ویل رایت، طراح بازی افسانهای، کسی که بازی جاودان سیمز را ساخته است، لغت یادگیری شکستمحور را ایجاد کرده است. در این مقاله میخواهیم ببینیم این لغت چه معنایی دارد و چرا ما، به عنوان کسی که در گیمیفیکیشن فعالیت میکنیم، باید راجع به آن بدانیم. یادگیری شکستمحور به صورت خلاصه به روشی اشاره دارد که ما دائما در بازیها میبازیم تا بالاخره برنده شویم.
یادگیری شکستمحور چیست؟
وقتی که شما بدانید که برای برنده شدن باید بارها ببازید، باختن جزئی اساسی از یادگیری شما خواهد بود. این دیدگاه که در بحثهای یادگیری بسیار ترند شده، در مقابل دیدگاه سنتی قرار گرفته است. در دیدگاه سنتی شکست تقبیح میشود و شما برای شکست خوردن تنبیه میشوید. حال اینکه در این دیدگاه شما به نوعی حتی تشویق میشوید! این یکی از اساسیترین موضوعات در زمینهی گیمیفیکیشن در آموزش میباشد.
بازیها و یادگیری شکستمحور
در بازیها اما، دو ویژگی خاص وجود دارد. ویژگیهایی که باعث میشود به ارتباط بازی و یادگیری شکستمحور بیشتر فکر کنیم:
• یک قانون نانوشته در تمامی بازیها وجود دارد که بیان میکند بردن همواره ممکن است؛ حتی اگر بازی به شدت سخت باشد!
• شکست همیشگی نیست! و شکست تنها به معنی این است که باید خود را اصلاح کنیم!
یادگیری شکستمحور به مردم این امکان را میدهد که شکست خود را بهتر بشناسند، یک حلقه حل مساله و تفکر انتقادی را شکل دهند، تا با تفکر انتقادی متوجه شوند کجای مسیر را اشتباه آمدهاند و با توانایی حل مساله بتوانند مساله را حل کنند. همانطور که مشخص است شکست عضو همیشگی این استراتژی خواهد بود.
یادگیری شکستمحور و زندگی
یادگیری شکستمحور همچنین به ما آموزش میدهد که شکست بخشی از زندگی است. بنابراین با دیدن شکست نباید حس ناتوانی داشته باشیم. باید برخیزیم، از شکستهای خود یاد بگیریم، خود را اصلاح کنیم و دوباره تلاش کنیم. وقتی مردم تحمل شکست کمی داشته باشند مشخصا احتمال موفقیت کمتری نیز خواهند داشت.
بازیهای ویدیویی
بازیهای ویدیویی در این مورد بینظیر هستند. آنها باعث میشوند که ما در چالشهای بیشماری بارها و بارها شرکت کنیم، شکست بخوریم و دوباره تلاش کنیم. برای مثال بازی ماندگار “انگری بردز” را تصور کنید. هدف نهایی تمامی مراحل انگری بردز یکیست؛ شما باید تمامی موانع موجود و رقبا را حذف کنید و بر اساس این کار از یک تا 3 ستاره کسب کنید.
روال بازی انگری بردز
شما تعداد محدودی پرنده دارید که باید با آنها کار پرتاب را انجام دهید. انگری بردز یک نمونه عالی از یادگیری شکستمحور محسوب میشود، زیرا شما برای حل کردن هرمرحله نیاز است چندین بار استراتژیهای متفاوت را تست کنید تا بتوانید آن مرحله را ببرید. شما در حقیقت از شکستهای خود میآموزید تا بتوانید مرحله را ببرید. اگر به این بازی بیشتر دقت کنیم متوجه میشویم که مردم بیشتر از اینکه در این بازی ببرند، شکست میخورند.
