کمپین ?Why So Serious از نظر من در تاریخچه گیمیفیکیشن، بهترین گیمیفیکیشن سینما است. این کمپین با همراه ساختن 10 میلیون نفر یکی از بزرگترین موفقیتهای بازاریابی دنیا محسوب میشود.(اگر هنوز نمی دانید گیمیفیکیشن چیست کلیک کنید)
?Why So Serious
در تابستان سال ٢٠٠٧، مردم سن دیگو باعث به وجود آمدن یک داستان خارق العاده شدند. جایی که گیمیفیکیشن سینما معنا یافت.در سن دیه گو، بیش از ده هزار نفر از بازیکنهای دنیای واقعی برای شرکت در یک کمپین بازاریابی ویروسی که مرتبط به انتشار فیلم شوالیه تاریکی بود به خیابانها رفتند.
در طول مراحل بازی، این بازی بیش از 10 میلیون نفر در سراسر دنیا را درگیر خود کرد. نکتهی جالب توجه این بود که این بازیکنها به سرگروههای خود جوابگو بودند و چالشهایی که برایشان مشخص میشد را کامل میکردند. این چالشها مواردی از قبیل پوشیدن نقابهای نقاشی شده صورت جوکر یا کشیدن تصویر خودشان در جلوی مکانهای دیدنی جهان است. با کمک و هدایت طراح بازی کارکشته سوزان باندز، مدیرعامل شرکت 42 Entertainment، این کمپین به موفقیت خارق العادهای دست یافت.
نام این گیمیفیکیشن سینما “چرا اینقدر جدی؟” گذاشته شده که بر اساس دیالوگ گفته شده بازیگر نقش جوکر، هث لجر در فیلم است. بازی زمانی شروع میشود که کارتهای جوکر در مکانهای استراتژیکی انداخته شد، این مکانهای استراتژیک جاهایی مانند مغازههای کتاب بود.
کارتها بازیکنان را به سایتی ارجاع میدهند که آنها مجبورند در آن با وارد کردن ادرس ایمیل خود در انتخابات مجازی شهر گاتام رای بدهند. این انتخابات مربوط میشود به انتخاب یا عدم انتخاب بازیگر فیلمها روی دِنت. کاراکتر فیلم که یکی از بازیگران اصلی فیلم محسوب میشد.
تقریبا در همان وهلهی اول حدود ٢٠ هزار نفر ثبت نام کردند که این افراد زمانی که یک قسمت از یک عکس مخفی را دیدند ترغیب شدند تا بازیکنان دیگری را نیز به بازی دعوت کنند. با افزایش تعداد بازدیدکنندگان، عکس به آرامی شروع به کامل شدن کرد. بعد از مدتی مشخص شد که لازم است تا 100 هزار نفر این عکس را مشاهده کنند تا این عکس به طور کامل نمایان شود. این حرکت موجب علاقهی شدید رسانهها به این کمپین شد.
زمانی که تعداد بازیکنان بازی به ١٠٠ هزار نفر رسید، قسمت جالب گیمیفیکیشن سینما مشخص شد جایی که تصویر برملا شد (تصویر مربوط بود به صورت جوکر). نکتهی جالب این بود که این تصویر برای زمان زیادی باقی نماند و شروع به محو شدن و سیاه شدن کرد و بنابراین افراد کمی موفق به دیدن آن شدند.
پیام جوکر
کسانی که موفق به دیدن عکس و پیغام آن شدند به دیگران پیغام جوکر را منتقل کردند پیغامی که در آن جوکر با خنده می گفت: “توی دسامبر میبینمت”. سوزان باندز در ٢٠١١ در یک مطلب مهم در مجلهی نیویورک جی سامیتز توضیح میدهد که این محو شدن تصویر مسئلهی سادهای بودهاست. بازیکنانی که آن را میدیدند احساس ویژهای میکردند جوری که گویا آنها عضو یک باشگاه انحصاری میباشند.
برای هر کس دیگری که تنها درباره عکس چیزی شنیده بود، هیچ چیز افسانهای برایش ظاهر نمیشد. اما بیشتر از این تصویر، حرفهایی که راجع به بازی، زده میشد، درگیریهای ذهنی افراد را بیشتر کرد و این سوال را برای بازیکنان خود مطرح نمود که «در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد؟».
سپس به بازیکنان مکانی که باید بازی را از آنجا شروع کنند گفته شد. با پرواز چند هواپیما در آسمان و رد دود آنها شمارهای در آسمان نقش بست. بازیکنان شماره را برای فهمیدن دستورالعمل بعدی می گرفتند که شامل نقاشی کردن خودشان به شمایل جوکر می بود.
در پایان بازی، یکی از بازیکنان خوش شانس از میان این جمعیت از بازیکنان برای رفتن به صحنه فیلم برداری انتخاب شد، جایی که باید به واقع نقش یکی از همراهان و زیردستان جوکر را در فیلم بازی کند.
قنادیها و نقش تعیینکننده در بزرگترین گیمیفیکیشن سینما
این بازی برای ماهها ادامه یافت تا زمانی که خود فیلم منتشر گردید چالشها در سراسر کشور انتشار یافته بود. بعضی از بازیکنان نوشتهای دیده بودند که در آن قید شده بود به برخی از نانواییها یا قنادیها در شهرهای مختلف سربزنند. در این نانواییها و قنادیها آنها مجبور بودند عبارات کدشدهای را جهت تحویل گرفتن یک سرنخ ارائه دهند. به کسانی که به این مرحله در زمان درست میرسیدند کیکی داده میشد به اضافهی شمارهای به همراه کلمات «همین حالا با من تماس بگیر» بود. ناگهان کیک در مقابل آنها شروع به زنگ زدن میکرد.
زمانی که بازیکنان شروع به گشتن داخل کیک و خامههای روی آن میکنند متوجه یک کیف مدارک در آن میشوند که در آن کیف یک تلفن در حال تماس وجود داشت. از این زمان به بعد به این بازیکنان گفته میشد که در نهایت این بازیکنان بخشی از برنامه فراری دادن جوکر از زندان هستند، که این برنامه در خود فیلم هم از قسمتهای محوری محسوب میشد. بازی «چرا اینقدر جدی؟» یکی از موفقیتهای بزرگ در حوزه بازاریابی ویروسی و گیمیفیکیشن است.
با درگیر شدن و باز دوباره درگیر شدن و به عبارتی سرگرم شدنِ نه تنها مخاطبان این گیمیفیکیشن سینما بلکه جامعه و طرفداران فیلم بتمن، این افراد از تماشاچیان منفعل به شرکتکنندگان یا همان بازیکنانی فعال بدل شدند. البته خود فیلم پرسروصدا و معروف بود. حتی آنهایی هم که بازی این فیلم را انجام نداده بودند احتمالا درباره اتفاقات آن چیزهایی شنیده بودند، چه در وبسایتها و چه در اخبار و یا در شبکههای اجتماعی.
118 پاسخ
واااای واقعا فوق العاده پیچیده و هوشمندانه بوده این کمپین
عالی و بی نظیر
ممنون از شما
فوق العاده جالب و جذاب بود
بیشتر از این مطالب بزارید
متشکرم
خواهش میکنم
دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی، روز پانزدهم، سوال اول
از اونجایی که مردم ایران، تا حدود زیادی نژادپرست هستن و به قوم و نژاد و ملیت بیش از اندازه بها میدن، با تاکید روی این موضوع میتونی مخاطب زیادی را درگیر خودت بکنی، مخصوصا اگه بگی مثلا اماراتی ها یا عربستانی ها فلان کار را ضد ما کردن و اگه روح آریائی تو وجودته این لینک را بکش بالا و فلان کار را بکن، اما چند مورد وجود داره، به مشکل قانونی نخوری، مثلا نیان سایتت را مسدود کنن، دوم بحث اخلاقه، شاید باعث یه سری بی اخلاقی از جانب دنبال کننده ها باشیم و بیان به هم توهین کنن، سوم مرحله آخرش باید یه موضوع جذاب و مرتبط با مراحل قبل باشه، عدم جذابیت باعث میشه حس اعتماد بهت را از دست بدن
ممنون لطف دارید
Vaqan ali bood.khAli lezat bordam.omidvaram mofaq bashio koli karaye khub bezari baramoon
ممنون لطف دارید
جواب سوال اول روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی :
جدای اون بحث نژادپرستی و این حرفاش به نظرم این ایده از همون اول مرز مشخصی بین دنیای واقعی و بازی ایجاد می کنه و این با اصلی که گفته بودی مرز بین واقعیت و بازی وجود نداره در تضاده. یعنی اون شخصیت هخامنشی خودش یجور فانتزی میشه که شاید نتونه مخاطب رو برای انجام مراحل و … اقناع کنه.
