طراحی راه‌حل‌های مبتنی بر بازی

معرفی کتاب خودگیمیفیکیشنی نوشته ویکتوریا ایچیزلی بارتل

Book Self-Gamification Happiness Formula

در این مقاله به بررسی یکی از اولین کتاب‌ها در زمینه‌ی گیمیفیکیشن در زندگی شخصی می‌پردازیم. خودگیمیفیکیشنی نوشته خانم ویکتوریا ایچیزلی بارتل است این کتاب در سال 2019 چاپ شده است و نزدیک به 500 صفحه دارد. 

خودگیمیفیکیشنی به چه معناست؟

عبارت خودگیمیفیکیشنی را من ترجمه عبارت (self gamification) عنوان می‌کنم. شاید این ترجمه در نگاه اول دقیق نباشد اما محتویات کتاب چنین منظوری را متصور می‌سازد. این کتاب راجع به زندگی شخصی است و اینکه چه کارهایی می توانیم انجام دهیم که بیشتر به کارهای شخصی خود برسیم  و حس بهتری از انجام این کارها داشته باشیم.

همین الان بگویم که این کتاب صرفا یک کتاب برای شروع این موضوع است و تا حدی زرد است. بهترین کتاب در این زمینه کتاب 14 روز تا شادی پایدار و بعد از آن کتاب superbetter است.

کلیات نظر نویسنده به چه صورت است؟

وقتی که شما یک فیلم را به مدت 5 دقیقه تماشا می‌کنید، متوجه تم کلی فیلم می‌شوید. اینکه در چه زمانی داستان فیلم در جریان است و… وقتی که کتاب می‌خوانید هم بعد از یک فصل متوجه می‌شوید که برای مثال نویسنده یک انسان منطقی است یا یک انسان شهودی. به نظر من پر واضح است که خانم ویکتوریا یک انسان کاملا شهودی است و اصالت زیادی برای تجارب شخصی خود قائل است.

خانم ویکتوریا مشخصا از آن تیپ افرادی است که با کتاب‌هایی مثل اثر مرکب و 4 اثر از فلورانس و… شروع کرده است و کتاب‌های زیاد و تخصصی‌تری هم در این حوزه خوانده است. چیزی که مشخص است بکگراند این خانم در این زمینه(روانشناسی فردی) بسیار قوی‌تر از گیمیفیکیشن است. اما با این حال جذابیت کار ویکتوریا این است که نظرات متفاوتی را باهم ترکیب کرده است.

 

ویکتوریا چه چیزهایی را با هم ترکیب کرده است؟

شاید بتوان تمام این کتاب را در یک فرمول خلاصه کرد به نظر ویکتوریا فرمول شادی و چیزی که باعث می‌شود ما به دنبال خودگیمیفیکیشنی و.. برویم ساده است این فرمول می گوید که برای موفقیت باید 3 چیز را داشت:

  • خودآگاهی(mindfullness)
  • کایزن(لغت ژاپنی به معنای پیشرفت مداوم)
  • گیمیفیکیشن

البته فرمول پیچیده‌تر از از این حرفاست و در عمل اگر مورد اول وجود نداشته باشد دو مورد دیگر بی معناست. یعنی حتی ترتیب سه مورد باید دقیقا به همین شکل باشد و خودگیمیفیکیشنی که در آن خودآگاهی نباشد خیلی مفید نخواهد بود. خودآگاهی به این مورد اشاره می‌کند که افراد وضعیت فعلی خود را به صورت کامل بدانند. این افراد همواره باید به فکر بهبود باشند.

چرا خودگیمیفیکیشنی؟

چیزی که در این کتاب مطرح می شود این است که با یکسری بازی‌های ساده (در حد اینکه کارهای خود را بنویسید و دور کارهای مهم خط بکشید یا به خود ستاره بدهید) کاری کنیم که اشتیاق ما برای انجام کارها بیشتر شود. ویکتوریا یک انجمن درست کرده است که در این انجمن افراد به همین شکل به خود امید می‌دهند و البته ویکتوریا یک دختر شهودی است و تمامی اصالت را به تجربه شخصی خود می‌دهد! پس این نوع خودگیمیفیکیشن خوب است چون ویکتوریا از آن جواب گرفته است.

