همیشه در طراحی گیمیفیکیشن گفته ایم که یکی از اصولی که باید رعایت شود این است که بازی باید در حد معقولی چالش برانگیز باشد تا بازیکن و مخاطب ما دچار سختی بیش از حد و تحمل ناپذیر نشود تا بازی را پس بزند ولی اگر این گونه نباشد چطور؟ یعنی اگر بازی دارک سولز آنقدر سخت باشد تا کاربر کلافه شود چه اتفاقی می افتد؟(اگر هنوز نمیدانید گیمیفیکیشن چیست کلیک کنید)
امروز می خواهیم باهم به بررسی بازی دارک سولز بپردازیم که با نقض این اصل، نه تنها تا سر حد مرگ بازی را برای بازیکنان سخت گرفته بلکه در عمل راهنمایی بسیار کمی برای پیشبرد بازی به آنها ارائه داده والبته گفتنی است فروش زیادی کرده است.
سری بازی های دارک سولز با فضایی تاریک و غم زده، در سبک نقش آفرینی (Role Play) است یعنی شما توانایی این را دارید که هرطور خواستید شخصیت خود را انتخاب و ارتقا دهید و البته توانایی انتخاب گزینه های متفاوت برای پیشبرد بازی را با تاثیرگذاری داستان را هم دارید.
برای مردن آماده اید؟
معمولا در اکثر بازیها در ابتدای بازی شما قادر خواهید بود تا درجه سختی بازی را مشخص کنید اما در دارک سولز از این خبرها نیست چون کلا بازی فوق سخت است ! و البته وقتی از هر چالش میگذرید باور کنید مثل من از خوشحالی جیغ میکشید.
اصولا در بازیهای سبک مبارزهای موجوداتی وجود دارند که شما باید با آنها مقابله کنید و اگر آن موجود خاص و کشتن آن سخت تر از دیگران باشد به آن “باس فایت” میگوییم.(مطمئن باشید وقتی ببینید میشناسید شان!)در یکی از بازی های طراح ژاپنی معروف و خلاق “هیدتا میازاکی”که طراح این بازی هم هست،بازی شما را مجبور میکند همان اول بازی با یک باس فایت مبارزه کنید و اصلا مهم نیست چقدر تلاش کنید همان اول خواهید مرد! از همان اول، دارک سولز برای شما مشخص خواهد کرد که قرار است صدها بار دیگر بمیرید. حتی در بازی یکی از سناریوها ،همان اول به شما اسلحهای داده نمیشود، بعد از اینکه با یک گرگینه دست و پنجه نرم کردید و مردید تازه به شما سه اسلحه پیشنهاد میدهد!
حتی جلوتر وقتی که در بازی پیش میروید به جاهایی میرسید که بدون پیش آگاهی قرار است بمیرید. منظرهای را تصور کنید که بر روی پلی معلق در حال مبارزه با سربازان مرده هستید و دقیقا وقتی خیالتان از کشتن آخرین شان راحت شد، یک اژدها از سر راه میرسد و پل را آتش میزند و شما در حالی که آتش گرفته اید به قعر دره سقوط میکنید! اینجاست که بازی به شما میگوید که پل نابود شده و باید راه دیگری برگزینید و چه تماشایی است قیافه بازیکنی که بعد از کلی جان کندن میمیرد!
یا صحنه ای را در نظر بگیرید که تازه همین الان یک گرگ سفید اندازه برج میلاد! که شمشیری بر دهان دارد را شکست داده اید و با خیال راحت در یک سربالایی و تاریکی در حال دویدن هستید که از آخر دالان یک نور را میبینید که به سمت شما میآید و البته صدای ارابه رانی که با یورتمه اسبها همراه شده است ولی دیگر دیر شده است ارابه با خنده های قطع نشدنی صاحبش از روی شما رد میشود و شما میمیرید!
