تعداد زیادی بیزنس بزرگ و شرکتهای بین المللی در حال سرمایهگذاری روی گیمیفیکیشن هستند. نام گیمیفیکیشن کم کم یک نام فراگیر میشود. حتی رامبد جوان جدیدا در یک برنامه تلویزیونی از گیمیفیکیشن صحبت کردهاست. تمامی این حرفها برای این است که بگوییم گیمیفیکیشن امسال مانند سالهای قبل نیست.
گیمیفیکیشن دیگر یک مفهوم لاکچری نیست. چندین بیزنس بزرگ در حال استفاده از آن هستند. اما یک سوال مهم هنوز بیپاسخ ماندهاست. نقش گیمیفیکیشن در رشد یک بیزنس کوچک به چه شکل است؟ آن هم با توجه به وضعیت فجیع اقتصادی که همهی ما با آن روبرو هستیم. در ادامه به بررسی حوزه هایی که به نظر میرسد، گیمیفیکیشن نقش مهمتری در آنها داشته باشد میپردازیم.
بهرهوری گیمیفاید شده
دقیقا مانند شرکتهای بزرگ بهرهوری در یک بیزنس کوچک نیز با گیمیفیکیشن افزایش مییابد. با توجه به اینکه میبینیم بسیاری از شرکتهای حتی بزرگ در حال تعدیل نیرو هستند. کسب و کارهای کوچک مجبور به افزایش بهرهوری کارکنان خود هستند، تا با نیروی کار کمتر همان کار قبل انجامپذیر باشد.
من فکر می کنم که یک بیزنس کوچک باید بیشتر از هرچیزی در این قسمت از گیمیفیکیشن استفاده کنند. سادهترین حالتِ این کار که در ایران متداول است این است که اشخاص اهداف خود مانند فروش را در یک پنل وارد کنند و سپس با دادن فیدبک به افراد آنها را تشویق به پیگیری کارهای عقبمانده و افزایش بهره وری کنیم.
گیمیفیکیشن در بازاریابی
مشخصا بازاریابی رکن بسیار مهمی برای یک بیزنس کوچک است. اینکه افراد زیادی راجع به محصول و خدمت شما صحبت کنند برایتان مهم است. به همین دلیل چند پیشنهاد ساده در این زمینه مطرح میشود که مربوط به بازی و گیمیفیکیشن است:
- در سایت چندین ایده برای بازی نمایشگاهی گذاشته شدهاست.
- گیمیفای کردن ایونت
- بازی بازاریابی
- بازی بستهبندی
گیمیفیکیشن در مدیریت دانش
گیمیفیکیشن در مدیریت دانش از دیگر مسائل مهم میباشد که باید به آن توجه داشت. در ایران استخدام و اخراج به سادگی انجام نمیشود پس باید تا جایی که امکان دارد از افرادی که استخدام شدهاند بهرهوری بیشتری را انتظار داشت.
فروش گیمیفاید شده
همانند شرکتهای بزرگ، گیمیفیکیشن فروش در یک بیزنس کوچک نیز قابل پیاده سازی است. نکته مثبتی که در این زمینه مشاهده میشود، تسهیلگری بسیار خوب خیلی از شرکتها در این زمینه است. برای مثال ما در ستاره 500 مربع یک سیستم فروش مبتنی بر گیمیفیکیشن با زیر کد برای عاملین فروش پیاده سازی کردهایم و البته دوستان دیگر نیز تلاشهای خوبی داشتهاند. وقتی که سیستم فروش مبتنی عامل فروش باشد گیمیفیکیشن به راحتی میتواند فروش را دستخوش تغییر کند.
باشگاه مشتریان مبتنی بر گیمیفیکیشن
یکی دیگر از مواردی که در ایران بسیار زیاد به آن پرداخته شده بحث باشگاه مشتریان است هرچند نمونههایی که به شخصه دیده ام بسیار رقت انگیز است و درک درستی از گیمیفیکیشن در باشگاه مشتریان در هیچ سیستمی در ایران ندیدهام، اما تلاشهای افراد و شرکتها در این زمینه نباید نادیده گرفته شود.
سیستمهای زیادی که غالبا همگی مبتنی بر تخفیف هستند، در حال رشد کردن هستند و این سیستمها برای کسب و کارهای خرد امکاناتی را فراهم کردهاند تا این کسب و کارها با شناسایی مشتریان بالقوه تلاش کنند تا این مشتریان را حفظ کنند و بر تعداد آنها بیفزایند.
چیزی که بیشتر از همه چیز در این زمینه برای شخص من دیوانهکننده است، این است که گیمیفیکیشن در کسب و کار خیلی از دوستان به صورت خلاصه به این نحو است:
- به افراد در ازای انجام کارهای مختلف امتیاز بدهید.
- اگر امتیاز افراد به سطوح خاصی رسید به کاربر پاداش بدهید.
- برای جابه جا کردن مرزهای خلاقیت یک گردونه شانس قرار دهید.
- یک جدول برندگان در سامانه قرار دهید.
جمعبندی بیزنس کوچک
گیمیفیکیشن کارکردهای زیادی برای یک بیزنس کوچک دارد. اگر میخواهید تمامی این کاربردها را فرا بگیرید و مدیر مجموعه هستید فکر میکنم بهتر است از طریق فرم صفحه درباره ما، با تیم ما در ارتباط باشید تا با انجام یک جلسه مشاوره رایگان به شما بگوییم در چه جاهایی گیمیفیکیشن میتواند به شما کمک کند.
150 پاسخ
جواب سوال یک روز دوم دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار
به نظر من مورد اول و سوم عمومی تر است
من مخالفم بات:)
جواب سوال ۱ روز ۲ دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار:
به نظر من اکثر کسب و کارها در ایران فروش رو بلد نیستن دلیلشم اینه که هر جایی که صحبت از فروش میشه بلافاصله میرن سراغ تخفیف و فروش با چک مدت دار
مورد جالبیه
سوال ۱ روز ۲:
به نظر من بیشتر بلد نیستن بفروشن. دلیلم اینکه یه سری که بلدن انگار دارن خوب می فروشن 🙂
نیستی چرا خب؟؟
جواب سوال ۱ روز ۲ دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار:
توی ایران مشکل کسب وکارها اینه که نه فقط فروش بلکه خود کسب وکار رو هم بلد نیستند . متاسفانه بیشتر در حاشیه اند تا متن کار .
فروش هم اصلا بلد نیستند . برای این جواب هم دلیلم اینه که اصلا فروش رو به عنوان یک فرآیند تیمی و سیستمی نگاه نمی کنند بلکه به عنوان یک قدم فردی نگاه می کنند .
وقتی به عنوان یک قدم نگاه می کنند ، خوب دیدشون ، تصمیماتشون ، برنامه ریزی شون و اجراشون هم به اندازه وسعت همون یک قدم محدود هست . لذا موفق نمی شوند .
جالب بود مرسی
جواب سوال۲ روز ۲ دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار:
هر چی فکر کردم نتونستم
🙂
سوال ۲ روز دوم گیمیفیکیشن در کسب و کار :
بنظرم حداقل تو ایران، بزرگترین مساله ، مساله منابع انسانیه .
اگه کارمندا خوب و با انگیزه و با کیفیت کار کنن، هم توانایی شرکتا برای تولید محصول خوب بیشتر میشه و بصورت غیر مستقیم مشتریای بیشتری رو جذب میکنه و امکان برند شدنشم بیشتر میشه.
هم اینکه بالاخره بخشی از کارمندا هم از بخش بازاریابی و فروش و روابط عمومی و..هستن که اگه کیفیت کارشون خوب بشه همه ی هدفای دیگه که گفتین هم محقق میکنن.
آفرین خیلی واقعی بود
جواب سوال اول روز دوم
به نظر من مشکل اصلی اینه که نیازهای مشتری تشخیص داده نمیشه.جامعه شناسی یکی از موارد مهم هست که باید بهش پرداخته بشه .اینکه تشخیص بدیم کدوم قشر از جامعه با چه سطح درآمدی طرف حسابتن. مشکل اینجاست که توی کسب و کارها اکثرا سیقه و علایق صاحب کسب و کار در نظر گرفته میشه.
بعدیش نشناختن نقاط قوت و ضعف رقباته.اینکه نقاط ضعف رقبات رو بشناسی بعد تو اصلاحش کنی قطعا یه پوئن مثبته و از نقاط قوتشون الگو برداری کنی میتونه خیلی سریع باعث پیشرفتت بشه
و یه نکته جالب تر هم اینه که مشاورا هم که میخوان مشاوره بدن باز گیر این سلیقه شخصی میشن
هنوز نظرم همینه. کلا بزرگترین مسئله ایران تو هر بخشی منابع انسانیه
جواب سوال ۱ روز ۲ دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار:
بنظر من کسب و کارها در ایران فروش رو بلد نیستن و نمی تونن مخاطب رو مجاب کنن که محصولشون به نیازهای اونها پاسخ میده تا فروش اتفاق بیفته.