ایران و خودگیمیفیکیشنی

به شخصه زمان زیادی را صرف خواندن کتاب‌های روانشناسی فردی کرده‌ام و چیزی که در نهایت فهمیدم این بود که اگر شما 3 ویژگی را به صورت همزمان داشته باشید احتمال موفقیت شما بالا می‌رود. مورد اول مایندفولنس یا خودآگاهی است مورد دوم تاب آوری و مورد سوم ایجنسی است.

اگر کلاس‌های اساتید را شرکت کنید معمولا وزن زیادی به خودآگاهی داده می‌شود. علت هم مشخص است در غرب این موضوع مهم‌ترین موضوع و دغدغه است!و اساتید ایران هم صرفا ترجمه کار دیگران را انجام می‌دهند و توجهی به اقتضای فرهنگی ندازند! اما به نظر من کلید اساسی اینجاست که ما نیازمند ایجنسی هستیم.

ایجنسی چیست؟

ایجنسی(agency) به این معناست که شما حس کنید افسار اسب سرنوشت شما در دستان خودتان است یعنی حس کنید که تصمیمات شما مهم است و زندگی شما بر این اساس به پیش می‌رود. با یک مثال ساده توضیح دهم! نمی‌دانم دقت کرده اید که بسیاری از نوجوانان در سنین بلوغ دچار افت تحصیلی می‌شوند؟ علت چیست؟

علت این است که این افراد حس می‌کنند تصمیماتشان مهم نیستند هرچه پدرمادر بگویند باید خورده شود، پوشیده شود و هرکجا آن‌ها می‌گویند باید رفت و آمد کرد. به همین دلیل این حس به فرد داده می‌شود که تصمیمات وی مهم نیست و وقتی شما دچار این حالت شوید هیچ چیزی به شما نمی‌تواند انگیزه دهد.

حال تصور کنید که در ایرانی که شب می‌خوابیم و صبح بیدار می‌شویم، دلار چند برابر شده است و همه چیزمان به مذاکره و برجام و… گره خورده است آیا تصمیمات ما واقعا مهم هستند؟ آیا ما می‌توانیم ایجنسی داشته باشیم؟ پاسخ مشخص است در حقیقت ما اگر مایندفولنس داشته باشیم باید بفهمیم که ایجنسی نداریم!! و این یک تناقض عجیب است.

داشتن حس ایجنسی

چگونه ایجنسی خود را بالا ببریم؟

ایجنسی را مثل یک ویتامین در نظر بگیرید که نیاز مستمر شما در طول زندگی است و البته که یک منبع لایزال برای تقویت آن وجود دارد! بله درست حدس زده اید بازی‌های استراتژیک! چرا؟ چون در این بازی‌ها شما استراتژی تعیین می‌کنید و بازی بر اساس استراتژی شما پیش می‌رود.

این یعنی تصمیمات شما مهم هستند!یعنی هرچه بیشتر بازی کنید حس می‌کنید که توانایی تغییر موقعیت‌های بیشتری را در زندگی دارید. ایجنسی یعنی باور داشتن به قدرت اختیار! چیزی که از لحاظ تاریخی سعی شده است از ما گرفته شود.

خودگیمیفیکیشنی در ایران بدون بالا بردن ایجنسی ممکن نیست

باید این نکته را قبل کنیم که ما به دلایل فرهنگی، دینی، تاریخی، اجتماعی متفاوت از بقیه دنیا هستیم. پس باید راه حل متفاوتی را هم دنبال کنیم. خودگیمیفیکیشنی در ایران باید توام با ایجنسی باشد وگرنه شکست می‌خورد. صرف اینکه مانند خانم ویکتوریا دور چند گزینه ستاره بگذاریم برای ما ایرانی‌ها نمی‌تواند مفید باشد.

