشد تقریبی، احساس موفقیت واقعی را به ارمغان میآورد. این حس موفقیت و دستاورد، میتواند انگیزهی لازم را برای یادگیرندگان فراهم کند تا به گسترش دانش خود ادامه دهند.
نیازهای فراگیران: مفهوم محدوده رشد تقریبی به ما یادآوری میکند که همهی ما با سرعتهای مختلفی پیشرفت میکنیم. همهی ما در مسیر یادگیری خودمان هستیم. بنابراین، وظیفهی متخصصان حوزهی آموزش و یادگیری است که محیطی را ایجاد کنند که در آن هر فراگیرنده به شکل مناسبی به چالش کشیده شود.
همکاری: محدودهی رشد تقریبی بر اهمیت تعامل اجتماعی در تجارب یادگیری تاکید میکند. این نشان میدهد که یادگیری موثر صرفاً یک فرآیند داخلی نیست که یادگیرندگان به تنهایی از آن عبور کنند. (میتوانید درباره یادگیری اجتماعی بیشتر بخوانید.)
نمونههای عملی از محدوده رشد تقریبی
حال که میدانیم محدودهی رشد تقریبی چگونه کار میکند و چرا مهم است، بیایید به جنبههای عملی آن بپردازیم. بیایید چند نمونهی واقعی از ZPD در زمینههای مختلف یادگیری را بررسی میکنیم:
تدریس خصوصی: تصور کنید که در حال یادگیری نواختن گیتار هستید. در بیشتر موارد، مربی شما با نشان دادن نحوهی قرارگیری صحیح دست و انگشتان و آموزش چند حرکت ساده شروع میکند. با تمرین و پیشرفت، مربی حمایت خود را کاهش داده و به شما اجازه میدهد که به تنهایی آهنگهای سادهای را بنوازید.
آموزش در محل کار: آخرین باری که باید یک نرمافزار جدید در محل کار یاد میگرفتید، در نظر بگیرید. احتمالاً یکی از همکاران باتجربهتر ابتدا یک معرفی کلی از کار با نرمافزار ارائه کرده و سپس یک راهنمای مرحله به مرحله به شما داده است. اگر آنها محدوده رشد تقریبی را میدانستند، احتمالا ویژگیهای پیچیدهتر نرمافزار را زمانی که شما آماده بودید به شما معرفی میکردند.
آموزش در دوران کودکی و مهدکودک: در آموزش دوران کودکی، مفهوم محدود تقریبی رشد (ZPD) اهمیت ویژهای دارد زیرا کودکان خردسال به طور مداوم در حال توسعه مهارتها و دانشهای جدید هستند. مربیان میتوانند از یادگیری مبتنی بر بازی و فعالیتهای تعاملی برای حمایت از کودکان، در محدوده تقریبی رشدشان، استفاده کنند. به عنوان مثال، یک معلم میتواند با برقراری مکالمات، بلندخوانی کتاب و تشویق به داستانگویی، به توسعه و گسترش زبان کودک کمک کند.
آموزش در سیستم آموزشی دوازده ساله یا K-12 (سیستم استاندارد آموزش ابتدایی تا متوسطه): در محیطهای آموزشی K-12، محدوده تقریبی رشد میتواند راهنمایی برای استفاده از استراتژیهای آموزشی مختلف در دروس باشد. به عنوان مثال، در کلاس ریاضی، معلم ممکن است از ابزارهای آموزشی و وسایل بصری برای کمک به دانشآموزان در درک مفاهیم انتزاعی استفاده کند. در کلاس زبانآموزی، ویرایش همکلاسیها و پروژههای نوشتاری گروهی میتواند به دانشآموزان در توسعه مهارتهای نوشتاریشان کمک کند. با ارزیابی مداوم و پرداختن به محدوده رشد تقریبی،معلمان میتوانند تعامل و موفقیت دانشآموزان را افزایش دهند.
آموزش عالی: در آموزش عالی، محدوده رشد تقریبی میتواند راهنمایی برای طراحی دورهها و برنامههای درسیای باشد که دانشجویان را به چالش بکشند و در عین حال حمایت لازم را ارائه دهند. اساتید میتوانند از سمینارها، بحثهای گروهی و پروژههای تحقیقاتی برای تشویق دانشجویان به بررسی موضوعات پیچیده به صورت گروهی استفاده کنند. برنامههای مشاوره و ساعات اداری فرصتهای اضافی برای ارائه پشتیبانی فردی در محدوده تقریبی رشد فراهم میآورند.
یادگیری بزرگسالان و توسعه تخصصی: محدوده رشد تقریبی همچنین در یادگیری بزرگسالان و توسعهی تخصصی کارها کاربرد دارد. برنامههای آموزشی میتوانند فعالیتهای عملی، شبیهسازیها و مهارتهای حل مسئلهی واقعی را برای حمایت از یادگیرندگان در محدوده تقریبی رشد آنها گنجانده و مربیان و مشاوران میتوانند راهنمایی و بازخوردهایی برای کمک به بزرگسالان در توسعه مهارتهای جدید و پیشرفت در حرفههایشان ارائه دهند.