جالبه بنظرت در نهایت کسایی که جواب میدن کدوم مورد بیشترین مورد میشه
جواب سوال اول روز دوم دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار :
به نظر من وقتی یه محصولی وجود داره حداقل ” یک “مشتری براش وجود داره ، وقتی اون محصول فروش نمیره نشون میده محصول در اختیار فروشنده قابلی نبوده
یه فروشنده میتونه انقدر کارشو بلد باشه که به گیاهخوار همبرگر بفروشه
فقط مثاله ها منظورم این نیست که کلاه بردار باشه
به نظرم فروش ربط خیلی کمی به محل فروشگاه و موارد فیزیکی داره
و اصل فروش موفق به تکنیک فروش برمیگرده
به عنوان مثال توی زمینه کاری من فروشگاهی وجود داره که انقدر تیم فروش حرفه ای داشته که باعث میشه مشتری از تهران ۲۰۰ کیلومتر مسافرت کنه و بره محصولی رو بخره که تو تهران تولید شده و فروشگاهش هم تو تهران وجود داره.
دیدم که میگما
جواب سوال اول روز دوم
بنظر من نیاز واقعی مشتریان باید شناخته بشه و کیفیت کار با توجه به قیمتهایی در رنج های متنوع میتونه فروش رو بالا ببره
که بر اساس اون نیاز محصولی ساخته بشه و بعد محصول توضیح داده بشه
جواب سوال دوم روز دوم گیمیفیکیشن در کسب و کار :
مثلا برای بخش منابع انسانی،
نصف کارتا رو از طریق بر زدن بین چهار نفر و نصف کارتها رو بر اساس یه سری امتیازایی که افراد بر اساس شاخصای کلیدی عملکردشون بدست میارن بینشون تقسیم کنیم.( مثلا به جای خشت و گشنیز و…، اون کی پی آی های مورد نظر(مثل حضور به موقع، خلاقیت، مسئولیت پذیری و…) رو استفاده کنیم و هر کس کی پی آی بالاتری زده بود عددای بالاتر بهش داده بشه)
حتی دو نفری که هم تیمن، از روزای قبل بازی میتونن هماهنگ کنن که رو چه شاخصی بیشتر کار کنن که اگر حاکم شدن بتونن بر اساس اون شاخصی که انتخاب کردن (و مزیت رقابتی شون شده )حکم کنن ، اما روز بازی، هیچکس به جز داور که همون مدیر منابع انسانیه،از نحوه تقسیم کارتا و اینکه نسبت به بقیه امتیازاش در چه سطحیه خبر نداره.
البته من از بچگی دیگه این بازی رو بازی نکردم و شاید الماناش کامل یادم نباشه و جوابمم کامل نیس. ولی بنظرم با طوفان فکری میشه بازی جذابی از این طریق برا کارکنا درست کرد .
خیلی عالی بود مشخصه که دوره گیمیفیکیشن اومدی قبلا:)
جواب سوال یکم روز دوم: مشکلی که عمومی تر هست بنظرم بلد نبودن فروش هست، وگرنه با گسترش شبکه های مجازی و دسترسی اکثر مشتریهای بالقوه به نت، کمتر محصولی میتونه ناشناخته بمونه.
ببین مثلا تو صرف میدونی فلان کافه وجود داره این ناشناخته نیست ولی اگر این کافه نتونه خوب ویژگی هاشو ،خوبیاشو بهت نشون بده نمیتونه تورو متقاعد کنه که اونجا بری
پس این یعنی مشکل توی فروختنه بیشتر، مشکل ناشناخته موندن معمولا برای چیزایی هست که نوآوری و جدید محسوب میشن
جواب سوال دوم روز دوم:
بین فالوور های پیج به نسبت لایک و کامنت و اشتراک گذاری که انجام میدن هر ماه حاکم انتخاب میشه و حاکم میتونه انتخاب کنه و به یکی از محصولات پیج(از بین چندتا محصول که ما انتخاب میکنیم) بصورت مدت دار تخفیف تعلق بگیره، یه آپشن هم برای بریدن حکم حاکم میذاریم که چیزی به ذهنم نمیرسه!
مثلا یه نفر به قید قرعه انتخاب میشه حکم میکنه که این جنس تخفیف میخره حالا اگر بالای 20 بار یه پست استوری شه حاکم عوض میشه و بین اون 20 نفر قرعه کشی میشه اینکار باعث میشه کلی فالور جدید وارد سایت بشن و کلی از پستا استوری شن
احسنت!
جواب سوال اول روز دوم دوره ی گیمیفیکیشن:
به نظر من یکیش نیروی انسانیه و یک مورد فروش.فروش نیاز به مهارت خاص داره و یک حوزه ی جداست ولی تو کسب و کارها به عنوان یک وظیفه دوم به نیرو سپرده میشه و یا حتی نیرویی که دانشی تو این زمینه نداره این کارو انجام میده.نیروی انسانی هم احساس می کنم بعد از یک مدت یکنواختی پیش میاد و بی انگیزه میشن و اون بهره وری که باید داشته باشن رو نخواهن داشت.
برای سوال دوم هم نتونسم پاسخی بدم
جواب سوال 1 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار : به نظر من بیشتر مشکل روی معرفی کسبوکار، نوع خدمات، ویژگیها، مزیتها و نحوهی برقراری ارتباط صحیح با اون کسبوکار هست!
چون معمولا مخاطب هرچی کمتر از اون کسبوکار بدونه، کمتر هم سراغش میره و باهاش ارتباط برقرار میکنه، به عبارتی هرچی رابطهی بین مشتری و کسبوکار ابهام بیشتری داشته باشه، احتمال اینکه کلا اون رابطه از بین بره و یا حتی به مرحلهی شکلگیری هم نرسه بیشتره! و نکتهی جالبش اینه که حتی گاهی خودمون تجربهی خرید از فروشگاههایی رو داشتیم که مسئولینش فرایند فروش حرفهای رو واقعا بلد نبودن ولی چون ما رو با نوع کسبوکارشون آشنا کردن و محصولات یا خدماتشون رو به خوبی تونستن معرفی کنن، ما ازشون خرید کردیم.
آفرین اولین نفری هستی که اینو میگی نظر خود منم همین بود
جواب سوال 2 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار : برای این سوال ایدهای که به ذهنم رسید این بود؛ یه آموزشگاه آنلاین یا یه فروشگاهی که محصولات آموزشی میفروشه رو در نظر بگیر، بعد مثلن شما متقاضی دوره یا پک آموزشی خاصی هستی که میتونی انتخاب کنی با انجام یه چالش یا یه بازی به صورت آنلاین توی همون صفحه، در صورت برنده شدن به اندازه مجموع امتیازاتت درصد تخفیف خرید روی محصول مورد علاقهت میگیری! بازی از این قرار باشه که شما با یک تپ ساده ۵۰درصد شانس این رو داری که به عنوان بازیگردان (حاکم) یا بازیگر بازی رو شروع کنی. این شروع خودش کلی هیجان انگیزه! در صورت بازیگردان شدن مثلا ۱۰ امتیاز پیشفرض دریافت میکنی و حق انتخاب ۴ کارت از بین ۸ کارت پیشنهادی رو داری و مزیتش اینه که میتونی سرفصل و موضوعات روی کارتهارو قبل از انتخاب ببینی! هر کارت شامل یک سری سوال ساده تا سخت هست که فقط کافیه اونهارو جواب بدی تا برنده بشی و امتیازش رو بگیری.
حالا اگه هم بازیگر شدی، اون ۱۰ امتیاز اولیه رو نداری 🙂 در ادامه هم سیستم به صورت خودکار و رندوم چهار تا کارت برات انتخاب میکنه و اون کارت ها ممکنه شامل سوال یا انجام یکسری کار برای کسب امتیاز باشه! در نهایت هر دو حالت شما رو ترغیب به کسب امتیاز برای دریافت تخفیف میکنه!
میدونم که کلی نیاز به بهسازی و تدوین جزئیات داره ولی در حالت کلی این به ذهنم اومد 🙂
جالب بود ما خودمون داریم چیزی مثل این درست میکنیم
جواب ۱ روز ۲
خیلیا اومدن گفتن فروشنده فروش بلد نیست ولی به نظر من بیشتر به خاطر نوع ارتباط مشتری و فروشنده هست.. مثلا کسی که دنبال یه محصول هنری دست ساز هست (اولا که شایدم خودش ندونه دنبال چیه و باید تو محیطی قرار بگیره که ببینه اصلا چه چیزایی تو این موضوع برای فروش وجود داره) ،نمیتونه پیداش کنه. مثلا سایت etsy که افراد از هر جای دنیا (که البته ایران جز دنیا حساب نمیشه) میتونن کالا هایی که خودشون درست کردن رو بفروشن و همینطور به کشور های دیگه بفرستن…
یه مشکل دیگه هم به نظر من قیمت حمل و نقله مثلا هنرمند میاد یه چیزی درست میکنه و قیمتشو سعی میکنه جوری پایین بذاره که هم خریدار بتونه بخره هم برای خودش بصرفه بعد وقتی میاد بفرستتش میبینه قیمت ارسالش اندازه خود محصول درمیاد.
من عاشق اینجور جوابای تحلیلیم که با فکرای جدید آشنا میشم
پاسخ سؤال ۱ روز ۲:
فکر میگنم مشکل اصلی اینه که اکثرا فروش بلد نیستند. دلیلش هم اینه که حتی اونهایی هم که شناخته شده هستن از فروش کم گله دارند.