نتیجه گیری

کتاب خودگیمیفیکیشن را اگر یک انسان شهودی هستید حتما بخوانید اگر نیستید هرگز شروع به خواندن آن نکنید! توصیه من به شما بالا بردن ایجنسی شماست زیرا ما در ایران متفاوت از بقیه دنیا زندگی می‌کنیم. درک این نکته که ایجنسی ما پایین‌تر از بقیه دنیاست و روی عملکرد ما به صورت قابل ملاحظه‌ای تاثیر دارد به نوعی همان مایندفولنس خواهد بود!

دیگر کتاب های نقد شده

لیست زیر لیست کتاب‌های دیگری است که در سایت به نقد آن پرداخته ام/

تصویر کامران حاتمی
کامران حاتمی
حدود 10 سالی است که در حوزه گیمیفیگیشن و طراحی رفتار به‌صورت تخصصی فعالیت می‌کنم و علاقه زیادی به ترویج این موضوعات در ایران دارم. آقای گیمیفیکیشن یک تیم است و من کامران حاتمی، مدیر این تیم پرانرژی و حرفه‌ای هستم. پیش‌زمینه تحصیلی مهندسی کامپیوتر (از علم و صنعت) و MBA (از امیرکبیر) دارم و در مسیر فعالیتم در حوزه گیمیفیکیشن، مطالعات گسترده‌ای در زمینه‌های نوروساینس، روان‌شناسی و علوم رفتاری داشتم. هم‌چنین کتاب‌های طراحی گیمیفیکیشن، گیمیفیکیشن در تدریس، هر آنچه باید درباره طراحی بازی‌های آموزشی اثربخش بدانید، ۱۴ روز تا شادی پایدار و اضطراب را ترجمه کرده‌ام. در حال حاضر در سوئد هستم.

9 پاسخ

  1. بنظرم اینکه شهود رو در مقابل منطق دیدین درست نیست.
    آدمای شهودی معمولا در مقابلشون آدمای حسی قرار میگیره
    و مقابل آدمای منطقی آدمای احساسی هستن.
    تفاوتشونم اینه که آدمای حسی به حواس پنجگانه شون بیشتر بها میدن، و ادمای شهودی اول مجموع و کل رو در نظر میگیرن، و مطابق با کل، در مورد جزییات قضاوت میکنن.

      1. بله. کاملا
        فقط بعنوان یه شهودی، خواستم دفاع کنم که بی منطق نیستیم

          1. ازین کتابه؟
            اره. کلا این ایده رو دوست دارم.
            قبل شناخت این کتابه هم از قدیم کلی بج و کارت امتیاز و … برای ساختن عادتای جدید داشتم. یا برای تغییر انگیزه خودم داستان و رقابت و … میساختم.
            کتابش برای خوندن روونه؟ کاش تو متنتون از روشای دسترسی به کتابا هم بنویسید یا لینک بدین برای خریدش. اگه ترجمه داره نقد و بررسی ترجمه‌ها رو هم بذاریدو…

  2. یه نکته ای که برای بالا بردن ایجنسی شاید بتونه کمک کننده باشه، هم اندازه کردن دایره نفوذ و دایره نگرانی هست.
    یعنی اینکه ما در حد توانایی‌هامون دغدغه تغییر محیط رو داشته باشیم.
    وقتی بخوایم روی چیزایی تاثیرگذاری داشته باشیم که در حد توان ما نیست، اضطراب و ناامیدی حاصل از اون باعث میشه که دایره تاثیرگذاریمون هم کوچیکتر بشه، ولی اگر بخوایم روی تغییر چیزایی که در توانمون هست وقت بگذاریم، کم کم دایره تاثیرگذاریمون بزرگتر میشه و میتونیم روی دغدغه‌های بزرگتری تاثیرگذار بشیم. و وقت بذاریم.

    1. اره این میشه مایندفولنس
      ترکیبشون خیلی مهمه همون دعای آرامش میشه که میگه خدایا بمن توانایی ده که بتوانم تغییر دهم آنچه میتوانم و بفهمم چه چیزهایی رو نمیتوانم

      1. اهااا. الان انسجام این سه تا رو با هم درک کردم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب