با سلام، کامران حاتمی هستم مدیر سایت آقای گیمیفیکیشن و امروز راجع به کاریفیکیشن صحبت میکنیم. نوشته زیر توسط آندره مارچوسکی نوشته شدهاست: (اگر هنوز نمیدانید گیمیفیکیشن چیست کلیک کنید)
با سلام، من آندره هستم. یک سخن گو و مشاور در زمینه کاریفیکیشن. خب مطمئنم اکثر شما میدانید کاریفیکیشن چیست، اما برای شروع بد نیست یک تعریف دوباره از کاریفیکیشن ارائه دهیم.
خیلی تعاریف متفاوتی وجود دارد اما تعریف مورد علاقه من این هست:
“استفاده از اجزای ماشین، روی چیزهایی که ماشین نیستند را کاریفیکیشن میگوییم، این کار باعث بهبود تجربه کاربری میشود”
این لغت اولین بار در سال 2002 باب شد، کاریفیکیشن به تلاش برای شبیه ماشین کردن چیزهایی اطلاق میشد که ماشین نیستند! آیا شما تصویر زیر را فراموش کردهاید؟
بعد از این قضیه، کاریفایرها (کسانی که کار کاریفیکیشن انجام می دهند) یک کار جالب کردند. آنها به جای این که اشیا را تبدیل به ماشین کنند، قطعاتی از ماشین را برمی داشتند و روی چیزهای دیگر میگذاشتند. اندکی بعد، بزرگان کاریفیکیشن ظهور کردند. بلاگرها سال ها روی این موضوع کار کردند. شرکتها پلتفرمهای آماده کاریفیکیشن فروختند. اکثر ماشینهای لباسشویی شبیه ماشین شدند. شرکتها یک افزایش فروش خوب را مشاهدهکردند. این آمار مخصوصا در صنعت لوازم الکتریکی بزرگ بهتر بود.
اوضاع به حدی خوب بود که گارتنر پیشبینی کرد تا سال 2014، 80 درصد کمپانیهای بزرگ از این موضوع استفاده کنند. همچنین این هشدار دادهشد که 80 درصد از طراحیها منجر به شکست میشود.
تا سال 2012 خیلی از افراد، دیگر رغبتی به استفاده از این موضوع نداشتند و آن را یک چیز سطحی میدانستند. در این هنگام، خیلیها از این صحبت کردند که خیلی از فعالان بازار اصلا کاریفیکیشن را نفهمیدهاند. یه مرور مردم فهمیدند که دلیلی ندارد که یک ماشین لباسشویی کاریفاید شده را بخرند.
اما در این نقطه یک اتفاق مهم افتاد، بعضیها حس کردند این موضوع در صنعت لوازم الکترونیکی بزرگ هنوز جواب میدهد. آنها تلاش کردند که بفهمند چه چیزی در این صنعت مشکل دارد و کاریفیکیشن چگونه میتواند به آن کمک کند. بعدها این افراد، امثال موتورهای تسلا را ساختند. چیزی که از تفکر ماشینی یا car thinking به وجودآمد.
در سال 2015، دیگر کسی چیزی از carification نمیگوید. اما سوال این است که اگر شما به گذشته برگردید به متخصصان این پدیده چه میگویید؟
اگر من باشم از آنها دو چیز میخواهم: اول اینکه بیشتر تلاش کنند تا کاری که میکنند خیلی واضح و ساده به نظر نرسد و سوال دوم این است که از خود مدام این سوال را بپرسید که چرا از این موضوع استفاده میکنید؟ اگر به طور مثال فکر میکنید فریزر جدیدتان به این دلیل به این موضوع نیاز دارد که کاربران به درستی از فریز بدون این موضوع استفاده نمیکنند، دوباره از خود سوال بپرسید که چرا!؟ سریع به کاریفیکیشن روی نیاورید.
نظر شما خواننده محترم چیست؟ چه درسهایی از کاریفیکیشن میتوان گرفت که در گیمیفیکیشن به کار بیایند؟