و شاید یکی از دلایلی که نمیتونن بفروشن اینه که خوب نمیتونن جنسشون رو معرفی کنن
جواب سوال 1 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار: مشکل در فروش بیشتره. دلیل هم اینه که ایدههای ساخت محصولهای متنوع در افراد زیاده ولی توانایی برای گسترش محصول یا عرضه اون ندارند. البته نحوۀ تبدیل ایده با یک محصول جذاب هم خودش یک مشکل دیگه ست؛ چونکه شاید یک نفر ایدۀ خیلی کاربردیای داشته باشه ولی نتونه اون رو به یک محصول قابل عرضه تبدیل بکنه.
جواب سوال 2 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار: مثلا یک رستوران میتونه یک اپلیکیشن بسازه که توش نتورک افکت ایجاد بکنه. مثلا شخصیسازی کردن یک پیتزا؛ به این صورت که یکنفر میتونه پیتزائی رو تعریف بکنه و این پیتزا رو هم بقیه ببینن و امتیاز بدن، اگر امتیاز اون پیتزا برای اون شخص بیش از یک اندازۀ مشخصی باشه، بهش به عنوان جایزه، تخفیف در خریدهای بعدی داده میشه.
اوایلی که اتدروید اومده بود یه بازی بود که باس توش کوزه سفالی درست میکردی اگر به یه امتیازی میرسیدی جایزه میگرفتی یاد اون افتادم
به نظرم بیشتر مشکل از فروش هست، مثلا کتابهای با ارزشی که فروش نمی روند اما بعضی کتابهای بی محتوا پرتیراژ می شوند به دلیل طرح جلد، عنوان و ظاهر خوب
چه مثال جالبی
حکم در کتاب فروشی
می تونه یک مشتری با خرید چند جلدکتاب لیست کتابهای تخفیفی را انتخاب کند البته نه درصد را
افرین
جواب ۱ روز ۲
متاسفانه تو ایران یه چیزی که خیلی مشهوده اینه که فروشنده ها تو فکر این نیستن که مشتری ثابت پیدا کنن و فقط به این فکر میکنن که چجوری از شر جنسا خلاص شن و به پول بیشتر برسن و اینجور آدما کلا اخلاق مند هم نیستن یعنی وقتی وارد فروشگاهشون میشی یا عصبی رفتار می کنن یا خیلی بی روح و بی حال جواب میدن اصلا مشتری براشون مهم نیس این باعث میشه که خیلی از آدما فقط و فقط سک بار از اونا خرید کنن یا از خدماتشون استفاده کنن
ولی بعضا برای من پیش اومده که وارد جایی شدم فروشنده یا خدمات دهنده جوری رفتار کرده که من شخصا برای دیدن اون شخص هم شده میرم اونجا و از خدماتشون یا محصولشون استفاده میکنم
اون شخص هم کار خاصی نمیکنه کمی با اخلاق و خودمونی صحبت میکنه و اجازه میده که محصول رو استفاده کنی قبل خرید و یا خدماتی که واقعا نیاز داری رو استفاده کنی
به نظر من کمند این جور فروشنده هایی که از عمق وجودشون باهاتصحبت می کنن و دنبال برطرف کردن نیازت باشن
تو خودت فروشنده خوبی میشی بنظرم سعید
جواب ۱ روز ۲
مشکل تعدد و تکراری بودن کسب و کارها هست و از طرفی نداشتن مزیت رقابتی برای کسب و کارها
جواب 2 روز 2
به نوعی با نوآوری و خلاقیت بتونیم رهبر بازار خودمان باشیم
آفرین
جواب ۱ روز ۲
به نظر من شناخت مشتری از بقیه موارد مهم تره چون با شناخت مشتری و تغیر فرایند کار متناسب با نوع مشتری (از تبلیغات تا نحوه تعامل با مشتری) هم مشتری های بیشتری پیدا میکنی و فروش بیشتری خواهی داشت. شناخت مشتری هم شامل مواردی میشه که هر آدمی در نقش یک مشتری کسب میکنه ( ساده ترین مثالش میشه همین تخفیف گرفتن) و هم مواردی که مختص مشتری های کسب و کار شماست
افرین کم کم به اون مباحث میپردازیم
جواب 1 روز 3
در زمینه تخصصی هر شخصی دوست داره نفر برتر باشه . و در بین جامعه مورد نظر خودش دیده بشه
جواب 2 روز 3
نه من این خدماتو بخاطر حس سادگی که داره انتخاب می کنم
افرین
جواب اول روز دوم
فروشنده ها مشتری مدار نیستن و شاید بلد نیستن کالاهای خودشون رو معرفی عرضه کنن و فکر می کنم بعضی اوقات پرزانت کارشون طوری هست که به جای اینکه خریدار لذات ببره باعث ناراحتی و موذب بودن می شه مثل اینکه یه فروشنده توی مغازه دنبال آدم راه می افته و می خواد مثلا در انتخاب به شما کمک و راهنمایی کنه
روز دوم سوال یک
اکثرا ما تو کسب کارهامون فقط به فکر فروش کالا و خدماتمون هستم نه خلق ارزش برای مشتری، با تخفیف دادن که ارزشی به مشتری منتقل نمیشه.
ج سوال دوم
تو بازی باید پیش بینی کنی چه ورق های سوخته و چه ورق های احتمالا تو دست حریف هست، که بر اساس اون بازی کنی
تو فروش هم همین جوری هست وقتی مشتری به من زنگ میزنه باید با اطلاعاتی که از مشتری دارم حدس بزنم که قبلا من به کدوم رقیب کاری من زنگ زده و آیا قیمت و خدمات رقیب از من بهتره یا کمتره، و بعد هم در حالی که قیمت رقیب رو میدونم همون قیمت رو میگم با تحویل رایگان یا…
تو حکم اگه یه کارت رو به موقع بازی نکنی میسوزه تو فروش و کسبوکار هم همین جوریه اگه یه جنس رو به موقع یا با یه محصول مرتبط به مشتری معرفی کنی میفروشی ولی اگه نه نمیفروشی
و کلی چیز دیگه..
سوال اول روز دوم گیمیفیکیشن در کسب و کار :
به نظر من هر دو به اضافه یه چند مورد دیگه ، تو ایران متاسفانه خیلی باب نیست که کسی که داره محصولی رو میفروشه یا خدمتی ارائه میکنه بیشتر دلسوز مشتریش باشه ،،اگه من مشتری ببینم فروشنده همه مزایا و معایب کالایی رو صادقانه بهم بگه و من در پس همه توصیه هاش بفهمم داره تو زمین برا من بازی میکنه و هدفش سود بردن از خرید باشه موضوع حل میشه … به نظرم زمانی که یه فروشنده مشاوره دلسوزانه و صادقانه ارائه بده برترین صنف خودش میشه ..
یه جواب متفاوت جدید:)
جواب اول- روز دوم
به نظرم اینکه کسب و کاری ناشناخته است و یا بلد نیستن بفروشن مکمل همدیگه هستند، خوب مشخصه کسی که خوب نتونه خودشو یا خدماتش رو خوب معرفی و ارائه کنه مسلما نمیتونه فروشنده خوبی هم باشه به هر معرفی و شناساندن زیر بنای فروش است.
جواب دوم- روز دوم:
والا من این بازی رو بلد نیستم ولی خوندم در رابطش میشه ایده هایی رو ازش گرفت و باید بیشتر بهش مسلط بشم- ولی یه رستوران توی مالزی بود که جلوی برخی از غذاهای منوش تصویر تاس داشت به این صورت که تاس مینداختی اگر جفت شیش می آوردی 50 درصد تخفیف میداد و مثلا جفت 3 می آوردی 30 درصد و به همین صورت که به نظرم جالب بود
جالبه که همین یکار ساده تاس انداختن چقدر مشتری رو راضی نگه میداره
جواب ۲ روز ۲
در مورد این سوال من نمی تونم ایده ای رو فراتر از همون مواردی که در پیج های اینستا دیدم بگم فقط می دونم مواردی هم که در پیج ها دیدم حداقل خیلی جذابیت بالای برای من نداشته مثلا در یک روز همه با هم شروع به انجام یه تبلیغ یه کار شبیه هم می کنن که واقعا آدم رو کلافه می کنه
درست میگی و خیلی زیاد قراره راجع به همین موضوعات در ادامه صحبت کنیم
روز دوم سوال یک
اکثرا ما تو کسب کارهامون فقط به فکر فروش کالا و خدماتمون هستم نه خلق ارزش برای مشتری، با تخفیف دادن که ارزشی به مشتری منتقل نمیشه.
ج سوال دوم
تو بازی باید پیش بینی کنی چه ورق های سوخته و چه ورق های احتمالا تو دست حریف هست، که بر اساس اون بازی کنی
تو فروش هم همین جوری هست وقتی مشتری به من زنگ میزنه باید با اطلاعاتی که از مشتری دارم حدس بزنم که قبلا من به کدوم رقیب کاری من زنگ زده و آیا قیمت و خدمات رقیب از من بهتره یا کمتره، و بعد هم در حالی که قیمت رقیب رو میدونم همون قیمت رو میگم با تحویل رایگان یا…
تو حکم اگه یه کارت رو به موقع بازی نکنی میسوزه تو فروش و کسبوکار هم همین جوریه اگه یه جنس رو به موقع یا با یه محصول مرتبط به مشتری معرفی کنی میفروشی ولی اگه نه نمیفروشی
و کلی چیز دیگه..