در مجموع در این سری بازی جدای از باس فایتهای آن، دشمنان متعددی با ریتم مشخصی وجود دارند که هرکدام تاکتیکهای خاص خود را برای پیروزی میطلبند و شما ناگزیر فقط باید بمیرید و آزمون کنید تا بهترین تاکتیک را بفهمید. شاید آن تاکتیک به آسانی این باشد که فقط دشمن را از پرتگاه به پایین پرت کنید! تازه اگر خیال کردهاید که با فرار کردن، دشمنان بیخیال شما میشوند زهی خیال باطل! 100 متر میدوید و متوجه میشوید حدود 20 دشمن را به دنبال خود کشانده اید؛ برای کشتنشان موفق باشید!
در دارک سولز راهنمایی بی راهنمایی، شرمنده!
معمولا در بازیها یک آموزش بازیکن در بازی (Tutorial) وجود دارد که مکانیسم بازی را نشان میدهد همچنین در طول بازی نیز اگر گیر کردید بازی به شما راهنمایی میکند. اما در این سری جز Tutorial مختصر اول بازی خبری از راهنمایی نیست، تازه این Tutorial به صورت نوشتههایی بر روی زمین هستند که باید به بالا سر آنها بروید تا آن را بخوانید.
همچنین در طول بازی هیچ نقشه ای (Map) وجود ندارد و شما راههای بازی را باید حفظ کنید در حالی که با یک غار یا قلعه تو در تو مواجه هستید که اگر یک فرعی را بپیچید ممکن است کاملا یک دنیای جدید پیدا کنید.
تا آنجایی که به خاطر دارم حتی در اولین نسخه این بازی بر روی آیتمها و معجونها دستورالعمل مبهمی برای اینکه این آیتم به چه دردی میخورد، وجود نداشت. ممکن بود از یک معجون بخورید و You Died !
مانند یک باستان شناس، داستان را حفر کنید
وقتی بازی راهنمایی ندارد پس هرگز توقع نداشته باشید بازی داستان را از اول رک و پوست کنده در اختیارتان بگذارد. در بهترین حالت شما به یک کاراکتر میرسید که میگوید باید دو زنگوله را به صدا درآورید یکی در بالای برج و دیگری در زیرزمین و شما در طول مسیر شاهد دیدن سنگ نوشتهها، دست نویسها و صحبت با افراد مختلفی هستید تا در مجموع پی ببرید چه اسطورههای جذابی در طول بازی در جریان هستند.
سیستم Souls و Bone Fire در دارک سولز
شما برای ارتقای قدرتهای خود و البته خرید آیتمها و معجونها (و حتی تیز کردن شمشیر خود) نیاز به جمع آوری روح دشمنان خود، soul، دارید که همان معادل سکه یا توکن در دیگر بازیهاست یا به اصطلاح “پول رایج بازی”. شما با کشتن دشمنان خود این روحها را به دست میآوردید ولی امان از وقتی که بمیرید؛ تمام ارواح خود را دقیقا جایی که مردهاید باقی میماند، اگر توانستید دوباره به آنجا برگشته و آن را پس بگیرید که هیچ ولی اگر دوباره مردید مهم نیست با چه خون دلی آنها را به دست آورده اید همه آن ها از بین می روند.
شما نمیتوانید هرکجا که دلتان خواست بازی را ذخیره کنید؛ Bone Fire ها مکان هایی است که شما از آنجا بازی را شروع میکنید. همچنین در آنجا میتوانید خود را ارتقا دهید و مهمتر آنکه اگر شیشه معجون شما خالی بود میتوانید آن را پر کنید و در مجموع جان خود را بازیابی نمایید. اما اگر از Bone Fire استفاده کرده اید تمامی دشمنانی (به جز باس فایتها) که تاکنون کشته اید دوباره زنده میشوند، در مسیر تا کنون30 تا دشمن کشته اید؟ متاسفم! ناگزیر باید بازهم باید با آنها روبرو شوید.