تحقیقات در زمینه محدوده رشد تقریبی یا The Zone of Proximal Development
محدوده رشد تقریبی ذاتا مفهومی جذاب دارد. احتمالا همهی ما در قدم اول میتوانیم به راحتی درک کنیم که چرا یک فرد مبتدی ممکن است با راهنمایی یک فرد خبره، دستاوردهای بیشتری در فراگیری یک مهارت داشته باشد. اما تحقیقات درباره اثربخشی این رویکرد چه میگن؟
- متاآنالیز محبوبی در سال ۲۰۱۰ توسط پول، وولمان و بیشویزین نشان میدهد که «نتایج حاکی از آن است که داربستسازی یا اسکفولدینگ آموزشی مؤثر است».
- مطالعهای در سال ۲۰۲۰ دانشآموزانی را که از مسیر یادگیری بهینهشده پیروی میکردند، مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که دانشآموزان زمانی که به وظایف «آماده برای یادگیری» (Ready-to-Learn) محول میشوند، نسبت به وظایف «غیر آماده برای یادگیری» به مهارت بیشتری دست مییابند.
- مطالعهای در سال ۲۰۲۴ بر روی دانشآموزان تایلندی نشان داد که یادگیری تعاملی با فردی که دانش بیشتری دارد، «مشارکت در کلاس را افزایش میدهد» و فراگیران را تشویق میکند تا «در مواجهه با کارها و وظایف دشوار سرسختتر باشند و پافشاری کنند».
- این مطالعه در سال ۲۰۲۴ بر روی دانشآموزان چینی نشان داد که آموزش هدفمند و هدایتشده توسط محدوده تقریبی رشد تأثیر «بسیار مثبتی» بر «اثربخشی فراگیری دانشآموزان» و «بازخورد معلمان به یادگیری» دارد.
محدودیتهای محدوده رشد تقریبی
بدون شک، محدوده رشد تقریبی یک چهارچوب قدرتمند برای یادگیری است. اما، این روش نیز چالشها و محدودیتهای خود را دارد. نکاتی که دراینباره باید در نظر داشت:
یافتن محدوده تقریبی رشد: شناسایی دقیق محدوده تقریبی رشد یک فراگیرنده دشوار است، بهخصوص که این هدف همواره در حال تغییر است. این کار نیاز به ارزیابی مداوم و مشاهده دقیق مهارتها و تخصص یادگیرنده دارد. در واقع، حتی برای باهوشترین معلمان نیز همگام بودن با این روند میتواند چالشبرانگیز باشد.
تخصص در داربستسازی و پشتیبانی (Scaffolding) آموزشی: نگه داشتن فراگیران در محدوده رشد تقریبی نیاز به داربستسازی آموزشی مؤثری دارد که با درک عمیق نیازهای آنها و مهارت و کار مورد نظر آنها همخوانی داشته باشد. همانطور که در مثال قبلی گلدیلاک ذکر شد، همه چیز باید به اندازه و درست باشد. معلمان ممکن است نیاز به آموزشهای اضافی داشته باشند تا بتوانند این استراتژیها را به طور مؤثرتری اجرا کنند.
مشکلات انگیزشی: فرض بر این است که یادگیرندگان در محدودهی تقریبی رشد، انگیزهی کافی برای پیشرفت کردن دارند. اما این همیشه صحیح نیست. دانشآموزانی که با کمبود اعتماد به نفس یا کمبود انگیزه مواجه هستند، ممکن است نتوانند از این روش بهرهمند شوند مگر اینکه این عوامل نیز مورد توجه قرار گیرند.
وابستگی بیش از حد: محدودهی رشد تقریبی بر تجربهی یادگیری تعاملی و همکاری با فردی که دانش بیشتری دارد تأکید میکند. اما، وابستگی بیش از حد به پشتیبانی، میتواند استقلال فراگیران را مختل کند. به هر حال، شما نمیخواهید در موقعیتی قرار بگیرید که یادگیرندگان بدون حضور شما نتوانند پیشرفت کنند.
استراتژیهایی برای پیادهسازی و اجرای محدوده رشد تقریبی
اکنون که اصول اصلی، مزایا و محدودیتهای محدوده رشد تقریبی را بررسی کردیم، بیایید به کاربرد عملی آن بپردازیم. در اینجا چند استراتژی وجود دارد که متخصصان حوزهی آموزش و یادگیری میتوانند برای اجرای ZPD در برنامههای آموزشی خود از آنها استفاده کنند:
ارزیابی فراگیران: نمیتوانید یادگیرندگان خود را در محدودهی تقریبی رشد نگه دارید، مگر این که سطح درک فعلی آنها را بدانید. از ارزیابیهای مستمر مانند کوییزها، مشاهدات یا فعالیتهای کوتاه استفاده کنید تا نقاطی را که آنها میتوانند از حمایتهای شما بهرهمند شوند، شناسایی کنید.