اره ولی قضیه اینه که باید به صورت طیف بش نگاه کنی دیگه درست کردن ARG واقعی توی ایران کار خیلییییی دور از دسترسیه
جواب سوال دوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی :
این که این کمپین اینقدر توی دنیای واقعی اثرگذار بوده که به عنوان یه تیتر توی خبرگذاریا مطرح شده. این خودش یه تبلیغ مضاعف به حساب میاد. به خصوص اون مجری که پیکسل هاروی دنت رو روی کتش داشت اونم توی برنامه ی تلویزیونی خبری. یجورایی دنیای مجازی خودش رو به دنیای واقعی تحمیل کرده.
حالا یه سوال بپرسم ازت بنظرت جایزه کسایی که توی این بازی برنده شدن اونایی که تا ته تهش رفتن چی بوده؟
جواب سوال اول روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی :
راستش با کاراکترها حال نکردم. یعنی محوریت داستان که یه سین هشتمی هست که یه عده نمیخوان شما بدونید خوب بود. اما یه هخامنشی الان دیگه جواب نمیده. شاید از وقتی یه عالمه جمله حکیمانه رو نسبت دادن به کوروش. یعنی میدونید جنبه فان قضیه اونقدر بالاست که کسی جدی نمیگیردش. و حس الاف بودن بهش دست میده.arg از نظر من نقطه قوتش جدی بودنشه. شوخی نداره با کسی. و این جدی بودن این حس رو القا میکنه که جدی نگیریش یه چیز مهم رو از دست میدی. وقت نداری تردید کنی. استرس میده. اما اگه قضیه خنده دار باشه برای تعداد معدودی جذابه. و میدونید چیه. باز هم میخوام نظر شخصیم رو بگم. افرادی که با وجود بارز بودن وجهۀ طنز یه ماجرا خودشون رو درگیرش میکنن اونقدر ثابت قدم نیستن که تا آخر ماموریت رو برن. اومدن خوش بگذرونن. من توی arg که شما تعریف کردید خوشگذرونی ندیدم.
چه جالب بود نظرتون مرسی حالا توی ذهن من این بود که قضیه خنده دار نیست یجوری با بالا بردن بحثای غرور ملی و این حرفا خیلی کارکتر جدی باشه و نه طنز
سوال اول روز پانزدهم:
باگش شاید این باشه که هخامنشی کاملا واسه گذشته است و خیلی قابل بازی نیست مگه توسط طرافدارای متعصبش. بهتره یه چیزی از حال حاضر باشه که خیلی محبوبه. یعنی یه هخامنشی دسترسی به کلیپ و اینترنت داشته باشه همون اولش خنده دار میشه:))
پیشنهاد خاصی به ذهنت میرسه؟
سوال ۱ روز ۱۵:
شاید اینطوری خوب باشه که به جای اون شخصیت هخامنشی، یه نفر که حتی خارجی هم باشه ، بیاد بعنوان یه مورخ خودشو جا بزنه و بگه من از مطالعه لوحای تاریخی ای که تازه پیدا کردم به این نتیجه رسیدم که گولتون زدن و …
اما یه مشکلایی وجود داره اینه که، اینکار میتونه یه سری اختلافات خیلی واقعی و حتی مشکلات امنیتی بین مردم بوجود بیاره ،
ما تو کشورمون اقوام عرب داریم و یه سری هم مثل الاهوازیه توشون دوس دارن یه جوی بوجود بیاد که بتونن راحت از ایران جدا بشن (حالا اینکه کشورای اطرافمونم اکثریت عرب هستن و روابط دیپلماتیک و تجاری مون باهاشون اهمیت داره به کنار )
اکثریت کشورمون هم مسلمونن و توهین به قوم عرب رو زمینه سازی و نقطه شروعی برای توهین به مقدساتشون میدونن .
و در کل اینکه بخوایم نژادپرستی که همین الان هم تو ایرانیا وجود داره رو بخوایم باعث گسترشش بشیم شاید خیلی اخلاقی نباشه.(اینکه همه باور کنن هیچ مرزی تو دنیا وجود نداره رویاییه ولی خیلی قشنگه).
یه مشکل دیگه هم میتونه این باشه که ایرانیا وقتی همچین چیزی رو بهشون بگیم، از شدت تعصب انقدر داغ بشن که اصلا متوجه نشن که همه اینا بازیه و هیچوقت اجازه ندن بازی تا اخرش ادامه پیدا کنه که بفهمن بازی بوده . ( تا حالا شده مردم فقط بخاطر لهجه ی یه شخصیت منفی، بخاطرش اعتراض کرده باشن و باعث توقیفش شده باشن)
درست میگی ولی خب قشنگه :))
سوال دوم روز پانزدهم:
نکته ش برا من حضور دسته جمعی و جدی افراد تو خیابون واسه پیگیری این بازی بود. فک کنم تو ایران سخت بشه چنین چیزی به جنجال نکشه. مگه اینکه مربوط به استقلال و پرسپولیس باشه که یه کم بابتش مردم پخته تر شدن. هرچی دیگه باشه ممکنه آشوب بشه و دولت مثلا اون فیلم بت من رو غیرقانونی کنه و دخالت کنه و اینا:))))
قطعا توی ایران Arg درست کردم کلا خیلی دنگ و فنگ داره برای همینم باید خیلی از ماموریتا مجازی باشه
مردم ایران قابلیت اینو دارن که به دو دسته طرفدارای آدماس خرسی و آدامس خروس تقسیم بشن و بخاطرش همدیگه رو تیکه تیکه کنن. ( دعوای این دو دسته رو واقعا تو بچگیم دیدم :|| )
جو نده
جواب سوال سوم روز 15:
ن م ا ر د
با بررسی ساده متوجه میشیم که هرکدوم از این حروف نشون دهنده ی حرف اول شهری که در اون این اتفاق افتاده هست. اما این حروف معنی دیگه ای هم میدن وقتی کنار هم میزاریمشون: درمان
مردم دنیا کنجکاو شدن که بدونن داستان چیه
بازیکنایی که بیهوش شده بودن وقتی به هوش میان ادعا می کنن که هیچ خبری از این ماجراها نداشتن و این حروف بدون دونستن شون به لباسشون چسبیده شده و نمیدونن علت بیهوشی شون چیه
گزارش هایی به دست رسیده که ورزشکارای بیشتری هم دارن تو نقاط مختلف دچار بیهوشی میشن اما این بار خبری از حروفی که به اون ها چسبیده شده باشه نیست. به نظر میرسه مشکل چیزی ورزشکاری هست اما هنوز مردم نفهمیدن و مردم عادی بابت سلامتی خودشون نگران شدن و قضیه همه جا پیچیده
تا اینکه روز آخر مسابقات لیگ که به تعویق افتاده بود تا مشکلی پیش نیاد برگزار میشه. این بار وسط نیمه دوم ناگهان داور مسابقه بیهوش میشه و روی اسکوربود متن زیر به نمایش در میاد:
پول ما رو پس بدین!
با بررسی و تحقیقات متوجه میشن روی لباس داور کلمه ی “نامرد” هک شده و به خانواده ش اطلاع داده شده که میدونن در تصمیم گیری نتایج مسابقات تاثیرگذار بوده و با بنگاه های شرط بندی همکاری کرده. اگر به این اتهامات رسیدگی نشه عواقب سخت تری در انتظارشون خواهد بود.
همه ی ورزشکارای بیهوش شده متهمان فسادمالی در شرط بندی ها هستن و باید محاکمه بشن.
متاسفانه گیمیفیکیشن نشد:(( ظاهرا به جرم و جنایت بیشتر علاقه داره ذهنم!
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی راضیم ازت خیلیییی خوب بود قشنگ درگیر کرد ذهن منو خیلی خیلی عالی آفرین
سوال 4 روز 15
شاید به این خاطر که ما تو گیمیفیکیشن اساسا بین بازی و دنیای واقعی مرزی رو مشخص می کنیم و باید جدا باشن.
شاید هم به این خاطره که مکانیک و دینامیک و هدف خاصی توش تعریف نمیشه از ابتدا.