این نکته سوختن کارت رو خیلی دوست داشتم خیلی میشه روش مانور داد بنظرم
جواب سوال 1 روز 2 دوره گیمیفیکیشن:
به نظرم هردو مورد وجود داره در کسب وکارهای مختلف ولی بلد نبودن فروش به نظرم دلیل پررنگ تری هست.
جواب سوال 2 روز 2 دوره گیمیفیکیشن:
راستش خیلی سعی کردم ایده رو در رابطه با اپلیکیشنی که روش کار میکنیم یعنی دیجیتون بگم. ما چندتا ترین به صورت هفتگی تعریف میکنیم برای کاربرا مثل فعال ترین، نظرده ترین، معرفی کننده ترین، سینمایی ببین ترین، سریالی ترین و ترین ها باحال دیگه (کارتهای بازی) و یکی از ترین ها به عنوان لقب هفته (حکم بازی) انتخاب میشه. کاربری که بیشترین فعالیت رو برای گرفتن اون لقب داخل اپ انجام بده برندست(حاکم میشه)، توی اینستاگراممون معرفی میشه و میتونه لقب یا ترین هفته بعد رو انتخاب کنه (حکم کنه).
فکر کنم بتونه بازگشت به داخل اپ رو برای کاربرا بیشتر کنه و کمک کنه که کاربرای اپ رو به داخل اینستا بیاره.
اگه خوب بتونی پیاده سازیش کنی خیلی زیاد ادم میبره تو اینستاتون
جواب سوال ۱ جلسه دوم دوره گیمیفیکیشن
بنظر من کسب و کارها اگه فروش بلد باشن عملا بیشتر راه رو رفتن. فروش باعث تامین سرمایه میشه که این تامین سرمایه منتج به نتایج خوب مالی و حتی معنوی برای کسب و کار میشه.
و در عین حال اگه بلد باشن خوب بفروشن، عملا معروف هم میشن. بنابراین اون مشکل نشناختنشون توسط مردم هم حل میشه.
درست میگی ولی کی میتونن درست بفروشن؟شاید وقتی که بتونن خودشون رو خوب پرزنت کنن و خیلی کارای دیگه
جواب سوال 1 روز دوم
من فکر میکنم شناخته شدن یه بیزینس و بلد بودن فروش از هم جدا نیستن.اگر یه بیزنسی بلد باشه که خوب خودش رو معرفی کنه که شناخته بشه یعنی فروش رو بلد بوده چون به نظرم شناخته شدن یه بخشی از فرآیند فروش هست
البته نه همیشه:)
نیگا دو نوع مشکل داریم یکی از خود فروشندست بعضی وقتی که نمیتونه با مشتری درست برخورد کنه یکی هم بعضی از مردم که فقط اذیت میکنن میان تو مغازه کلی توضیح میدی طرف فقط اومده بیاد که بره فقط اذیت و سایت ها و اینستا که دیگه فروشنده برخورد نداره طرف خودش جنسشو میبینه و سفارش میده و کلی از مشکلات حل میشه این نظر منه
افرین
سوال 1 روز 2
اگر بقیه یک محصول و کسب و کار رو نمی شناسند دقیقا بخاطر نابلدی فروشنده ست.
تو دنیای رقابتی امروز نمیشه تو مغازه نشست و انتظار داشت مشتری ما روز به روز زیاد بشه.
باید فروشنده بره سراغ مشتری و از انواع روش های آفلاین و آنلاین محصول و کسب و کار خودش رو به مشتری معرفی کنه.
نکته بعدی ارتباط بین فروشنده و مشتری است، بنده خودم فروشنده بودم و برای مشتری وقت کافی میگذاشتم و اطلاعات دقیقی از محصولم بهش میدادم و خیلی از مشتریان می گفتند که این مقدار اطلاعات رو هیچ کجا نمیگن
باید با مشتری صادقانه گفتگو کرد و خواسته و نیاز اصلی ش را بفهمیم و محصولات خود را بر اساس نیاز و علاقه مندی مشتری بفروشیم
احسنت
سوال اول روز دوم گیمیفیکیشن کسب و کار
مشکل هر دو مورد هست . اولا اینکه بسیاری از کسب و کارها ، راه های شناساندن خود را به دیگران بلد نیستن ، همچنین دنبال راه های معرفی خود هم نیستن . این در مورد کسب و کارهای جدید و مدرن نیست که افراد آگاه راه اندازی میکنن. بلکه در مورد کسب و کارهای سنتی هست که می تونن در صورت شناخته شدن ، بسیار سودآور بشن . یعنی این پتانسیل رو دارن که سودآور تر بشن یا در بازار هدف بزرگ تری فعالیت کنن .
مورد دوم مشکل کسب و کارها که عنوان کردین ، بلد نیستن بفروشن ؛ بسیاری از کسب و کارهایی که توسط افراد ناآگاه راه اندازی میشن ، فروش رو به عنوان یه فعالیت صرفاً به جهت کسب سود میشناسن ، نه روشی ضمنی برای جذب مشتریان وفادار . درواقع شناخت درستی از فروش ندارن که سعی میکنن به هر طریقی شده ، محصول رو به مشتری بفروشن حتی اگه مطمئن باشن که محصولشون برای مشتری نمیتونه مفید باشه .
من دوستی دارم که حجره ی داروهای گیاهی داره . هیچوقت به فروش فکر نمیکنه . همیشه دنبال راهی برای پاسخ به سوال مشتری هست . و اینطوریه که همه بهش اطمینان دارن . حتی میان ازش نسخه میگیرن میرن ، بدون اینکه چیزی بخرن . همین باعث شده مشتریا بهش وفادار باشن چون دیگه مطمئن شدن که این خانم برای فروختن محصولاتش، اجباری نداره و حجره ی ایشون رو هم به عنوان مرجع اطلاعات میشناسن . اینم بگم ایشون به احترام اعتمادی که از مشتریان به دست اورده ، در خرید محصولات برای حجره ، دقت میکنه و سعی میکنه اعتمادشون رو خدشه دار نکنه .
سوال دوم روز دوم گیمیفیکیشن کسب و کار
چون بسیار تازه وارد هستم در مبحث گیمیفیکیشن ، از راهنمایی خودتون در استفاده از بازی حکم در رستوران ، تقلب میگیرم. .
مثلا میشه در ورودی رستوران ، کارت هایی از این بازی رو گذاست و هرکی به صورت اتفاقی یه کارت برداره و از تخفیف یا غذای ویژه ی اون کارت استفاده کنه ، مثل یه جایزه یا شانس .
یا در کسب و کار آنلاین ، میشه همین شانس رو برای کاربری که به سایت وارد میشه قرار داد و جایزه یا تخفیفی بنا به کارتی که بهش افتاده ، براش در نظر گرفت .
افرین و حتی میشه روی تعامل این کارتا باهم یه نتیجه گرفت
جواب سوال 1 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار:
بنظر من هردو مورد میتونه مشکل باشه. هم اینکه اون کار خوب به مردم شناخته نشده و نحوه تبلیغش درست نبوده
و هم اینکه فروشنده ها در جذب مشتری ضعیف بودن و نتونستن با راهکار های خوب نظر مثبت مشتریان رو جلب کنن و اونارو به سمت کسب و کار خودشون جذب کنن.