گیمیفیکیشن و یادگیری شکستمحور
چیزی که بسیار مهم است در گیمیفیکیشن و یادگیری شکستمحور به آن توجه کنیم، میزان صبر کاربر است. در بازیها این موضوع که من شکستهای زیادی میخورم و بعد برنده میشوم بسیار امری طبیعی محسوب میشود. اما در گیمیفیکیشن این مورد کمتر است پس باید با یک گیمیفیکیشن هوشمند کاری کنیم که این موضوع بهینه شود.
برای مثال در بسیاری از طراحیها، با تغییر یک سری پارامتر به شما اجازه نمیدهند که بیشتر از 3 مرحله پشت سر هم ببرید. یعنی آن مرحله را سخت میکنند و شما بیشتر از چند مرحله نمیتوانید ببرید. در ادبیات بازیها به مواردی مثل تعادل مثبت و منفی بر میخوریم که به این بحث بسیار مربوط میشود. پیادهسازی این مورد در گیمیفیکیشن در آموزش البته پیچیدگیهای خاصی دارد.
یادگیری با انجام دادن
یکی دیگر از نکات جالبی که بازیهای ویدیویی در اختیار ما قرار میدهند این است که در این بازیها شما به راحتی میتوانید هر چیزی را امتحان کنید. برای مثال شما در یک آزمایشگاه شیمی نمیتوانید به بچهها اجازه دهید که هر چیزی را باهم ترکیب کنند؛ اما در یک بازی راجع به شیمی شما میتوانید این امکان را برایشان فرآهم کنید. زیرا در اینجا شکست بیخطر است!
25 پاسخ
روز اول گیمیفیکیشن سوال دوم: در بازی حکم وقتی ورقی رو نداری میتونی با حکم ببری ، در دنیای واقعی میشه اینجوری تصور کرد که وقتی با کسی مشکلی داری و هیچ جوره باهات راه نمیاد باید بزاریش کنار و حذفش کنی
خیلی این جواب جذابی بود واقعا کیف کردم آفرین
روز اول گیمیفیکیشن، جواب سوال اول:
بازی مورد علاقه: چیدن هرگونه پازل به ویژه تصویری- البته نمیدونم بر اساس تعریف، بازی محسوب میشود یا خیر
اتفاقا به این میگیم تشخیص الگو
توی این روش شما باید دقیقا همینجوری که میگید برید جلو یعنی مثلا اگر کار شما اموزش کارکنان هست بخواید که این کارکنا دنبال یک الگو باشن مثلا شما میتونید بیاید و از رمز گشایی الگو استفاده کنید توی یک متن بلند مثلا من یک سری اومدم یک سری حروف رو انداختم مثلا کلمهی گذاشتن رو کردم ذاشتن بعدش یک سری کلمهی دیگه هم بود حالا اولین حرف اینجا شد گ
ملت باید حروف دیگه رو هم پیدا میکردن تا به کلمه رمز برسن کلمه رمز حالا چی بود
گرانتی بود دقت کن
گرا
گران
گرانی
گرانیت
همه معنی دار هستن و خیلیا این وسط میگفتن به جواب رسیدیم دیگه و بازی رو ول میکردن خلاصه از این روشا خیلی میتونی استفاده کنی توی بحثای آموزشی چون برای پیدا کردن رمز افراد مجبورن کامل و با دقت متن رو بخونن
بسی سپاس
چه بامزه ایول
روز اول گیمیفیکیشن . سوال اول
بازه مورد علاقه من شطرنج هست.
بازی شطرنج قوانین جذابی داره مثلا تبدیل پیاده به وزیر یا مثلا شاه فلعه کردن یا حتی حرکت اسب!
نثلا اگر کار شما اموزش هست میتونید به فراگیراتون امیتاز بدید و اینا با دادن امتیاز خودشون رو اپگرید کنن به قلعه وزیر یا اسب که هرکدوم از اینا یه قابلیت خاصی داره
درس نهم تمرین اول __یادمه زمانیکه عروسی یا دورهمی شلوغی دعوت میشدیم کسانی که بیشتر تو دید بودن و بقیه بهشون توجه میکردن حس بدی داشتم و دوست داشتم منم در این شرایط قرار بگیرم هرچند با خودم فکر میکردم که این کارهایی که اینها برای جلب توجه میکنند من نمیکنم و یا نتونم انجام بدم پس بهتره که مورد توجه نباشم.
درس نهم تمرین دوم__
وقتی در جمع های بزرگتر آسیب میدیدم و نمیتونستم خودمو ثابت کنم سعی میکردم جمع کوچکتری تشکیل بدم و و کسانی که باهام موافقند رو متحد می کردم یا به شکلی با افرادی که ویژگی های مشترک بیشتری داشتیم گروه میشدیم.
درس نهم تمرین سوم __
من همیشه آدم خوش قولی بودم و سعی میکردم تصمیمی که گرفتم تا آخرش بمونم و یکم هم نصیحت پذیر و این اخلاق در بزرگسالی هم باعث شده که با کسانی که در ارتباط هستم این ویژگی که دارم باعث محکم تر شدن رابطه دوستیمون شده و این اخلاق همیشه افتخار میکنم.
و خیلی از این تفکرات در زمینه سروتونین توجیهاتی که میاریم و… رو باید بدونی کار مغز شفاهی هست و ببینی که چقدر بامزه میخواد فریبت بده!
سوال اول_روز نهم
باتوجه به موقعیتم واحترام اطرافیان احساس مهم بودن در جمع بر من غلبه می کند و یک شعف وجودم رااحاطه می کند.ولی با حضور رقیبی حس رقابت ایجاد می شود در گذشته درس خواندنم تقریبادهمین طور بوده
و اگر رقیب خیلی قویتر باشه انگیزه ای نمیمونه
سوال دوم_روزنهم
در هنگام ضعف ابتدا توجیح می کردم شرایط را و بعداز ارامش نسبی بفکر راههای از بین بردن ضعف ان می شدم
مث امتحان در مدرسه
شناختش خیلی کمکرسانه
سوال سوم_روز نهم
بدون شک افراد برای برتری خود تلاش می کنند برای نشان دادن و اینکه من هستم. حتی مطالعه این کتاب درراستای تکامل من هستم صورت می پذیرد. در جهت کمک به تکمیل کلکسیون افتخارات قبل
مسیرای سروتونینی جالبی داری
روز نهم
سوال اول
اون موقع که رفتم مدرسه نمونه دولتی چون پذیرش محدودن حس خاص بودن بهم داد، کلا جاهایی که پذیرش محدود دارن میرم حس خاص بودن میده.
سوال دوم
کلا عادت دارم اگه تو کاری ضعیف بودم از بقیه کمک بگیرم و نترسم.
سوال سوم
موقعی که توی تیم استانی هندبال بودم افتخار میکردم و حس میکردم زندگیم رو مسیر درسته و همه چی سر جاشه الآنم ورزش بهم حس خوبی میده فارغ از تناسب اندام و… اون
ماشالله خوب شاخه به شاخه هم پریدی تو زندگی
دقیقا از مشکلاتم همینه که انقد این شاخه اون شاخه پریدم حالا خیلیاش نگفتم
سوال اول روز نهم
معمولا تو مهمونیا یا دوره همیا سعی میکنم همیشه سروقت برم یا ظاهرم عالی باشه بخاطر همین حس خاص بودن میکنم حتی الان که بچه دارم بیشتر مورد تشویق قرار میگیرم.خیلی مواقع به خودم سخت میگیرم ولی باید بااون ایده عالم مهمونی برم.
سوال دوم
من شخصیت درونگرایی دارم وقتی تو دورهمیا
به قول معروف همه شروع به غیبت کردن میکنن سعی میکنم فرار کنم خودمو با بچه یا با ظرفا سرگرم میکنم.بعضی مواقعم گریه میکنم یا سعی می کنم بیشتر کار کنم تا اون حس ضعفو جبران کنم.
سوال سوم
معمولا وقتی نمرات خوب میگرفتم از طرف خانواده تشویق میشدم یا به کارای هنری خیلی علاقه داشتمو دارم یا درست کردن چیزای جدید بهم حس خوب میده مثلا من تاحالا خیاطی نکردم بعد یه روزه یه لباس میدوزم تا مدتی اون حس افتخاره دارم بخاطر همین سعی میکنم چیزای جدید درست کنم یه کیک جدید،یه نقاشی جدید،یه گلسر یا حتی خوندن همین کتاب که مضوعش برام جدید بود.
خیلی عشق میکنم نظراتتو میخونم
روز9 س1:تجربه من از کودکی این هست که مادرم به وضعیت ظاهری من خیلی توجه میکرد وقتی ظاهر آراسته و مرتب بود مادرم قربون صدقه ام میرفت و الان که به رفتارهام نگاه میکنم میبینم این توجه به ظاهر الان هم برام مهمه و حس خاص بودن رو داره ایجاد میکنه
س2:خب طبق حرف بالا زمان هایی ام که ظاهر نامرتب داشتم مثل موی نامرتب یا لباس نامرتب احساس ضعف داشتم و فکر میکردم بقیه دارن راجب من پچ پچ میکنند ، الان هم که رفتارم رو میبینم مثلا هیچ وقت نمیزارم موهام نامرتب باشه و یا بعد هر کاری صورتمو میشورم مدام
س3:از رفتار هایی که بهش افتخار میکردم این بوده که سعی کردم هیچ وقت توی اتفاقات حق بقیه رو نخورم و طبق منطق باهاشون برخورد کنم، الان هم هنوز همون طوره مثلا رعایت حق اون فرد مقابل برام قابل احترام هست
خیلی خوبه
سلام و احترام
وقتی سرکار از عملکردم ،راضی هستند و ازم تعریف می کنند. فکر می کنم از بچگی چون توی درس ها نمره خوب می آوردم، و بعد ازم تعریف میشد،الان هم همین حس رو دارم .
سوال ۲: اگر احساس ضعف کنم، سعی می کنم به کسی که این حس را ایجاد کرده ابراز محبت کنم. یا برخی مواقع گریه .
خیلی مواقع هم حواس پرتی
سوال ۳:زمانی که ۱۵ کیلو لاغر شدم .الان هم مدام به فکر حفظش هستم و مدام بهش توجه می کنم
روز نهم
س۱ : لحظه ای که سوال های ریاضی رو حل میکنم یا نمره خوبی میگرم حس خوبی بهم میده چون وقتی بچه بودم نصف سالو مدرسه نمیرفتم تو سوم ابتدایی یروز ناظم منو برداشت برد دفتر همه معلم گفتن این کار بدیه تو دانش اموز نیستی وفلان معلم سوم ابتدایم اونجا جلوی همه گفت این بچه انقد باهوشه که اگر کلا نیاد هم من باهاش مشکلی ندارم سال سوم ابتدایی سالی بود که ریاضیم خوب بود
س۲ : گریه کردم لحظه که پولمو سر یچیز اشتباه خرج کردم و حمایت مادرمو بدست اوردم در کودکی ولی دعوا میکردم و الانم تقریبا هروقت احساس بدی خیلی شدیدی دارم میرم دوش میگیرم
س۳ : افتخار به با اخلاق بودنم تو ابتدایی جوری که تنها بچه ای بودم که جیکم سر کلاس در نمیومد و نمرهدخوبی هم میگرفتم و درس خیلی کمی میخوندم به این افتخار میکردم که بدون خوندن نمره میگرفتم … الان انگیزه هام انگار خیلی پرته نمیدونم چه تطابقی بدم