نکته بعدی هم که به ذهنم میرسه اینه که در مقایسه با بازی های غیرویدیویی، ما با کسی غیر از خودمون درگیر نیستیم و فقط یه مسیر رو میریم جلو. درواقع بازی نیست چون یک نفره است
ببین توی همین مثال بتمن قضیه این بوده که اگر 10 هزار تا ماموریت انجام بشه تازه ماموریت بعدی باز میشه این باعث میشه که سوشال بشه قضیه جوابت در مجموع اشتباه بود
جواب سوال اول روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
دو حالت هست:
اگه قضیه از اول با تم جدی میومد جلو یه سری خبر دارن سرکاریه یه سری نه
اون یه سری که خبر ندارن چون بحث تعصب و ملی گرایی و کوروش میاد وسط قطعا با این هدف که یه سین هشتم هم وجود داره با تمام اشتیاق ماموریت ها رو انجام میدادند ولی این اخرش اگه میفهمیدن قضیه این بوده حتی ممکن بود خون به پا کنن.
ولی اونایی که میدونستن همچین چیزی نیست ممکن بود از اون طرف قضیه رو جدی بگیرند و بگن این داستان ها برای ضربه زدن به هویت ماست و بیمه سامان رو ضد هویت ایرانی و این چیزا میدونستن که قصد سو استفاده از هویت ملی رو داره و این حرفا
در دو حالت به نظرم از کنترل ممکن بود خارج بشه .
چون بعد هویت ملی برای یه سری ها که هیچی از تاریخ نمیدونن و نخوندن تعصبه و برا اونا که خوندن حس ناسیونالیستیه که کمش خوبه ولی زیادیش نه.
البته بستگی به محتوا و نحوه انجام ماموریت هاشم داره اگه واقعا فکر شده و آموزنده باشه میتونست قسمت اخر رو کمرنگ کرد و حساسیت ملت و کم . البته تو این مورد احتمالا اگه دوستاران هویت ایرانی و … ممکنه عکس العمل نشون ندهند ولی چون مزایای و پررنگ شدن هفت سین و کوروش گفته شده قطعا صاحبان طرز تفکر ضد ایرانی حالا میشدن کاسه داغتر از آش و شروع و به واکنش های تند علیه کمپین و بیمه سامان میکردن .
حتی ممکن بود تهمت سلطنت طلبی هم به طراحان کمپین و بیمه سامان هم بزنند.
اه اه پس آخرش باس میرفتم زندان
جواب سوال سوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
اینا میشه حرف اول یه کلمه این مسابقات در صبح اتفاق میفته بعدش دوحالت میتونه پیش بیاد هم زمان در مترو ایستگاه های a b c تو تمام تلویزیون های داخل مترو باید اون حروفی رو که نشون میده رو یادداشت کنی تا الان شده دوتا حرف بعدش تو میدون اصلی هر شهر سر یه ساعتی یه عااالمه بادکنک هوا میشه گه روی اونا هم یه حرفه . بعدش این سه تا حرف به صورت هش و با این کپشن … تو اینستا یا توییتر قرار میدی تا کد 4 ام و بهت داده بشه (یا ربات یا شخص میاد دایرکت) بعدش اون کد 4 حرفی رو تو سایت …. سرچ میکنی و تو صفحه ای که باز میشه رو لینک داخلش کلیک میکنی و شماره تو میزنی تا برات لینک خرید مثلا رایگان آیفون 6 برات بیاد .
تبریک مبارکت باشه
ارزششو داره واقعا بیچاره این همه فکر کرده
جواب سوال دوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
اون بخش هواپیما و انداختن نماد خفاش با نور افکن ها روی ساختمان ها و پیکسل روی لباس مجری تلویزیون خیلییی برام جالب بودن و اینکه دیالوگ ها و تیکه ای از صحنه های فیلم هم داخلش بود
کلا خیلییی زیاد خوب وبده کارشون 10 میلیون نفر درگیر شدن کار کمی نیست واقعا!
من فکر میکنم اولاش فالور فیکم داشتن :))). بعدش بقیه هم همراهشون شدن
جواب سوال چهارم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
فکر میکنم چون صرفا انجام یه سری کاره که روتینه و ممکنه هیچ خلاقیتی تو نحوه انجامش نداشته باشن و صرفا یه سری ماموریت که دستور العمل از پیش تعریف شده داره و دست کاربر رو برای خلاقیت میبنده
یکی از ویژگی های بازی ها اینه که هدف نهایی مشخصه ولی توی ARG ما اصلا اینو نداریم به همین دلیل بازی محسوب نمیشن طبق خیلی از تعاریف حالا خود کلمه بازی اونقدرررررر تعریفای متفاوت و عجیب غریبی داره ولی غالبا تو همشون این هدف مشخص مشترکه
دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی، روز پانزدهم، سوال اول:
من فکر میکنم نتیجه باید یکم جدی تر باشه که طرف حس سر کاری بودن بهش دست نده. مثلا در نهایت بیینه در چیزی که مشارکت داشته ایرانیا تونستن یه رکورد تو دنیا ثبت کنن. مثلا ایده تصویر جالب بود این که بایپد مولا ۱۰ میلیون نفر بیان رو فلان لینک کلیک کنن تا تصویر ظاهر شه بعد میفهمن این تصویر خلیج فارس هست که «فارس» خیلی بزرگ روش نوشته شده. و بعد اون سایت جزو پر ترافیک ترین های اون ماه بشه و ایران کمی سر زبونا بیفته. یه همچین چیزی که طرف فکر کنه یه کار مثبت واسه اسم ایران انجام داده.
چه ایده قشنگی گفتی هرچی باشه از این حرکتی که توی اینستا راه افتاده که 2 میلیون تا کامنت بزارید تا فلانی فلانی رو بوس کنه بهتره دیگ!
پاسخ سوال سوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی؛
از کنار هم گذاشتن این حروف، کلمات معناداری چون «درمان و نامرد» در ذهن تداعی میشه.
ممکنه افرادی فکر کنن این ۵ نفری که بیهوش شدن، نامردی در حق کسی یا تیمی کردن،
شاید دنبال یه متن خبری بگردن، یه سرنخ خبری لازمه به افراد داده بشه که این ۵ نفر، سالها قبل در یک تیم باشگاهی توپ میزدن.
اما اون ها چه نامردی در حق اون تیم کردن؟
با بررسی سالهای بازی این بازیکنان در تیم مذکور، میشه به یه سری اشتراکاتی رسید، چند بازی که وقتی هر ۵ نفر در اون بازی بودن تیمشون باخته!
از کنار هم گذاشتن تعداد گلهای خورده هر بازی در به ترتیب تاریخ، یه شماره تلفن بدست میاد.
افرادی که به اون تلفن تماس بگیرن، ازشون خواسته میشه در یک گردهمایی در ورزشگاه اون تیم شرکت کنند.
و در اونجا یک مسابقهی ورزشی بین اون تیم در مقابل تیمی از کودکان سرطانی که اون ۵ بازیکن هم در تیم اون ها هستن برگزار میشه که به منظور حمایت از «درمان» کودکان سرطانی هست!
البته باید طوری جذاب باشه که توی خبرگزاریها در هر مرحله کلی انعکاس داشته باشه.
جاست واووووووو جشمام چارتا شده قشنگ وات د فاز چقدر خوب بود اصلا خیلییی غیرعادی راضیم ازت
پاسخ سوال پنجم از روز پانزدهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی
حالا که قرار بود ما رو با این دلبر تنها بزارین بهتر نبود یه راهنمایی هم میکردین!!!!
روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی سوال اول: بنظرم باید طوری باشه که مخاطب حس نکنه وقتشو الکی صرف کرده که فقط به تبلیغ برسه. آخرش هیجان انگیز باید باشه حالا بیمه سامان میتونه یه تبلیغ ریزی هم بره ولی خب نمیدونم چجوری
قشنگیش به همینه
اینم حرفیه
پاسخ سوال سوم روز پانزدهم از دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی : همه دنیا توی بهت این بمب خبری فرو رفته بود، بازیکنانی که دنیایی از طرفدارها رو نگران خودشون کرده بودن و بی هوش روی تخت بیمارستان آینده ای رو براشون متصور نمیشد. .. مردم در سرتاسر جهان با فشار بر دولت ها خواستار پیگیری و بهبود اوضاع سلبریتی هاشون بودن که جهان با انفجار دوم روبرو شد در بازی هایی که به فاصله ۵ روز بعد انجام شد ۵ بازیکن دیگر در حین بازی لباس هاشون و درآوردن و بی هوش به قاب چهارگوش سبز تکیه زدند … اینبار حتی اجازه نداد ملت ها نفس بکشند دنیا یکپارچه استرس بود (شاه سلطان حسین در بندم … هیچ کس یار روز سختم نیست … از نگاه وزیر فهمیدم … اعتباری به تاج و تختم نیست) //تو مایه های استرس شاه سلطان حسین جان 🙂 // اسامی پنج بازیکن بعدی اعلام شد : ادن هازارد، دیه گو مارادونا، مسی ، نیمار و رونالدو ؛ اینبار مطالبه گری جهانی سرسام آور شد و کارشناسان عاجز از پاسخگویی و نگران از ادامه دمینو وار این موضوع به دنبال حل مسئله بودند … ۵ حرف معروف که به نوعی آغازگر این معمای سخت بودند هر چیزی را به ذهن ها می رساند ، خدا نکند این اتفاق شوم سریالی باشه؛ متخصصین امر دستبکارشدندتاعلت را پیش چشم جهانیان آشکار سازند … در تحقیقات اولیه با توجه به جایگاه هر حرف در حروف الفبا کلمه Admnr بدست آمد که معنی خاصی نداشت جز اینکه در نگاه اول به ادمین میخورد ادمینی که تغییر داده شده و ادمنر یا ادمرن شده بود این فرضیه که ادمین یودن معلوم نبود اهدناصراط المستقیم است یا نه!!!سایت ها ، پیج ها و اکانت های مختلفی با این نام مشغول بکار بودند اما سرنخی را به همراه نداشت تا اینکه با محاسبات عددی که روی تاریخ تولد بازیکنان بی هوش شده صورت گرفت یه تاریخ خاص بدست آمد ۵/۵ /… تاریخی که اتفاقات خاصی نداشت جز تولد افراد سرشناس که بطور خارقالعادهای با هم یکی بود اسامی که توسط محققین اعلام شد بدین شرح بود : هیتلر، بیل گیتس، یوکای چو، داوینچی و گاندی. از اسامی بدست آمده فقط دونفره زنده بودند ؛ ذهن ها بیشتر به دلیل بحث ادمین به بیل گیتس کشیده شد و متاسفانه مشخص شد که هیچگونه خبری از وی بدست نیامده و گزینه ی پیش رو کسی نبود جز جناب یو کای چو…
جالب این بود که وقتی شماره حروف اسم یوکای چو را در الفبای ژاپنی و انگلیسی بررسی کردند کلمه( ادمنر ) خودنمایی کرد که در فرهنگ لغت ژاپنی ها به معنی موسس فوتبال ، فوتبالیست ها بود . یوکای چو در بازجویی های اولیه اعتراف کرد این ۱۱ نفر توسط ریز پردازنده ای هدایت میشدن که توسط بیل گیتس طراحی و تولید شده و تمامی حرکات و رفتارهایشان که از روی کاراکترهای کارتون فوتبالیست ها شبیه سازی شده توسط وی هدایت میشدند یوکای ادامه داد این قطعه الکتریکی طی سناریوی خاص در بدن آنها قرار گرفته و کلیه حرکات آنها قابل کنترل است تا بتواند حرکات کاراکتر های مورد علاقه اش در دنیای واقعی را باز سازی کند :/ یوکای چو هدف از این کارش را معرفی سنسور تحرک عنوان کرد و افزود در سفری که به پاسارگاد در ایران داشته به طرز اتفاقی به لوحی دست یافته که مفهوم دیکد شده ی اون راز عدم تحرک ملت ها را شناسایی کرده و با استفاده از این نکته بتواند بذر تنبلی را خشکانده آینده ای روشن تر پیش روی جهانیان قرار دهد .. رو کتیبه نوشته شده بوده :
سبزه اگر در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس زیراندازی روی آن انداخته و لم میدهند .
تا قبل از یوکای چو خیلی خوب بود اصلا فوث العاده بعدش رو دوست نداشتم
روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی سوال اول
به نظرم از نظر ارزشی کانفلیکت داره این حرکت. شما میای احساسات مردمو کلی جریحه دار میکنی و عرق ملی رو برمی انگیزی اما آخرش میشه بیمه سامان! به نظرم بیشتر ضد تبلیغ هست تا تبلیغ و یجورایی حالت به سخره گرفتن رو القا میکنه. اونم تو کشوری که توهم توطئه خیلی زیاده
درست میگی ولی خب بیشتر دنبال راه حل بودم
روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی سوال دوم
یکی اینکه کسی کاری باهاشون نداره. و یکی دیگه اینکه فکر میکردم خیلی بیشتر از ده میلیون نفر اینو انجام بدن. من خودم عاشق این فیلمم آخه :)) اما نکته اساسی اینه که یک برانگیختگی قبلی واسه این بازی بوده و اونم فیلمش بوده. توی داستانی که خودت برای بیمه سامان هم گفتی این نمود داره و اونم داستانه هفت سینه و گره خوردنش با تاریخ ماست. نتیجه اینکه باید ی پیش زمینه خیلی قوی واسه arg درست کرد و هرچی اون پیش زمینه و داستان قویتر استقبال بیشتر
البته همه Arg های موفق این نبوده مثلا اگر سرچ کنی ilovebess متوجه میشی
روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی سوال سوم و چهرم.
سوال سه رو واقعا الان ذهنم یاری نمیده و نمیخوام رفع تکلیفی بنویسم. میشه جواب سوال چهار رو بگی
تو کامنتا جواب دادم
جواب سوال اول روز پانزدهم دوره گیمیفیکیشن:
باگش ب نظر من این چند تاست:
یکی اینکه شخصیت هخامنشی یجوری غیر واقعیه خودش و شخصا شاید از اول فک کنم مسخره بازیه و نرم سراغش.
دو اینکه بیشتر فاز شروعش طنزه تا درگیرکننده(البته میشه با طنز هم شروع بشه و ملت ب خاطر طنزش برن جلو. توی ایده هام میگم)
سه اینکه من این اختلاف بین عرب و عجم رو دوس ندارم؛ نه به خاطر عربستان و اینا، به خاطر اینکه ما تو ایران خیلی عرب داریم و حتی ایرانی ها هم خیلی دوستاشون عرب هستن
چهار اینکه نتیجه خیلی لوسه:)
پنج اینکه هفت سین یک سنته و تعییر نکنه بهتره. میشه ازش ب عنوان یک هینت استفاده کرد
حالا ایده هام:
اولیش که اینه ک اقا اصلا یکاری کنیم ملت از اول بدونن شوخیه اما ب خاطر طنزش جلو برن. هر سرنخ یا ماموریت کلی بخندونتشون و اصلا بابت فانش معروف بشه! کارای خنده دار بکنن ملت، این هخامنشیه هم کلی مزه بریزه و چیزای خنده دار بگه. کلی حرص بخوره و تکه کلام های خاص داشته باشه. اینجوری جدب کنیم مردمو. حالا تهش هم اگه رسید ب سین هشتم ک بانک سامانه مردم دیگه انتظاری غیر از این نداشتن:)))
ایده دو اینکه با این هخامنشیه شروع بشه و بیاد و توضیح بده و اینا اما بازی از دعوت هخامنشیه شروع نشه، از قتلش شروع بشه! مثلا یکی از پشتش بیاد و بکشتش یا ماسک ترسناک و عجیب داشته باشه و یهو خراب بشه صفحه یا ی همچین چیزی. سریال سوپرنچرال پر این ایده هاست برای جذب بیننده هاش:)
ندیدم سریالشو
سوال دوم روز پانزدهم دوره گیمیفیکیشن:
اینکه مردم انقد جدی گرفتن! خود کمیپین داره میگه وای سو سیریوس بعد ملت خیلی جدی ریختن تو خیابون و شعار میدن و مصاحبه میکنن و اینا!
من عاشق این فیلمم ولی نمیدونستم ی همچین کار خفنی پشتش انجام شده!
اره خیلی حرکت خفنیه
روز پانزدهم -گیمیفیکیشن در بازاریابی
سوال سوم
اون حروف کنار هم معانی مختلفی داشت یکیش
ن ا د ر م ….
بلافاصله روی گوشی تماشاچیا یه پیغام اومد که حاوی یه عدد میلیاردی بود…ماموریتایی به افراد داده میشه تا به درآمد واقعی بازیکنای تیم برسند .افرادی که زودتر و دقیقتر به نتیجه میرسند یه کد براشون ارسال میشه که مبلغ واقعی قرارداد بازیکناست..نتایج نشون میده که رقم قراردادهای پنج بازیکن بیهوش با درآمد واقعی فرق فاحشی داره ماموریت جدید نشون میده که یک هفته اخیر پنج بازیکن توی سه مهمونی غیر مرتبط مشترکا حضور داشتند و با دریافت مبلغی تعهد دادند بازیو ببازند و همشون با دریافت دعوت نامه کتبی به نام شخصی که نادر خودشو معرفی کرده اونجا رفتند.توی دعوتنامه آخر یه بچ بوده که قرار بوده از طریقش میزان فعالیت بازیکن برای نادر بره اما قضیه لو رفته و بچ ها با بچ های حاوی مواد خواب اور جابجا شدند
جالبه من دفعه اولی که اینو نوشتم توی ذهن خودم حروف کلمات درمان بود و تقریبا هیچکی از این حروف درمان رو برداشت نکرد.سناریوی جدیدی بود سبت به چیزی که تاحالا بچه ها نوشتن و همین ارزشمندش میکنه اینکه میای سوال سخته رو جواب میده خیلی خیلی امیدوار کنندست آفرین.
جواب سوال چهارم روز پانزدهم دوره گیمیفیکیشن:
همه در شک بودن و کسی نمیدونست قضیه چیه. طرفدارها شروع به کند و کاو کردن و بالاخره فهمیدند که این حرف ها حروف اول اسم بچه های همان فوتبالیت ها بود. همه ترسیده بودند که نکند اتفاقی برای بچه ها بیفتد. بعد از دقیقا یک هفته فوتبالیست ها به هوش امدند و انگار که هیپنوتیزم شده باشند چیزی به یاد نمی آوردند مگه یک کلمه: مگر اینکه(unless). دقیقا در همین زمان ۵ نفر از بازیگران سرشناس اروپا که اول اسم آنها همین ۵ حرف ن م ا د ر بود بیهوش شدند و پنج حرف دیگه روی بدن آنها پیدا شد؛ م پ ق چ ی. باز همه تعجب کردند و اینبار با تلاش بیشتری دنبال سرنخ و اینکه این حرف ها چ کسانی هستند و چ پیامی در این بیهوشی هاست می گشتند. بعد از یک هفته یک لیست کامل از افراد سرشناس با اسم هایی که با این حروف شروع میشدند درآمد و همه تحت حفاظت بودند. ۵ بازیگر به هوش امدند و مثل فوتبالیست ها فقط کلمه مگر اینکه را به یاد داشتند. باز هم ۵ نفر بیهوش شدند اما اینبار از افراد مشهور نبودند و در ۵ میدان بزرگ و پررفت و آمد این اتفاق برایشان افتاد. دیگر حرفی روی بدن هایشان نبود و این حس به مردم دست داد که شاید پیام کامل شده اما چ پیامی؟ جستجو ها ادامه داشت تا اینکه بعد از دو روز یک نفر متوجه شد اگر حروف آخر نام خانوادگی افراد بیهوش شده کنار هم قرار بگیرند به این جمله میرسد:
YOU ARE NEXT IN EOD
رسانه های خبری این جمله را به سرعت منتشر کردند و مردم به وحشت افتادند. معنی این جمله چ بود؟ تنها چیزی که به ذهن مردم می رسید این بود:
۳۰ روز دیگر شما بعدی هستید مگر اینکه…
روز سوم اتفاقات جدیدی شروع شد. سایت های مهم یکی یکی هک میشدند و آدرس انها به ادرس خاصی تغییر میکرد. وارد این سایت که میشدند تنها یک جمله نوشته بود: run
از روز پنجم روی بیلبوردهای تبلیغاتی کلمه ران ظاهر میشد و مردم فرار میکردند. روز هفتم ۵ نفری که بیهوش شده بودند به هوش آمدند اما به جز مگر اینکه چیزی برای گفتن نداشتند.
روز هشتم کلمه ای که روی سایت قرار داشت عوض شد: you run
هر سه روز یکبار یک کلمه به این جمله اضافه میشد. در روز ۲۷ ام جمله کامل شد:
you run as long as you see the light of justice in the darkest spot of life…
مردم حالا کنجکاو شده بودند. روز ۲۸ ام تصویر یک مرد در سایت بارگزاری شد؛ بی هیچ توضیحی. با گشتن به دنبال هویت این مرد مشخص شد او بیگناه به جای فرد دیگری به قتل متهم شده و در صف اعدام است. مردم رو ۲۹ ام به خیابان ها آمدند و در حمایت از او شعار دادند. روز ۳۰ ام فردی که پشت این قضایا بود خودش را به پلیس معرفی کرد و مشخص شد او خواهر مرد بی گناه است. بی گناهی متهم با حمایت مردم بعد از ۳۰ روز آزاد شد و خواهرش هم به خاطر ایجاد وحشت عمومی و اسیب زدن به ۱۵ نفر ۲ سال حبس را از دادگاه گرفت.
ااااااااااااااا آخرش رو چرا اینجوری تمام کردی اولش فوق العاده بود فوق العاده
یک ساعت داشتم فکر میکردم چطوری تمومش کنم ولی بازم خوب نشد:(
از شروع عالیت ضعیف تر بود در کل که خوب بود
جواب سوال دوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
ویروسی کردن و ویروسی شدن موضوع جالبی بود. اول یک شایعه، زمزمه یک راز بعد توجه به حضور یک شماری از افراد برای یک موضوع (مثلا هر وقت از یک جایی که صف ایستادند و شلوغ شده باشه شما معمولا بی تفاوت رد نمی شوید و توجه شما را جلب می کند).. فعال کردن حس کنجکاوی که همان حس اولیه بشر…
سوال سوم رو هم جواب بده
جواب سوال سوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
.. جمعیت تماشاچی در ابهام و سکوت بودند، پزشکان و خبرنگاران دور این بازیکنان جمع شدند، اخبار 4 باشگاه دیگر که شاهد همین اتفاق بودند روی بیلبورد استادیوم نمایش داده می شد. حروف روی بیلبورد کلمه manderیعنی متهم را نشان می داد، مردم همه وحشت زده بودند و قصد خروج از استادیوم را داشتند که ناگهان صدا طبل و ریتم موسیقی آهنگ تریلر به گوش رسید و بازیکنان بیهوش شده که حالا چهره مردگان داشتند شروع به رقص کردند و جمعیت به انها پیوست، و روی بیلبورد امروز روز جشن کارناول مردگان را تبریک گفت..
…بعدها مشخص شد که هر 25 نفر توسط یکسری افراد فدراسیون متهم به حرکات موزون ناشایسته بعد از گل بودند و مورد ازار قرار گرفته بودند، از این رو به منظور حمایت از اداب و رسوم و مراسم های ملی این ماموریت فرهنگی از طرف دولت و به حمایت از طرفدارانشان به انها سپرده شده بود تا به گونه ای هم از انها دلجویی شود..
احسنتتتتتتتتتتتت
سوال دوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
من کلیت قضیه رو دوست دارم ولی خیلی مشکلات در راه همچین ایده ای هست و مهم ترینش اینه که الان دیگه انقدر از این ایرانی بودن و نسل کوروش و … سواستفاده شده و استفاده های نادرست شده که کل مفهوم داره لوث میشه . بخصوص که میبینی از این همه گذشته ای که بهش می بالیم ، هیچ اثری در حالمون نیست .
و اینکه بیمه سامان بشه نتیجه که افتضاحه . آدم حس بد رودست خوردن بهش دست میده !
حالا اگر بخوایم پیشنهاد جایگزین در نظر بگیریم و کلا بیخیال ایرانی بودن و فحش و ناسزاهای بعدش بشیم ، چون قضیه بیمه است ، بنظرم بریم ببینیم اولا شامل چه بیمه هایی هست . قاعدتا بیمه عمر و سلامتی و آتش سوزی و … داره دیگه . تو هرکدوم از اینا ماموریت در نظر بگیریم . مثلا بیایم یک چالش رهایی از آتش سوزی تعریف کنیم (خب ما اینجا خودمونو معرفی نکردیم ، بیمه هم بیمه آتش سوزیه ولی داریم راهکار میدیم برای اینکه آتش سوزی رخ نده یا کمتر شه درحالیکه وقتی آتش سوزی ای نباشه ، مردم کمتر سمت بیمه آتش سوزی میان ، پس در نهایتش ملت حس بدی ندارن از این ماموریت هایی که بهشون محول شده) . حالا من دارم فقط یک ایده کلی میدم و میدونم پیاده سازیش خیلی سخته ولی بنظرم این شیوه بهتر جواب میده .
مثلا ماموریت اول این باشه که توی خونه هامون آلارم برای آتش سوزی نصب کنیم و چون قراره این چالش سراسری باشه پس میتونیم قیمت رو به شدت پایین بیاریم به مناسبتش . بعد کساییکه این خرید رو انجام میدن ، برای مرحله بعد ، یک امتیازی دارن . ( حالا شما ایده اتون برای این بود که میخواستین رو غرور ملی و اینا دست بذارید . به ذهنم رسید میشه از این چیزا هم استفاده کرد یک جورایی . اینکه تخت جمشید اتش گرفته بوده ، سیاوش و اتش و … احتمالا بشه از این چیزا هم بخوبی استفاده کرد . )
نمیشه یک تایمر بذارید و امکان پاک کردن . تا 15 دقیقه وقت بدید اگر بازخوانی کردیم و خوب نبود بتونیم ویرایش کنیم جوابامونو !!! الان خودم خیلی بدلم نشسته بعضی جاهاش ، دوست دارم پاک کنم ولی فکر میکنم فکر خام من ، شاید برای بقیه که خلاق ترن یک ایده ای توش باشه !!!!
سوال اول روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
خیلی خوب بود بنظرم کم کم یه پختگی داره توی کامنتات دیده میشه قدیم اوایل تفننی مینوشتی الان یکم درگیر دوره شدی
سوال دوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
اینگیجمنتی که تونسته بود بگیره برام جالب ترین بود .
بعد هم یک آن یاد اون حرکت “به وقت شام” ی ها توی کوروش افتادم و فکر کردم ما کجاییم و اینا کجا !
نه اونی که اینکاره است بلده چیکار باید بکنه و نه ملت جنبه خیلی حرکت هارو دارن . حالا شما فکر کنید همچین کمپینی باشه اینجا ، احتمالا تهش یک حماسه ای از نوع چندم دی هم ممکنه به وقوع بپیونده انقد که ما همه چیمون باهم قاطیه !
دقیقا
سوال سوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
اولا که چون اروپاست این حروف رو در نظر می گیریم : M N R D A
5 بازیکن بیهوش میشن و این حروف روی بدن هاشون حک شده . کسی متوجه معنی این حروف و ارتباطشون نمیشه . بازیکنان تا چندین روز بهوش نمیان و تو این مدت تحت نظر هستن . یک شرکت دارویی در این اثنا میاد و تست هایی انجام میده و مدعی میشه که میتونه این بازیکنان رو به زندگی برگردونه .
ادعای این شرکت به وقوع می پیونده و بازیکنان بهوش میان .
بعدتر اعلام میشه که این اتفاق کمپینی بوده برای معرفی بیماری Rosai-Dorfman و این شرکت موفق به کشف راهکار دارویی جدیدی برای این بیماری شده و حروف روی بدن بازیکنان ابتدای نام تجاری این دارو و برگرفته از نام بیماری است ( RDman )
بازیکنان بیهوش شده ، هیچ مشکل خاصی نداشته اند و بازیگران این کمپین بودند و استفاده از آن ها جهت وایرال شدن و آشنا کردن مردم دنیا با این بیماری بوده .
منم مثل اغلب دوستان داستان های جنایی به ذهنم رسید بیشتر و حروف فارسی برام “مردان” رو شکل داد و اتفاقا یک داستانی مربوط به وقایع روز از نوع آبی رنگش هم به ذهنم رسید و اول اونو نوشتم! ولی الان یک جورایی سعی کردم به بازاریابی وصلش کنم . به مهیجی داستان های بقیه نشد !
به به میبینم که خانم علیان به جمع رتبه برتریای دوره رسیده
سوال اول روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
یه نکته ای که هست بنظرم نوع hero بودن جوکر با هخامنشیان تفاوت هایی داره. اولا همزادپنداری مخاطب باهاشه که بخواد تو دور و زمونه الان شبیهش باشه (هخامنشیا رو زیاد بهش توجه میکنن ولی مثل سمبل های روی طاقچه باهاش مواجه میشن ولی جوکر یه سبک زندگی اگرسیو و متناسب زندگی مدرن داره). دومیش بحث باورپذیریه که دوستان هم گفتن. سومیش هم هرچیزی که بخواد یه همچین ری اکشن هایی از تو دل جامعه و رفتارهایی تو سطح عیان جامعه داشته باشه و مخصوصا روی هخامنش و عرب بخواد تاکید کنه سریعا دچار توهم توطئه میشه و ترتیبش رو میدن دوستان امنیت. چهارمیش رو مطمئن نیستم ولی بنظرم جامعه ایرانی اونقدر اکسپلورر نیست و این گشتن ها و معماطور حل کردنا و سرنخ بهم چسبوندنا اگر از یه حدی طولانی تر بشه و نیاز به وقتگذاری یا اکت عملی داشته باشه، فرسایشی میشه براش و رهاش میکنه.
کلا یه دوره ای بیشتر درمورد جنس مخاطب ایرانی با هم حرف بزنیم خیلی موثر و خوبه بنظرم.
جالب بود
سوال چهارم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
بنظرم اینجا بیشتر به حل معما شبیهه در حالیکه خود سواله معلوم نیست 🙂
از طرفی هم قدرت انتخاب حس میکنم اینجا خیلی کانالیزه است. اینکار رو تو اونجا بکن. این حرف و اینجا بزن. ولی ما تو بازی یه اثری از تصمیمات خودمونو میبینیم. اصن همین انتخاب محددیکه بهمون میده میشه بازی!
نزدیک شدی
جواب سوال سوم-روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
همزمان در 5 استادیومی که نامزد برگزاری فینال چمپیونز لیگ هستن این اتفاق رخ میده .هر 5 بازیکن هم سیاه پوست هستن و روی بدنشون حروف N M A R D نقاشی شده همزمان که اینها بیهوش هستن و همه در تعجب از بالای سر استادیوم هواپیمایی رد میشه که بنر آدرس یه سایت رو نوشته :
WEAREONE.COM
مردم وارد سایت میشن و متن کوتاهی از سخنرانی مارتین لوترکینگ میبینن که 5 تا جای خالی داره و مردم باید 5 حرف NMARD رو در جای مناسبش قرار بدن تا متن کامل بشه .
و یه کد دریافت کنن
کد رو که گرفتن به شماره ای که نوشته اس ام اس میکنن
بعد که اس ام اس کردن باهاشون تماس برقرار میشه و از اونها خواسته میشه جلوی استادیوم شهرشون بنر RESPECT رو با آرم یوفا در دست بگیرن و عکس بگیرن و پست کنن در شبکه های اجتماعی و چند ماموریت دیگه .کسایی که اینکار رو کردن و روند داستان رو دنبال کردن بلیط مسابقه فینال چمپیونزلیگ اون سال رو رایگان دریافت میکنن.در فینال چمپیونز لیگ قبل از شرع مسابقه بازیکن های دو تیم وسط زمین حلقه میزنند و با شمارش معکوس یکباره بیهوش میشن !نور استادیوم کم خواهد شد وبین تماشاچیان یکباره همون افراد منتخب و برگزیده کمپین صفحه های نوری رو بالا میگیرند که طرح موزاییکی رو ایجاد میکند با این عنوان :
WE ARE ONE-RESPECT(شعار مسابقات UCL برای مبارزه با تبعیض نژادی )
تشویق تماشاچیان و برگشتن نور استادیوم و زنده شدن بازیکنان و شروع بازی!
اولین جواب خوب فرشاد
هر روز میام میخونم برا آقا فرشاد نوشتین اولین جواب خوب:))
بیچاره فرشاد داره میره خدمت
جواب سوال سوم -روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
هلکوپتری در آسمان ورزشگاه ها به پرواز در میاد و برگه هایی را بیرون میریزه. تماشاچی ها برگه ها را در هوا میگیرند و این نوشته را روش میبینن: زیر صندلی خود را چک کنید! همه شروع به چک کردن زیر صندلی میکنند و تعدادی از تماشاچی ها بسته ای را پیدا میکنند که ورق سفیدی مچاله شده توشه. وقتی برگه را باز میکنند و جلوی نور میگیرند که بتونن اگه نوشته ای توشه سر در بیارن بارون شروع به باریدن میکنه و ورق هایی که خیس میشن کم کم نوشت شون واضح میشه، که یه سری جاهای خالی داره که با اون پنج تا حرف که روی بدن ورزشکارا بود پرش میکنن. آدرس یه وبسایت میشن که همه با موبایل هاشون وارد سایت میشن. اونجا یه فایل صوتی هست که پلی میکنن: چراغ موبایلت را روشن کن و در هوا تکون بده و همزمان مونیتور ورزشگاه تصویر هوایی از ورزشگاه را نشون میده که با روشن شدن موبایل و تکون دادن نور تعدادی از تماشاچی ها این نوشته ایجاد میشه:
?Sharon, will you marry me
که همه میفهمن این مراسم خواستگاری یکی از قهرمان های فوتبال هست از دوست دخترش که بین تماشاچی ها نشسته.
همون موقع دوربین روی صورت شارون میره و شارون در حالیکه سورپرایز شده و اشکاش جاری شده، سرش را به علامت yes پایین میاره.
فکر کنم خیلیی رمانتیک شد :))))
واوووووو با اختلافففففففففففف بهترین جوابی که تاحالا به این سوال داده شد رو گفتی آفرین
چه جالب . من فکر میکردم شارون اسم مرده 🙂
شما شارون استون رو یه سرچ بکن
آاااا. اون شارونی که من میشناختم فامیلیش شارون بوده:)
جواب سوال اول روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
ایده ی خوبیه اما چندتا مساله وجود داره، اول ایرانی بودنش و شخصیت های هخامنشی و کورش .. به نظرم این کاراکترا از حال حاضر ما خیلی دورن، شاید تاثیرگذاریشون به لحاظ اینکه یه سری ماموریت بدن تا بقیه برن انجام بدن کم باشه.
مساله بعد اینکه این فضای مقایسه عرب و عجم یه جورایی جنگ نژادپرستی میشه که تبعات داره بازم.
و نتیجه گیری اخر که جواب معما بیمه سامانه، خیلی حس رودست خوردن میده که اینم خوشایند نیست چون تو جامعه دروغ و بی اعتمادی خیلی اتفاق افتاده و این ناخودآگاه حس گول زدنو تداعی میکنه که برای بیمه سامان این یه جور ضد تبلیغه بیشتر.
اخرین مورد هم طنز بودنه ایده اس، باتوجه به توضیحاتی که دادین من اینطور متوجه شدم که arg فضاش جدیه و چالش ها هم همینطور. و اگه قراره که این ایده از اول طنز باشه شاید یه سری همراهی نکنن و دنبال نکنن.
حالا راه حلش چیه؟
حالا اگه چالش ها یکم جدی تر باشه بهتره ، مثلا میشه اینطوری ایده رو تکمیل کرد که یه اتفاقی داره میفته ، قراره فلان جزیره ایرانو رو بگیرن و جداش کنن و اگه ایرانیا کمک کنن این اتفاق نمیفته یا مثلا یه کمپین که یه تفاهم نامه جهانیه که همه باید امضا کنن تاخلیج فارسو خلیچ عرب نامگذاری نکنن، بعد هرکی یه ماموریت داره تا ایرانو نجات بده، ماموریتشم اینه که بره یه لینکو باز کنه که یه فرمه و باید yes بفرسته و اگه تعداد ریکویست ها مثلا به ۲۰میلیون تا رسید قفل باز میشه و میتونن پیام بعدیو بخونن. درغیراینصورت فرصت تموم میشه. ادامه ماجرا و مراحل هم هم پیدا کردن کلمات جمله اصلی باشه. چون آدما وطن شونو جزو دارایی شون میدونن واسش تلاش میکنن. بعد جمله ی اصلی یه همچین چیزی باشه “هر خونه ارزش محافظت داره”. و با این تموم بشه و بهشون بگه شما تونستید به کمک هم ایرانو نجات بدین. ماموریت با موفقیت کامل شد.اینطوری حس ارزشمندیو بهش دادین و در اخر هم بیمه سامانو نشون بده و بگه شمام به کمک بیمه ما از خونتون محافظت کنید و بیمه خونه رو تبلیغ کنه.
یه جورایی منظورم این بود که از اسلوگان شرکت یا خدماتش کمک بگیریم و داستان و ماموریت رو تعریف کنیم.
افرین جامع و کامل
سوال دوم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
اینکه این تعدادو تونستن اینگیج کنن و تو خیابون بیارن تا ببین بازی چیه و ادامه ش بدن خیلی جالب بود. تو ایران برای کمپین های فوتبالی شاید بشه از این کارا کرد، خصوصا ایونت های مهم. چون اگه شلوغ بشه هیجانش رو عموم میپذیرن.
درسته
جواب سوال اول -روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
کلا به نظرم با یه کانسپت ارقی ملی به بیمه ی سامان رسیدن خیلی خطرناکه و اگه با این موضوع شروع میکنیم خیلی بهتره که برای مسائل با کانسپت بشر دوستانه تموم بشه: مثه کمک به کسایی. اینطوری کسایی که برای آرمان هاشون به کمپین ملحق شدن تو پرشون میخوره و حس میکنن با احساساتشون بازی شده و از بیمه سامان بدشون میاد. اگه بخواهیم به بیمه اینا برسیم بهتره از کانسپت های فان استفاده کنیم.
استفاده از کلمه ی عرب اینا هم خیلی بده چون ما تو ایران تعداد زیادی هموطن عرب داریم که بر ضد کمپین ما شروع به ایجاد کمپین میکنن و کمپین ما شکست میخوره.
ایده ی من اینه که همون هخامنشی بیاد و بگه من گنج بزرگی را جایی قبل از مرگم دفن کردم، یه سری ماموریت به ما بده که در آخر که پیداش کردیم کارت عضویت بیمه ی سامان را پیدا کنیم.
افرین
سوال اول رو پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
به نظرم کاراکتر مرد هخامنشی همون اول کار جنبه فان به قضیه میده و اون حالت arg رو از بین میبره….یعنی باعث میشه کسی جدی نگیره قضیه رو……اما شاید بهتر باشه دست روی یه موضوع بهتر بذاری…حالا چه موضوعی؟ توی این شرایط بغرنج اقتصادی اگه بتونی یه راهی واسه آینده بهتر به مردم معرفی کنی که اخرش به بیمه سامان برسی…یعنی میخوام بگم هدف arg ات با تمی که طراحی کردی همخونی نداره
درسته
سوال چهارم روز پانزدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
همه حیرت زده میشن که معنی این حرف ها چی میتونه باشه که یه صدایی توی ورزشگاه پخش میشه که بهم زنگ بزن
مردم میرن میبینن شماره حروف انگلیسی که دراوردن اینها میشه 1-4-13-14-18…..با پیش شماره اون شهری که توش هستن شماره رو میگیرن یه تلفن گویا بهشون میگه زیر صندلیتو نگاه کن…..همه زیر صندلی رو نگاه میکنن درست زیر صندلی یه کدی نوشته شده که درهمه و کسی ازش سر در نمیاره یه کدی شبیه این aes32m#%kmnbhhoun89llxa433!…….همه مات و مبهوت موندن که این کد چیه و معنیش چیه که یه لحظه روی لیدربورد ورزشگاه کلمه aes میاد…..اونایی که باهوشن میفهمن که این یه کده که با پروتکل AES رمزنگاری نشده.اما کلید رمز چیه؟ کلید رمز دقیقا همون حرف های روی لباس ورزشکاراس…..وارد سایت رمزنگاری انلاین aes میشن و رمزگشایی میکنن اون کد رو..میبینن که یه ادرس یه سایته که توش نوشته نابغه به گوگل خوش اومدی 😐
خیلی بد شد داستانم خودم میدونم اما بهتر از این به ذهن من برنامه نویس چیزی نرسید 🙁
سوال سوم :/
سوال دوم :
نکته جالبش برا من این بود که هر چند بار که این فیلم رو دیدم ، برام حرکتای انقلابا تداعی شده .
برو تو کتابخونه، حروف شماره ی فلان و … بردار از فلان کتاب رو بردار . باهاش یه اعلامیه با آب پیاز بساز . برو بنداز تو خونه های پلاک n و…
اون خونه ها: بیا اتیش بگیر زیرش ببین باید تو کدوم خیابون تجمع کنید و … ازین حرفا .
بنظرم میشه با arg حکومت عوض کرد :)))
برا همین بنظرم حساسیت نسبت به arg مخصوصا تو ایران که تاحالا جدی اجرا نشده زیاده.(نهایتا شاید بشه تو بازی محیطی اجراش کرد، نمیدونم)
واو پس برم با شازده صحبت کنم:))
:)))))
تازه یاد یه چیز دیگه هم افتادم. ولی نمیگم :))))
بگو بگو
دوس ندارم وارد جزییات بشم اما کلیتش یه واقعه مذهبیه که تو همه ادیانم هست. فارغ از اینکه قبولش داشته باشیم یا نه، کلی ایده برا arg توشه .
سوال سوم از بازاریابی در گیمیفیکیشن
کامنت ها رو خوندم ولی به نظرم یه اتفاق دیگه تو استادیوم افتاد این اتفاق تو دهه شصت تو ورزشگاه آزادی اتفاق افتاد وقتی پنج نفر از هوش رفتن و حروف ا م ر د ن نمایش داده شد تماشاچی ها از کنار هم قرار دادن این حروف به کلمه ” آن مرد ” رسیدن … آن مرد کی میتونه باشه ؟ ناگهان یه تصویر کاملا تار روی اسکوربرد ورزشگاه نمایش داده شد زیر تصویر یه تایمر 60 دقیقه ای و یه نوشته که ” زیر یکی از صندلی ها یه بمب کار گذاشته شده و اگه بلند شید اون بمب منفجر میشه ” نوشته شد … تماشاچی ها به همدیگه التماس میکردن که کسی از جاش بلند نشه و زمان هم همینطوری داشت کم میشد … ( دوست دارم پرورش بدم ولی مختصر مینویسم ) … صدای آژیر خطر حمله موشکی بلند میشه … تماشاچی ها بین دو خطر باید تصمیم بگیرن یا فرار کنن و پناه بگیرن تو یه پناهگاه که ممکنه بمب منفجر بشه و تعداد زیادی کشته بشن یا اینکه سر جاشون بشینن که ممکنه موشک بخوره تو ورزشگاه و بازم عده ی خوبی کشته بشن !
کلا میخواستم از ” آن مرد ” به مسعود رجوی و ترورهای دهه 60 برسم که این برنامه بمب گذاری استادیوم و … محصول مشترک صدام و مسعود هست که یه مقدار حسش نیست …
( انصافا الآن وسط امتحانات و موشک بارون و اتفاقات کشور بیشتر از این نمیتونم خیال پردازی کنم ) – استیکر خنده …
احسنتتتتتتتتتتتت
گیمیفیکیشن در بازاریابی روز 15 سوال 4:
حدس می زنم به این دلیله که چویس در arg خیلی کم به کار میره
مممم نه
سلام من هنوز تازه با بازیوارسازی آشنا شدم و تمام نظرات رو خوندم و چهقدر حال کردم از جهانی که گیمیفیکیشن میتونه توش دست ببره فقط با حرف های «ایرانیها اینطور، ایرانیها اونطور» دوستان موافق نبودم چون واقعبینانه نمیدونم اینها رو.
آره واقعا قشنگه فقط نیگا این نظرات بر اساس یک دوره ای هست که توی این دوره افراد یک متن رو میخونن یک سری سوال هست حالا من الان خاطرم نیست سوال چی بوده که دوستان اینجوری گفتن.
ولی احتمالا متفاوت باشه با چیزی که شما برداشت کردید.
روز 15 سوال 1:
اول اینو بگم فکر کنم من تصور غلطی از ARG داشتم قبل این جلسه و به جوابای روز قبلم نمیشه گفت ARG
به نظرم خیلی ریاکشن جالبی نخواهند داشت مردم. مثلا یکی که رو دیوار خونهاش تابلوی کوروش پندار نیک گفتاد نیک کردار نیکه بعد ویدیو رو میبینه میگه ایول یه نفر به مبارزه با اعراب برخاسته و با نیت مبارزه با قوم عرب بیاد ماموریت انجام بده آخرش بفهمه بیمه سامان بوده.
و اما پیشنهاد خودم اینه که یه ویدیو وایرال بشه که یک کودک بیماری خاصی داره میگه من یک ماه دیگه زنده نیستم و آرزوم اینه فلان اتفاق بیوفته و آخرش پلیر ها به این برسن که بیمه سامان قراره هزینه عمل رو بپردازه.
بهترین جوب برای این سوال بود بنظرم و تو کلا خیلی زیاد از اتاق فرار خوشت خواهد اومد
روز 15 سوال 2:
نکته هیجان انگیز کلیپ واسه من مغز پشت این طرح بوده که انقدر دقیق و خفن اجرا شد و 10ملیون نفر رو درگیر کرد.
اره واقعا
یعنی کی بودن واقعا
روز 15 سوال 3:
سال 1973 هستش و دورهی اوج قاچاقچیهای ماریجوانا و کوکایین، سالانه صد ها تن از دراگ های کلمبیایی از طریق مرز مکزیک وارد آمریکا میشد.
دولت آمریکا داشت روی کلمبیا فشار میاورد برای تصویب قانون استرداد مجرمین و این موضوع برای رئیس های کارتل کالی خوشایند نبود و همچنین مدارکی مبنی بر همکاری رئیس جمهور آمریکا با یک گروهک تروریستی رو در اختیار دارن و میخوان ازش استفاده کنن واسه همین میان و یه معما ایجاد میکنن که حل کردنش یک هفته طول میکشه و کسانی که حلش میکنن به اون نوار های صوتی ضبط شده دسترسی پیدا میکنن و به رئیس جمهور آمریکا هم میگن اگه میخوای اون نوار هارو نابود کنیم باید بیخیال قانون استرداد بشی.
حالا روال معماشونم اینشکلی هستش که با هلیکوپتر میان بالای یه ورزشگاه چنتا بازیکن رو میکشن و لباسشون رو در میارن و با اسپری رو بدنشون حروف رو مینویسن که این حروف بر اساس اینکه حرف چندم حروف الفبا هستن کنار هم قرار میگیرن و یک مختصات جغرافیایی رو مشخص میکنن که با جا به جایی حروف چنتا مختصات به دست میاد که توی همه اون لوکیشن ها یه گوشی تلفن همراه هست که زیر خاک دفن شده و زمانی که پلیری به اونجا میرسه گوشی زنگ میخوره و مرحله بعدی رو میگه تا اینکه در مرحله آخر اگر رئیس جمهور تسلیم نشد نوار صوتی در اختیار بازیکنانی که معما هارو حل کردن قرار بگیره.
قشنگ اتاق فراری فک میکنی
روز 15 سوال 2:
همه مردم نگران و حیرت زده هستن که چی شده. یه دفعه یه هلیکوپتر میاد اون 5 نفر رو ببره موقع رفتن تو آسمون رد دود که شکل تاریخ و ساعت رو داره نشون میده. بعد میفهمن که اون روز و اون ساعت باید برنامه 90 رو ببینن. تو برنامه یه شماره میدن که مردم باید اون 5 حرف رو بهش اس ام اس کنن یه لینک براشون میاد. تو اون لینک یه ماموریت میدن که مردم باید 5 دقیقه تو پارک پیاده روی کنن عکسشون رو تو سایت آپلود کنن در حالی که تو عکس حالت دستاشون باید یه جور خاص( شبیه لاو که لاو نیست) بگیرن. بعدش لینک یه فیلم رو براشون میفرستن که داخل فیلم یه خانواده تو بیابون رو نشون میدن که اونجا یه خانمی 5 تا درخت رو معرفی میکنه که هر کدوم تو کدوم مناطق ایران پیدا میشن. آخر فیلم یه تاریخ با یه معما میگه که باید کاربر جوابش رو پیدا کنه. جوابش درختکاریه.این لینک فقط 2 روز فعاله و هر کی نبینه از دور خارج میشه. بعد باید کاربر باید تو اون تاریخ بره یه جایی درخت بکاره. آخرش یه لینک برای اونایی میاد که معما رو حل کردن و درخت کاشتن. لینک رو باز میکنن همون لحظه گوشیشون زنگ میخوره اپراتور میگه از طرف بیمه سامان هست و بهش برنده شدنش رو تبریک میگه. آخرسر قرعه کشی میکنن و به برندهها یه جایزه میدن یا حتی مثلا مجسمههاشون رو تو همون پارکی که درخت کاشتن میذارن :))))
نمیدونم چقدر عملی هست
قوی بود
روز 15 سوال1:
به نظرم به جای اینکه الکی بگیم 8 سین هست بعد هم ملت بفهمن دروغ بوده و تو ذوقشون بخوره، یکی از همین لوحهای تخت جمشید رو عکسش رو بذاریم که مثل پازل باید بشه و این قوانین روش نوشته شده. کاربر این قوانین که به زبان ایران باستان هم نوشته شده رو باید رمزگشایی کنن. اینجوری کشمکش بین عرب و عجم سلام م پیش نمیاد ضمن اینکه غرور ملی چه در افراد مذهبی و چه غیر مذهبی شعله ور میشه
کلا ایده ای که از خود اون ساختار و محتواش استفاده کنی همیشه کارو قوی میکنه