مجازات سخت در انتظار متقلبان
مکانیزم سوشیال جالبی که این سری دارد، آن است که شما میتوانید به صورت آنلاین بازی کنید و حتی با خرید نوع خاصی از آیتم برای دیگر بازیکنان نوشتههایی را روی زمین برای آنها به جا بگذارید تا دیگر بازیکنان از تجربه شما برای رویارویی با دشمنان بهره ببرند (مثلا پشت این در یک هیولای بی شاخ و دم است، بیخیالش!). حتی میتوانید با خرید نوع دیگری از آیتمی خاص، بازیکنان آنلاین دیگری را به بازی خود دعوت کنید تا آنها به شما کمک کرده تا باس فایت پیش روی تان را بکشند یا شما با دعوت آنها به دنیای آنها پا بگذارید. ولی خیال نکنید میتوانید به دوستان خود نارو بزنید آنها را بکشید و اسلحهها و آیتمهای ارزشمند آنها را برای خود بردارید که با عقوبتی سخت مجازات میشوید. اسم شما در کتابی به نام کتاب گناهان (Book of Guilty) ثبت میشود که نه تنها دوستانتان شما را به عنوان یک متقلب میبینند، بلکه شما 100 امتیاز منفی به دست میآورید و هربار که یک بازیکن دیگر شما را بکشد و آیتمهای شما را به تاراج ببرد تنها 1 امتیاز از شما کم می شود تا حسابتان صاف شود! تازه این تنها بخشی از مجازاتهایی است که این استودیو بازی سازی است که برای متقلبان در نظر گرفته است.
در آخر، با اینکه این مجموعه بازی سخت است اما با اعمال سختی و ریتمی منطقی که مستلزم کشف توسط بازیکن است، لذتی هیجان انگیز را برای بازیکنان به ارمغان میآورد که با گذشتن از هر چالش برای شما شادی درونی به ارمغان میآورد و میتوانید با تمام کردن این بازی پیش دوستان بازیباز خود کلی پز بدهید و افتخار کنید که چقدر شکیبا و پرتلاش هستید.
یا شما از دارک سولز بیرحم به ستوه میآیید و بی خیالش میشوید یا با جریان و ریتم آن همراه میشوید و از تک تک لحظات آن لذت میبرید و حتی وقتی بازی را به پایان رساندید اشک شوق میریزید. یا شاید هم مثل من به خاطر سیستم کامپیوترتان دچار لگ میشوید و از تجربه این بازی محروم میمانید.
در زیر به چندی از افتخارات سری بازی های ساخته شده توسط هیدتا میازاکی اشاره میشود:
- فروش 3 میلیون نسخه ای بازی Dark Souls 3
- فروش مجموع 13 میلیون نسخه برای فرانچایز Dark Souls
- انتخاب Sekiro: Shadow Die Twice به عنوان بهترین بازی سال 2019 از دید مراسم The Game Awards
- تجربه بیش از 11 میلیون نفر از بازی Bloodborne با کسب نمره 9.2/10 از منتقدین
در مجموع پیشنهاد میکنم حتما یکی از این بازیهای این طراح خوش ذوق را تجربه کنید و اگر مثل من از پیچیدگی زیاد خوش تان نمیآید و عاشق فرهنگ ژاپن هستید Sekiro را در اولویت قرار دهید.
همچنین دیدن این پست برای شما جذاب خواهد بود:
5 پاسخ
terribly beautiful
ممنون الهام جان
خیلی نوشته خوبی بود.
در بحث های گیمیفیکیشن یک مکانیکی بود برای کمک به معلولان (تازه واردان) که در همه بازی ها به صورت های مختلفی شاهدش هستیم و منطقش هم اینه که افراد تازه وارد دلگرم بشوند تا قبل از درگیر شدن با بازی از ادامه ان منصرف نشوند. در این بازی غیر از اینکه شاهد اون کارکرد نیستیم بسیار سخت گیری زیادی هم به اون اضافه شده.
اگر بر اساس کورس های گیمیفیکیشن و طبقه بندی و استفاده از مکانیک های بازی ها بخواید موفقیت و اقبال این بازی را تحلیل کنید چه مواردی را می تونید در اون نام ببرید ؟
خیلی طولانیه بخوایم بحث کنیم اینجا بحث مکانیک ها نیستن بحث چیزی شبیه ضد پیرنگ هست که استفاده شده.
بازی های ویدوئی خیلی مکانیزم های بعضا زیاد و پیچیده تری دارن تا بازی های رومیزی.
یک جمله ای داره نیچه که میگه که هرچی که ساده به دست بیاد بی ارزش میشه، تقریبا میشه گفت این بازی از این قاعده خیلی تبعیت می کنه