روز دوم, سوال اول: بنظر من کسب و کار ها بلد نیستن بفروشن, یعنی فروشنده میخواد چیزیو که داره بفروشه ولی ما باید نیاز مشتری رو برطرف کنیم, و جهت فروش بیشتر باید نیاز برای مشتری ایجاد کنیم
سوال دوم: برای مثال بیایم یه مسابقه بذاریم نفر اول رو حاکم کنیم و حاکم یه دوره رایگان رو میبره و میتونه 4 نفر رو به عنوان شاه معرفی کنه که اینا تخفیف 60% تعلق میگیره و این شاه ها میتونن 4 نفر تحت عنوان بی بی معرفی کنن که تخفیف 40% شامل میشه و این بی بی ها میتونن 4 نفر معرفی کنن که تخفیف 25% شامل میشه و این سرباز ها 10 نفرو معرفی کنند که تخفیف 15% شامل میشن
اینجوری فروشمون میترکه
سوال اول روز دوم گیمیفکیشن کسب و کار
به نظر من کسب و کار اول مشکل معرفی و شناخته شدن داره و بعد مشکل فروش بیشتر و خرید دوباره مشتری یا شناخت مشتری بیشتر که البته به غیر از مورد معرفی و شناخته شدن موارد دیگه مهم ترین عنوانش شناخت مشتری یا همون پرسونای مخاطب که باعث میشه هم فروش بیشتر بشه و هم تکرار خرید مشتری
نکنه بعدی اینکه کسب و کارها برای معرفی و شناخته شدن دفعه اول هزینه زیادی انجام میدن و یک بار انجام میشه ولی موارد دیگه مانند یه لوپ می مونه و تا آخر تکرار باید بشه و مشتری وفادار کنه حالا با روش های مختلف
یعنی باید کاربر رو انداخت توی یه چرخه ای که این چرخه هی تکرار بشه
جواب سوال 1 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار: به نظرم دوتا مشکل هست نمیگم مهمترین اما مهمه یکی اینکه مثلا تو کسب و کار آنلاین یکی اتفاقی میاد تو سایتت و کلی هم کیف میکنه و میچرخه و کارش که تموم شد صفحه رو میبنده میره و دفعه بعد یا یادش میده یا شاید یادش بیاد همچین سایتی بود اما یادش نمیاد اسم و آدرسش چی بود و چجوری پیداش کرده بود… یچیز دیگه هم مثلا واسه مایی که محصولمون و آنلاین میفروشیم یه نظرسنجی کرده بودم اکثرا اعتماد نمیکردن به هیچ فروشگاه آنلاینی و بیشتر هم ناشی از یه تجربه بد یا پشتیبانی بد بود
راهکاربا زیادی داره این قضیه که توی ادامه دوره راجه بهش صحبت میکنیم
سوال اول روز دوم
به نظر من هم بلد نیستن بفروشن ولی وقتی هم میفروشن بلد نیستن مشتری رو نگه دارن فروختن آسونه نگه داشتن کاستومر و راضی نگه داشتنش سخته
افرین افرین
سوال دو روز دوم
زمان ارائه منو یه دسته کارت هم بیارن یه نفر ازش بکشه یدونه همون قدر تخفیف بگیره
یا حتی زمانی که می خواد بره به کارت برداره و سری بعدی بتونه از اون استفاده کنه
مثلا یه غذا بزارن در منو به اسم غذای حاکم با حجم زیاد اگر تونستی همش رو بخوری حاکم میشی و باید غذاتو رفیقات حساب کنن ولی اگر نخوردی غذای رفیقاتم باید حساب کنی و در کل اگر وارد بازی بشی به مل منوهم یه تخفیفی بخوره
یه مدل دیگه
ظرف غذا هات رو هر سری با یه کارت داخلش میاری ( یا زمان دریافت پول به مشتری اجازه میدی از دسته کارت یکی بکشه ) هرکی تونست از یک تا شاه رو کامل جمع کنه همه برگه هاشو بیاره یه جازه خوب بگیره
سهیل بودم یادم رفت اسم بنویسم
بهترین جواب به سوال تا اینحا
روز دوم, سوال اول: بنظر من کسب و کار ها بلد نیستن بفروشن, یعنی فروشنده میخواد چیزیو که داره بفروشه ولی ما باید نیاز مشتری رو برطرف کنیم, و جهت فروش بیشتر باید نیاز برای مشتری ایجاد کنیم
سوال دوم: برای مثال بیایم یه مسابقه بذاریم نفر اول رو حاکم کنیم و حاکم یه دوره رایگان رو میبره و میتونه 4 نفر رو به عنوان شاه معرفی کنه که اینا تخفیف 60% تعلق میگیره و این شاه ها میتونن 4 نفر تحت عنوان بی بی معرفی کنن که تخفیف 40% شامل میشه و این بی بی ها میتونن 4 نفر معرفی کنن که تخفیف 25% شامل میشه و این سرباز ها 10 نفرو معرفی کنند که تخفیف 15% شامل میشن
اینجوری فروشمون میترکه
تلگرام راجع بعهش حرف زدیم:)
جواب اول روز دوم-گیمیفیکیشن در کسب و کار
جریان بازاریابی و فروش فعلی به این شکله که قبلا محصولی تولید میشد بعد براش بازاریابی میشد که شامل معرفی و فروش هم میشد ولی در حال حاضر محصول یا خدمتی خلق میشه که مشتریش از قبل وجود دارد.پس معرفی و شناساندن محصول اهمیت بیشتری بخصوص برای کسب و کارهای نوپا،خدمات جدید و دست اول و خدمات تغییر یافته متناسب با نیازهای به روز بازار دارد.در واقع در بسیاری از موارد ابتدا نیازسنجی میشه و بعد مشتری بالقوه شناسایی میشه و سپس محصول خلق و معرفی میشه اما نکته اینجاست که حتی با علم به این موضوع نحوه معرفی و شناسوندن محصول نقش حیاتی در فروش داره یعنی برندها و کسب و کارهای بزرگ در همون مرحله معرفی فروششون اتفاق میوفته نمونه بارزش نحوه معرفی آیفون بوسیله استیو جابز بود که در مقایسه با رقبایی مثل بلک بری در اون زمان تونست فروش بینظیری بعنوان یه محصول جدید داشته باشه که دلیل عمدش نحوه معرفی خلاقانه توسط یه فرد معتبر و محبوب در اون کار بود در مرحله بعد فروش و در واقع ادامه فروش مهم میشه .اینجا هم مثل مرحله معرفی،بازیها سهم بازار رو تعیین میکنند.قطعا معرفی مرحله ای از بازاریابیه و فروش مرحله دیگر از بازاریابی که در ایران در هر دو ضعف هست اما بسیاری از کسب و کارها اصلا به مرحله فروش بزرگ نمیرسند چون کسی از محصولشون و ویژگیهایی که اونو منحصر به فرد میکنه خبری نداره که بخواد احساس “از دست دادن”اون محصول یا “لذت داشتن”رو تجربه کنه.و در واقع مشتری واقعی به سراغ فروشنده ها نمیره یا درصد کمی اونو انتخاب میکنند که قطعا فروشنده مجبور میشه کل مسئولیت معرفی محصولو به همراه فروش انجام بده که برای هر دو “مشتری و فروشنده”سنگین،خسته کننده و حوصله سر بر هست.
شما خانم جان دوپینگ کردی این جوابا غیر دوپینگ نمیتونه توجیه دیگه ای داشته باشه
این یعنی جوابای رویاییه و مصداق واقعی نداره؟!
نه یعنی جوابت غیر عادی خوبه
جواب دوم روز دوم-گیمیفیکیشن در کسب و کار
کلیت این بازی به بلوف زنی هست .با توجه به این موضوع میشه بازیهایی ترتیب داد که حاکم بازار شد.
مثلا چی؟
مثلا یکی از المانای قدرت،داشتن قدمت توی کاره.مثل “کبابی حاج حسن با بیش از پنجاه سال سابقه”حالا ایشون شاید ده سال قدمت داشته باشه و درصد کسایی که توی اون منطقه برای مدت طولانی باشن خیلی کمه ولی هر رهگذر یا همسایه جدیدی در صورت دریافت خدمت با کیفیت روی این بلوف صحه میذاره و مدام این بلوفد تقویت میکنه یا اینکه ما توی منطقه ای کار میکنیم که یه گپی در مورد یه محصول یا خدمت وجود داره و هیچ رقیبی نیست که بقیه بتونن سطح خدماتمونو مقایسه و ارزیابی کنند اونوقت ما میتونیم ادعای بهترین بودنو داشته باشیم و سهم بزرگی از اون بازارو بگیریم و کم کم هم خودمونو به استاندارد برسونیم و رفرنس بعدیها در بازار بشیم.یعنی با یه بلوف شروع کنیم و سهم بازارد بگیریم یعنی مرحله جذب مشتری اما از اونجاییکه نگهداری مشتری مهمتره در ادامه خودمونم رشد کنیم .
افرین
دوره گیمیفیکیشن روز 2 سوال 1: راستش به نظر من خیلی از استارتاپا و شرکتای موجود دردی رو از کاربر حل نمیکنه . محصول عملا پاسخگوی نیازهای کاربر نیست و به عبارتی عرضه و تقاضا با هم منطبق نیستن
بازگشت دوباره شما رو تبریک میگم
جواب ۱ روز ۲ :
به نظر من توی ایران کسب و کارها کلا مشتری رو شکل یه کیف پول میبینن که میخان هرجور شده پولاشو بگیرن .
و میخان این اتفاق هرچه سریعتر هم بیفته .
به نظر من مهم اینه که مشتری تجربه ی خوبی داشته باشه و اینکه با کلی تبلیغ و پرزنت و این چیزا گیج نشه .
این بخاطر طرز تفکره که چنین نگاهی به مشتری هست و همینم باعث میشه بلد نباشن بفروشن .
مهم اینه که حس خوبی به مشتری داده بشه اونوقت مشتری حاضره مبلغ بیشتری خرج کنه
دقیقا درست میگی
جواب اول روز دوم-گیمیفیکیشن در کسب و کار :
به نظرم مهمترین چیز شناخت مشتری و نحوه ی ارتباط با اونه
شناخت مشتری : من اگر قراره محصولی رو بفروشم و یه هزینه تبلیغاتی هم دارم قطعا باید این هزینه رو جایی صرف کنم که جامعه ی هدف من اونجاست اگه یه محصول گرن و لاکچری دارم سراغ قشر معمولی نرم و برعکس پس اول باید بتونم خودم رو جای درست معرفی کنم که شاید یه سری ازبیزینسا این کار رو درست انجام نمیدن اما در رابطه با نحوه ی ارتباط با مشتری خیلی وابسته به تجربه س به نظرم و کار اشتباه البته به نظر من فرموله کردن سفت و سخت تکنیک های فروشه ارتباط با هر مشتری بسته به اون بیزینس یا تیپ شخصیتی میتونه خیلی متفاوت و فروشنده باید یه روانشناس تیزبین باشه در مرحله اول که بازم خیلیا نیستن
چه جامع و کامل نوشتی ایول!
جواب دوم روز دوم-گیمیفیکیشن در کسب و کار :
چیزی که خیلی تو آدما میبینم اینه که ما کلا عاشق اینیم که اسطوره باشیم و چالش های خیلی عادی روزمره مون بعضی وقتا خیلی خارق العاده به نظرمون میاد و دوست داریم راجع بهش حرف بزنیم
با فرض اینکه مثلا من مدیر یه باشگاه بدنسازی ام یا یه مشاور تغذیه ؛ برای مراجعین قبلی که تونستن با موفقیت(میزان موفقیت میتونه میزان وزن کسر یا اضافه شده و یا چیزای دیگه باشه ) پروسه ی تناسب اندام رو پشت سر بذارن یه سری امتیازاتی در نظر بگیرم مثل تخفیف برای اشتراک ماه های بعد که رایج ترین نوع هست و یه کار دیگه فراهم کردن یه بستری که اونا بتونن از تجربه هاشون حرف بزنن و با تازه واردا تعامل داشته باشن این فضا یه حس خوبی در درجه ی اول برای مشتری قدیمی ایجاد میکنه که دوست داره بازم تو این فضا حضور داشته باشه و به شخص تازه وارد انگیزه میده برای ادامه ….اینجا اون شخص موفق حکم کردنش براساس حق انتخابای بعدی نیست فقط براساس اون حس خوب موثر بودنه شاید …
خیلی راستش متوجه نشدم ارتباطش با بازی حکم چیه؟
روز دوم سوال اول
بنظر من بیزنسای ما افق دید بلندمدت ندارن یا اگر دارن خیلی متوهمانه ست و بیشتر نکات مثبت خودشون رو میبینن تا ضعفهاشون. بیشتر سود اولویتشونه تا رضایت مشتری
و البته با توجه به شرایط عدم ثبات کلی مملکتمون شاید نباید خیلیم ازشون انتظار جیزی بیش از این داشت
نه منظورم اینه که مشتری رو طوری میبینند که فقط همون موقع خرید میکنه و یه سود اندکی بهشون میرسونه. در صورتی که اگر بتونند مسیر طولانی تری در نظر بگیرند که مشتری رو حفظ کنند و در مقاطع دیگه سودهای بیشتری بهشون برسونه و اون رو یکی از ایزارهای جذب افراد دیگه ببینند بنظر من درصد موفقیتشون بیشتره. البته پاسخ قبلیتون برای کسی که بخواد مدام بیزینس عوض کنه اینجا هم صدق میکنه
جواب سوال ٢ روز ٢ دوره گیمیفیکیشن در کسب و
هرکسی بتونه ٧ مورد از خواص محصول رو بگه یه سمپل از محصول براش ارسال میکنم
که باعث تولید محتوا توسط کاربر میشه
جواب سوال ۱ روز ۲
اقا من هنوز فک میکنم فرهنگ فروش وجود نداره، هنوزم هستن فروشنده هایی که اگر ازشون خرید نکنی ناراحت میشن.
اینم درسته ولی خب مثلا اینباند مارکتینگ هم ضعیفیم
پاسخ سوال 2 روز دوم:
از قواعد بازی حکم میشه برای افزایش کارایی کارمندا استفاده کرد. البته من چون رو این بازی تسلطی ندارم نمی تونم دقیق جواب بدم ولی این مورد به نظر میرسه که کاربردی باشه
جواب سوال ۲ روز ۲
مثلا میتونیم چنتا محصول رو معرفی کنیم آخر هفته و بگیم هر کدوم از این هارو انتخاب کنی 1 درصد تخفیف داره ولی فقط یکی، حالا اگر دومی رو بخوای 15 درصد بین مثلا 5 دیگه ازین 10 تا و…
این چیزی که میگی برای نمایشگاها خیلی جذابه
سوال 1-روز 2:
والا بنظر من حتی اگر کسب و کارها شناختنشون آسون باشه، مشکلشون همینه که بلد نیستن بفروشن.
من معمولا با برخوردشون مشکل دارم.
یعنی تو فروشگاههای بزرگ راه میفتن پشت سرت، یا عین عقاب نگات میکنن، یا سرشون تو گوشیه و سوالیم بپرسی یجوری نگات میکنن و جواب میدن انگار وسط پیام دادن با رییس جمهور مزاحمشون شدی!
کلا با این قضیه که جدیدا سرشون تو گوشی هست مشکل دارم :))
برخورد درست رو هم بلد نیستن خیلیا!
یعنی حتی پیش اومده که جنس خوبم داشتن ولی بخاطر برخورد بد من اعصابم خورد شده اومدم بیرون!
درست میگی نیروهای فروش کلا ضعیفن
سوال اول روز اول بخش دوم گیمیفیکیشن در کسب و کار:
تو جامعه ما معمولا میخوان زیاد بفروشن، مشتریا تکرار خرید داشته باشن و زود ب زود خرید کنن اما هیچ تعاملی با مشتری خودشون ندارن اصا سعی ندارن مشتری رو بشناسن و از اونجایی ک مردم عالمی هستیم و تو همه چی سر رشته داریم فقط سلیقه فروشنده مطرح میشه و نیاز مشتری و مشاوره های کاربردی این
وسط میشن حکم برعکسش رو هم داریم مثلا دانشجویی ک با چندتا نرم افزار یادگرفتن سریع دفتر فنی میزنه و با نازل ترین قیمت خدمات میده و این وسط برای رضایت مشتری هرآنچه ک مشتری میگه رو انجام میده حالا فکر کنین همین مشتری یجایی با متخصص این کار سروکار داشته باشه آنقدر توی تجربه قبلی بطور کاذب بهش بها داده شده ک خودش رو همه فن حریف و کول میدونه و هیچ مشاوره ای رو حاضر نیست قبول کنه…
مشکل دیگه ای هم که داریم اینه ک یک محصول رو خوب نمیشناسیم و یا اصلا نمیشناسیم و ب همون اندازه هم در معرفی و ارائه محصولمون خیلی خیلی ضعیفیم…
در بازه بزرگش بخوایم نگاه کنیم کشور ما با وجود اینکه میتونه توی یک سری محصولات در دنیا غول بزرگی باشه بعلت بلد نبودن یا بها ندادن ب نحوه مشتری همیشه رده های پایین بوده…
از نظر منابع انسانی هم متاسفانه فقط توقع کار از کارمند وجود داره و اصلا در فضای کاری هیچ امنیت شغلی یا راهکارهایی برای امنیت روانی کارمند ایجاد نمیکنیم ک راندمان کاری بالایی داشته باشه و از همه مهم تر مشارکتی در کار وجود ندارد…(مثلا ی کارمند از شرایط کاری ک داره انجام میده کامل در بطن کار قرار داره و میتونه ی سری ایده هایی بده ک راندمان کار افزایش پیدا کنه…ک البته تصمیم گیرنده نهایی همون مدیر مجموعه است)یادمه خیلی وقت پیش قدیما ک هنوز صداوسیما برنامه هاش ب فنا نرفته بود ی مستندی پخش میشد درباره مدیریت…ک چندتا شرکت رو بررسی میکرد ک مثلا مدیران اون مجموعه چطور اون سازمان رو مدیریت میکنن و راندمان کار رو بالا میبرن…هرکدوم شرایط های جالبی رو برای کارمنداشون ایجاد میکردن و در روند خود مستند هم بحالت مسابقه بود ک هر مدیری ک شرایط بهتری رو ایجاد میکرد و راندمان بالا میرفت اون مجموعه برنده بودن و یکسری پاداش براشون درنظر گرفته میشد…خلاصه ک چیز جالبی بود ک ما نداریم…
سوال دوم روز اول بخش دوم گیمیفیکیشن در کسب و کار:
ی فکر دست و پا شکسته ای ک از بازی حکم ب ذهنم رسید
برای یک شرکت مثلا یکسری امتیازات بین کارمندای مجموعه بر اساس راندمان کاری تقسیم بشه و هر گروهی ک امتیاز بیشتری داشته باشه حاکم میشه و میتونه یکسری شرایط محدود رو براساس یک تعداد کارت ارایه شده انتخاب و تغییر بده و حالا برای این امتیاز دهی یک بازده زمانی گذاشته بشه ک هربار حاکم رو بشه تغییر داد…
چه جواب خوب و طوفانی بود تقریبا جامع ترین جواب رو دادی قراره بزودی کامنتای برتر هر صفحه مشخص شه و این جواب قطعا تو اوناست
شاید طوفانی بودنش برای اینه ک اولین تجربه کاریم انقدر زجرآور بود ک هربار یادم میاد با تمام وجود آتیش میگیرم و همین آتیش باعث میشه هدفم در آینده پرجزییات تر بشه
روز دوم سوال دوم
مثلا یه استخر رو کارت عضویت ها همچین علائمی رو بزنه بعد بگه امروز حکم فلان چیزه. اگر من اون کارتو داشته باشم واسم تخفیف بزارن هم برای من هم دوستام که با من میرن به شرطی که اونها هم عضو باشگاه باشن بلکه اینطوری روزی که حکم کارت اونهاست باز من تشویق بشم باهاشون برم
آفرین این روش خیلی زیاد میتونه رفتار بازیکنا رو هدایت کنه اگر درست استفاده بشه
سوال 1 از روز 2:
به نظر من مشکل بیشتر کسب و کار ها چه سنتی و چه آنلاین اینه که خودشون رو نمیتونن بشناسونن! مثلا اگه ما یه خرید اینترنتی بخوایم بکنیم هرچی سرچ میکنیم به یه سری سایت بزرگ مثله دیجی کالا میرسیم، و چون بهش اعتماد داریم ازش خرید میکنیم؛
توی روش سنتی هم معمولا سراغ مغازه های قدیمی ای میریم که به اصطلاح “خاک بیشتری خوردن”
من خودم بشخصه علاقه دارم که مثلا یه محصول رو از تولیدکننده اصلی (دست اولش) بگیرم، اما معمولا دستیابی به اینطور افراد کار ساده ای نیست…
خیلی باهات موافقم شرکتای بزرگ که همشون این مشکل رو دارن بلد نیستن خودشون رو نشون بدن اصلا
سوال ۱ روز دوم: هردوش مهمه ولی اینکه بلد باشی بفروشی اهمیت بیشتری داره
اینکه بتونی سلیقه ی مشتری رو در نظر بگیری و مزیت کالات رو به نسبت کالاهای مشابه برای مشتری بگی و دغدغه ت دغدغه ی مشتری باشه
همه چیز باید از مخاطب شروع بشه بر اساس اون طراحی بشه محصول و به زبون خودش بهش بفهمونیم که محصولمون چرا براش خوبه ولی بلد نیستیم!
سوال 1 روز 2
اول که در معرفی کسب و کار مشکل دارن، اما از این مرحله بهتر از فروش عبور میکنن. پس به نظرم مشکل اصلی بلد نبودن فروش هست. همون چیزی که خودم هم درگیرشم :))
اگر فروشت خوب باشه هرچیزی رو میتونی بفروشی ولی فقط یبار!
از جوابهایی که به بقیه هم دادین متوجه شدم که معرفی شرکت مهمتره.
یعنی اینجا رو شرکتایی که سرشون به تنشون بیرزه بلد نیستن
سوال اول روز دوم: کسب و کار رو نمیشناسیم مثلا من عاشق اونایی ام ک تاریخچه کارشون رو اعلام میکنن مثلا مد پایدار کارش همینه و ما با آگاهی خرید میکنیم
سوال دوم روز دوم : مثلا تو کلاس آموزشی والدین برای تربیت کودک برای اینکه حضورشون ادامه دار شه بیایم بگیم مطالب امروز رو هر کس انجام داد نتیجه رو بنویسه و بیاد جلسه بعد برای بقیه بگه مرور شه و ابهامات برطرف شه بهترین میشه حاکم با مثلا والد برتر حالا بر اساس موقعیت یا واسه جلسه بعد تخفیف بهش میخوره یا همون عنوان والد برتر تا اینکه ببینیم کی اون جایگاه رو تصاحب کنه
جواب سوال 1 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار: مشکل در هر دو مورد وجود داره،شناخت حداقلی که مشتریان باید بدونن تو اینجا هستی و داری خدماتی میدی مهمه که منجربه فروش بشه. دلیل هم اینه که معمولا خدمات متفاوتی نداریم چون نیاز اون منطقه یا اون قشر خاص رو فقط میخواییم براورد کنیم و چندین صاحب کسب و کارم با اون قبلا برخورد داشتن مهم توانایی عرضه خدماتمونه مثلا بعد از اینکه مقدمات کسب و کار رو جور کردیم شروع و پایداری دغدغه مون میشه. البته خلق ایده با یک محصول یا نحوه ارائه خدمت برای جذب مشتریای جدید و وفاداری بیشتر هم خودش یک مشکل دیگه ست و اینکه وقتی ایده ات رو اجرا کردی بخاطر مسائل مالی یا هم تیمی هایی ک همدل نیستن سرعتت بیاد پایین و بقیه وارد بازار بشن.
جواب سوال 2 روز 2 دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار: بخاطر از دست دادن بازار نباید بگی.
خیلی جالبه زمان جنگ سرد که شوروی با امریکا در یه جنگ رسانه ای عقیدتی بوده یکی از وزرای شوروی میره امریکا و وقتی میبینه تنوع موارد غذایی رو توی اون فروشگاه کاملا متحیر میشه!
دقیقا اون دیدگاه کومونیستی باعث میشه تنوع محصول وجود نداشته باشه
جواب سوال ۱ روز ۲ گیمیفکیشن برای کسب و کار:
به نظرم بیشتر در ایران مشکل مخصوصا در اداره های دولتی، منابع انسانی ه.
کارمندها علاقه ندارن به کارشون، ۰.۲۵ صدم ثانیه کار مفید میکنن و اصلا حوصله ارباب رجوع رو ندارن. در وهله اول چون به کارشون علاقه مند نیست. در وهله دوم اینکه بالا دستی هاشون بلد نیستن چطور باهاشون رفتار کنن.
و بعد خود این افراد میشن بالادستی یه عده آدم جدید و این فاجعه ادامه پیدا خواهد کرد
جواب ۲ روز ۲:
مثلا میشه اول که مشتری وارد رستوران میشه، یک دسته کارت مثلا ۴ تایی از یک نوع گذاشت جلوش و اگر تونست درست بیشترین امتیاز رو انتخاب کنه، یکی از غذا ها براش به رایگان آورده بشه
مثلا رستوران ه یک اپ داشته باشه و مشتری هاش در اون فضای اپ بتونن دستورالعمل های خودشون رو اونجا بذارن هرکی دستورالعمل ش بیشترین لایک رو داشت، یک روز حاکم رستوران باشه و اون روز به طور رایگان اون غذا ش سرو بشه
قسمت دوم جوابت رو اصلا دوس نداشتم
ببین الان حکم کردن با اینکه یه غذا رو انتخاب کنه چه تفاوت معنایی خاصی داره اخه؟
تو باید برای دیگران حکم کنی! یعنی مثلا تو اگر برنده بشی یه غذا رو انتخاب کنی برای همه مثلا 50 درصد تخفیف داشته باشه یه همچین چیزی.وگرنه که انتخاب ساده میشد قسمت اول هم نفهمیدم که بین 4 تا کارت انتخاب یچیز چه چالش خاصی داره یا چه پیچیدگی خاصی داره
سوال ۱ روز ۲:
من فک میکنم یکی از مشکلات بزرگ کسب و کارها تو ایران این هست که ارزش کلیدی اون ها با جایگاه تو ذهن مشتری تطبیق درست نداره
و همین باعث میشه اولا مشتریان کلیدی من سمت من نیان و از طرف دیگه اینکه چون این پروسه درست انجام نشده، دوباره از من خرید نکنند مثلا خیلی ها سعی کردند ماشین ایمن بشند ولی فقط این ولوو بود که تونست این خونه رو تو ذهن مشتری پر کنه و یه مساله دیگه هم نیروهای فروش هستند همشون یک شکل انگار همه ی نیروهای فروش یک جا اموزش دیدند همه با یک نوع لبخند و لحن
سوال ۲ روز ۲:
منوی رستوران
چند تا غذا داره
حالا یه حاکم داریم و یکی که دوستش و افراد دیگه
حاکم چیزی که حکم میکنه هر کس در آخر از اون
حکم بیشتر داشته باشه برندست
حالا میایم آخر هر ماه یه مسابقه میزاریم
هر کس که هر سری میاد رستوران ما بهش یه کارت میدیم که روی هر کارت اسم یه غذایی نوشته
بعد اگه طرف بیشتر از۳ بار بیاد رستوران ما یه کارت هم با انتخاب خودش و غذای انتخابی میدیم بهش
بعد آخر ماه بگیم پنجشنبه سوری آخر ماه
بر اساس آلمان محبوب ترین یا به صرفه ترین یا لاکچری ترین ،یک غذا که نظر سنجی شده به صورت رندم انتخاب میشه
حالا باید ببینیم کی از اون کارت غذا بیشتر داره
هر کس بیشتر داشته باشه برنده میشه
حالا مثلا غذا لاکچری ترین بوده میایم تو اپلیکیشن عکسش رو که ژست لاکچری گرفته به عنوان لاکچری میزاریم
و اون روز هم اون غذای که لاکچری تعریفش کردن تخفیف میخوره
و تم رستوران هم متناسب با غذا تعیین میشه
حالا توی این ماجرا چی میشه که یکی حاکم میشه؟
میتونیم اول هر ماه بگیم که این ماه مسابقه روی لاکچری ترین هست ،بعد نظرسنجی بزاریم بگیم کدوم غذا به نظرتون لاکچریه؟
کسی که بیشترین غذای لاکچری خورده
جواب سوال 1 روز دوم:
من فکر میکنم مشکل اصلی تکرار خرید توسط مشتری باشه، متاسفانه اکثر کسب و کارها دنبال تبلیغات و پیدا کردن مشتری جدید هستن و به برگشت مجدد مشتری های قبلی اهمیتی نمیدن.متاسفانه به این نکته توجه نمی کنن که مشتری های قبلی اگه رضایت داشته باشن هم مجدد خرید میکنن هم محصول رو به اطرافیانشون پیشنهاد میدن و خودشون به نوعی رایگان تبلیغ می کنن.
که البته این خیلی صنعت به صنعت متفاوته
مثلا شما ممکنه هرروز بری ماست بخری ولی مگ چند بار میری مغزی پمپ بنزین ماشین میخری
بعضی محصولام باجالن مثلا شما میری یه داروی تقویتی خاص پیشگیری از یه بیماری میخوری مثلا حالا اگر مریض نشی میتونی با قطعیت بگی بخاطر اون دارو بوده؟یا اگر مریض بشی میتونی بگی اون دارو بد بوده؟
جواب سوال 1 روز 2:
به نظرم دو تا مشکل اساااااااسی توی ایران وجود داره که شاید تا 476 سال دیگه (اگه امروز شروع کنیم!) برطرف شه!
1) نبودن یک مثقال خلاقیت توی افراد (کوری عصاکِش کور دگر)
مثلا توجه کردین اسم سایتها و استارتآپها رو!؟ خیلی بامزهس! تا امروز که اواخر سال 98ـه، آخر اسم این کسب و کارها “تو” یا “نو” داره! مثل بیمیتو یا کادرونو! یعنی کافیه یه نفر یه غلطی بکنه یه اسمی به ذهنش خطور کنه، دوستان صاحب کسبوکار تا اون اسم رو لگدمال و خاکبرسر نکنن، ولکن معامله نیستن! :))
2) دوستانی که کسبوکاری داشتن و جوری اعتماد رو توی مشتریها کُشتن که طرف اگه یه پولی هم بهش بدی حاضر نیست حتی وارد سایتت هم بشه، چه برسه حضوری و فروشگاه!
یعنی دوستان قبلی یه کاری کردن که بعضیوقتها هر تلاشی هم میکنی نمیتونی خاطرههای بدِ قبلیِ مشتری رو پاک کنی! یعنی اساسا مشکل خیلی قبل از فروشه!
چه پاسخ متفاوت و جالبی ایول
جواب سوال 2 روز 2:
حاکم یعنی مبصر، یعنی کسی که همه به چشم ابرقدرت بهش نگاه میکنن، اما این ابرقدرتی در حد رو شدن 4 تا کارت اعتبار داره! یعنی تیمی که 3-4 بار هم حاکم میشن شاید برنده بازی نباشن!
این یعنی تلاش برای همیشه حاکم موندن و حس ابرقدرتی، نتیجهش این میشه که هم همیشه در موضع قدرتیم و هرگز در موضع ضعف نیستیم، در نهایت هم برنده میشیم!
باید کاری کنیم که همه به فکر این باشن یا خودشون یا یارشون بازی رو دستش بگیره، چون اینجا دیگه حاکم شدن فقط تکی نیست، پس هم خودخواهی و هم کمک به یارت نتیجه میده!
مثلا من میام و میگم که تا یک ساعت آینده هر تیم دو نفرهای که تونست کار X رو انجام بده، تیمش حاکمه و قدرت دستش میافته، اما اگه اون نتونست خودبهخود قدرت میرسه به تیم حریف!
اما بهتره سیستمی رو ایجاد کنیم که گردش و چرخش خیلی توش جریان داشته باشه!
مثلا توی همین صفحه تک حاکمی جواب نمیده! ما اعلام میکنیم صاحب بهترین جواب، بهترین جواب فردا رو تعیین میکنه (حاکم بعدی رو تعیین میکنه) که نباید خودش باشه، فردا هم همینطور! اما هر حاکمی اگه 3 روز از حاکم بودنش گذشته باشه، دوباره میتونه حاکم باشه!
نمیدونم البته همینجوری نوشتم :))
سوال ۱ روز دوم دوره مقدماتی:
مشکل که کشور ما زیاد داره مثلا در همین زمینه گیمیفیکیشن ایران خیلی ضعیف هست و میتونه مثل کشورهای خارجی و حتی بهتر از اون ها عمل کنه و لازمه که همه صاحبان کسب و کارها این روش رو پیاده سازی کنند و استراتژی های قوی تری رو در حوزه بازاریابی اجرا کنند… و همچنین در حوزه آموزش هم در مدارس و دانشگاه ها یادگیری و آموزش اگر با بازی سازی همراه باشد کارمندان و دانشجویان متخصص و توانمند بیشتری خواهیم داشت و فقط به اسم نه بلکه به معنای واقعی علمی و کاربردی باشیم به خصوص این روزها که واقعا اکثر مدارس و دانشگاه ها فقط صرف اینکه شب امتحان مطلبی را حفظ کنند و دوره را پاس کنند می گذرد و اگر بعد از چند روز حتی ساده ترین سوال ها را بپرسند چیزی در ذهن به طور بلندمدت ثبت نشده.
چه جواب جالبی:))
روز دوم سوال اول
بنظرم اولویت اول در هر کسب و کاری معرفی همون کسب و کار بین مردم،بطور مثال اگه سامسونگ از گوشی جدیدش در مراسمی ک خبرنگاران در اون حضور ندارن معرفی نکنه کسی اون محصول و نمیشناسه .سپس در اولویت دوم فروشنده است ک بیشترین تاثیر و داره.
در فروش اینترنتی از طریق سایت بیشترین عامل معرفی محصول هستش.
روز دوم سوال دوم
بطور مثال از بین ۴نفر اولی ک بیشترین منشن و داشتن یک نفر و ب قید قرعه انتخاب کرده تا با انتخاب یک محصول علاوه بر تخفیف نقدی ب خودش ب نفر بعدی به انتخاب خودش همون تخفیف درنظر گرفته بشه.
سوال ۱ روز دوم دوره گیمیفیکیشن در کسب و کار :
تو ایران به نظرم با توجه به زیاد شدن رقبا در همه زمینه ها و کسب و کارها دو تا مشکل از بقیه مهم تره اولی اینکه کسب و کارها فقط میخوان بفروشن و قیف فروششون پر باشه بدون اینکه توجهی به نگهداشتن و خرید دوباره همین مشتریهایی که کلی برای خرید اولشون هزینه کردن داشته باشن و اینکه گرفتن مشتری جدید از نگهداشتن مشتری قبلی هزینه بیشتری داره این قضیه بخصوص در دوران رکود باعث زمین خوردن خیلی از کسب و کارها میشه چون جذب مشتری جدید خیلی سخت میشه
دومی اینکه همین کسب و کارها میخوان از کارمنداشون مثل … کار بکشن و حداقل حقوق و مزایا رو بهشون بدن بدون توجه به اینکه اولین مشتری های هر کسب و کاری خود کارمنداش هستن و پیشرفت و سود اونها به اون کارمندها بستگی داره و تو این دوره زمونه با این رقابت سخت اگر یه کارمند خوب و از دست بدی بقیه رو هوا میزننش و سودی که قرار بوده بره تو جیب تو میره تو جیب رقیبت اما خیلی از کسب و کارها میگن چیزی که زیاده آدم بیکار یکی دیگه میگیرم
جواب سوال ۲ روز ۲ گیمیفیکیشن در کسب و کار:
تا اینجا یاد گرفتیم که وقتی از کاری لذت میبریم زمان برامون زود میگذره و وقتی بازی میکنیم اینطوریه پس به نظرم باید خط سیر بازی ها و اون لذتی که توش نهفته است رو پیدا کنیم مثلا در همین بازی حکم : حاکم شدن لذت داره و حکم کردن اینکه دستت خوب بیاد و بریدن که خیلی حال میده و از همه اینا مهم تر کُت کردن و یا حاکم کت که باعث میشه تو دو پله یا سه پله بری بالا
حالا باید اینو تو کسب و کار پیاده کنیم
یه قانون میخوایم که باعث بشه که مشتری بتونه حاکم بشه و بعد یک سری انتخاب که بینشون حکم کنه و بعد یک سری شرایط که با ریسک اونها بتونه ببره و در آخر کُت کنه
مثلا
اگر ۱۰۰ هزار تومن خرید کنی حاکم میشی
تو خرید بعدی از بین این ۴ قلم جنس یا غذا یا … میتونی انتخاب کنی ۲۰ درصد تخفیف بگیری (حکم)
حالا اگر همین الان خرید بعدی و انجام بدی تخفیفت بجای ۲۰ درصد ۳۰ درصد میشه(برش)
اگر مجموع خریدت از ۲۰۰ تومن رد بشه
یک انتخاب ۵۰ درصدی از کل منو داری یا ۷حتی ۱۰۰ درصدی بسته به نوع کسب و کار و سودش میتونه متفاوت باشه(کت)
نوع فکر کردنت عالیه
علاوه بر این ذقتتم خیلی خوبه ادامه بده همینجور
هنوز نظرم همینه. کلا بزرگترین مسئله ایران تو هر بخشی منابع انسانیه
عه. چرا اخه کامنتم اینجا اومد 🙁