به اشتراکگذاری منابع: پس از تعیین سطح درک فعلی فراگیران، منابعی را ایجاد کرده و به اشتراک بگذارید تا به هدایت تجربه فراگیری آنها کمک کنید. به یاد داشته باشید، این منابع باید به یادگیرندگان شما کمک کنند تا همچنان در محدودهی تقریبی رشد خودشان کار کنند.
تنظیم سطوح دشواری: یادگیرندگان شما نیازهای مختلفی دارند. بنابراین، باید دقت کنید که سطح دشواری و پیچیدگی تجارب یادگیری ارائه شده را متنوع کنید. این کار اطمینان حاصل میکند که همیشه فرصتی برای ورود یادگیرندگان به محدوده رشد تقریبی وجود دارد.
بخشبندی محتوا: داربستسازی یا پشتیبانی آموزشی (Scaffolding) هنگامی که وظایف پیچیده را به مراحل کوچکتر و قابل مدیریتتر تقسیم کنید، بسیار آسانتر میشود. مثل هر تجربه یادگیری خرد یا میکرولرنینیگ (Microlearning)، این کار به یادگیرندگان کمک میکند تا بر جزئیات مرتبط با مسئله تمرکز کنند و در محدوده تقریبی رشد خود باقی بمانند.
راهنمایی یادگیرندگان: به یاد داشته باشید، شما نقش کلیدی در این فرآیند یادگیری دارید. سوالات راهبردی و هدایتکنندهای بپرسید که یادگیرندگان را به تفکر انتقادی و حل مسئله مستقل تشویق کند. در صورت لزوم نکات و پیشنهاداتی ارائه دهید تا مطمئن باشید که فراگیران شما در طول فرآیند یادگیری به خوبی حمایت میشوند.
تشویق به همکاری: ماندن در محدودهی تقریبی رشد نیاز به حمایت از فردی با دانش بیشتر یا همان MKO دارد. در حالی که مربیان و مدرسان میتوانند این نقش را ایفا کنند، باید فراگیران را به یادگیری اجتماعی از طریق کار گروهی و تدریس همتا و یک به یک نیز تشویق کنید. این کار فشار را از تیم یادگیری و توسعه شما کاهش میدهد.
ارائه بازخورد: حمایت از فراگیران نیازمند ارائهی بازخوردهای سازنده در طول مسیر یادگیری است. این کار به آنها کمک میکند تا شکافهای دانش و مهارت خود را درک کنند، روش خود را اصلاح کنند و تمرکز خود را حفظ کنند. فراموش نکنید که موفقیتهای فراگیران خود را در طول مسیر تشخیص داده و جشن بگیرید.
اگرچه نگه داشتن یادگیرندگان در محدوده رشد تقریبی ممکن است به نظر کار زیادی باشد، بسیاری از این کارها میتواند با استفاده از فناوری یادگیری تطبیقی خودکار شود. به عنوان مثال، بسیاری از سیستمهای مدیریت یادگیری و اپلیکیشنهای یادگیری مسیرهای یادگیری شخصیسازی شده ارائه میدهند.
همچنین توصیه میکنیم از عناصر گیمیفیکیشن مانند امتیازات بر حسب تجربه (Experience points)، نشانها یا تکنیک دستاورد (Badges) و جدول برندگان (Leaderboard) برای حفظ انگیزه و مشارکت یادگیرندگان در محدوده تقریبی رشد استفاده کنید. ( میتونید با عناصر مختلف گیمیفیکیشن در این مقاله بیشتر آشنا بشید!) با افزایش دشواری محتوای یادگیری، پاداشهای گیمیفیکیشن شما نیز باید متناسب با آن افزایش پیدا کند.
سخن آخر
در این مقاله تقریبا همهی چیزهای لازم برای به کار بردن تکنیک محدودهی رشد تقریبی یا ZPD رو به شما گفتیم. امیدواریم موقع خواندن این مقاله در محدودهی تقریبی رشد خود باشید و ما توانسته باشیم، پشتیبانی لازم برای گسترش علم و دانش شما را فراهم کنیم.
محدوده رشد تقریبی یک دیدگاه جذاب برای مشاهدهی فرآیند یادگیری ارائه میدهد. این دیدگاه به ما یادآوری میکند که رشد در انزوا اتفاق نمیافتد. بلکه نیازمند کاوش هدایتشده و همکاری است.
با این تفکر، به این مسئله بیندیشید که چگونه توانایی این را پیدا میکنید تا در آینده، بهتر از فراگیران و شاگردان خود حمایت کنید. چگونه چالشهایی را طراحی خواهید کرد که هم ترغیبکننده و هم قابل دستیابی باشند؟ و چگونه از داربستسازی و پشتیبانی آموزشی هدفمند و فعالیتهای یادگیری تعاملی برای هدایت تجربه فراگیری استفاده خواهید کرد؟
اگر بتوانید این کارها را انجام دهید، میتوانید اطمینان داشته باشید که فراگیران و شاگردان شما هرگز در یک بنبست رشدی گیر نمیافتند. الان نوبت شماست که نقطهی شیرین یادگیری مخاطبان خود را پیدا کنید!