خدمات طراحی انواع
بازیها و گیمیفیکیشن
دستهبندی خدمات طراحی بازی و گیمیکیشن
طراحی کمپین بازاریابی
طراحی اتاق فرار آموزشی
طراحی انگیجمنت استراتژی داشبورد
طراحی بازی نمایشگاهی
طراحی بوردگیم
طراحی سیستم امتیازی
طراحی آنبوردینگ
طراحی نقشه راه آموزشی
معرفی انواع گیمیفیکیشن
گیمیفیکیشن فرآیندی
در گیمیفیکیشن فرآیندی، ما به دنبال قابل تحمل کردن یک تجربه هستیم، یعنی یک تجربه عموما غیرجذاب را میخواهیم جذاب کنیم.
افراد زیادی هم در دنیای گیمیفیکیشن اعتقاد دارند که این کار شدنی نیست و شما ممکن است در کوتاه مدت بتوانید شاهد رشدی باشید، اما در بلندمدت احتمالا نه تنها رشدی نمیکنید بلکه نتایج از قبل هم بدتر خواهند شد.
در اینجا ما از المانهای مشترک و مشخصی مثل امتیاز، نشان و جدول برندگان استفاده خواهیم کرد. یعنی عناصر گیمیفیکیشن که در طراحیها مشترک هستند.
گیمیفیکیشن محتوایی
در گیمیفیکیشن محتوایی، محتوا تعیینکننده همه چیز خواهد بود.
برای مثال، اگر من درس تاریخ میدهم باید روشی که استفاده میکنم خاص درس تاریخ باشد و معلم ریاضی نتواند از این روش استفاده کند. برای مثال از رولپلی (Role Play) آموزشی دادگاه استفاده کنم! مشخصا معلم ریاضی نمیتواند سر کلاس تقسیم و ضرب را محاکمه کند پس این بستگی به محتوا دارد.
چیزی که مشخص است روشهای محتوایی در مقایسه با روشهای فرآیندی خوبیها و بدیهای خود را دارند، از قبیل اینکه گرانتر هستند، اثربخشی گاها تا ده برابری دارند، قابلیت تکرار کمتری دارند، و قابلیت برند شدن دارند (یعنی برای مثال، یک معلم تاریخ میتوانید روش محتوایی خاص خود را داشته باشید، اما در روشهای فرآیندی چنین امکانی وجود ندارد).
گیمیفیکیشن رفتارگرا
در نظریه رفتارگرایی کل صحبت ما این است که مغز انسان مثل یک جعبه سیاه است و شما با تنبیه و تشویق میتوانید کاری کنید که انسانها کاری که شما میخواهید را انجام دهند یا کاری که شما میخواهید را انجام ندهند. جملهی معروفی در اینجا وجود دارد که میگوید به من 12 کودک بدهید و من با تنبیه و تشویق کاری میکنم که یکی دزد، یکی وکیل و … شوند.
اگر گیمیفیکیشن را آنقدر سطحی و در سطح امتیاز دادن ببینید، شما صرفا از گیمیفیکیشن رفتارگرا استفاده کردهاید. در مبحث تیلوریسم درس نظریه سازمان، یکی از انتقاداتی که به گیمیفیکیشن میشود همین رویکرد تیلوریسم است که متاسفانه خیلیها در پیش گرفتهاند.
گیمیفیکیشن شناختگرا
در شناختگرایی دیگر مغز یک جعبه سیاه نیست و فرآیندهای آن مشخص میشود. در گیمیفیکیشن شناختگرا، ما با دانستن مسائل شناختی متوجه میشویم که چه زمانی باید به تشویق و تنبیه بپردازیم.
برای مثال منحنی فراموشی ابینگ هاوس را درنظر بگیرید. در این منحنی، ما در عمل راجع به ساختار مغز آگاهی مییابیم.
نحوه همکاری ما به چه شکل است؟
اگر شما به هر متخصص گیمیفیکیشنی زنگ بزنید و به وی بگویید که به من راه حل ارائه بده، تمامی راه حلها، فرآیندی و رفتارگرا خواهند بود. مشخص است که این راه حلها، صرفا بر اساس تجربه بیشتر و آشنایی با یک سری مکانیک داده میشود.
اما واقعا طراحی گیمیفیکیشن امر آسانی نیست و فاکتورهای مهمی این وسط وجود دارند که باید به آنها توجه داشت. این فاکتورها به نظر من در ایران بسیار مهم هستند:
- توانایی تیم فنی
- خط قرمزهای فرهنگی سازمان
- قوانین محدودکننده ایران
- مجوزها
- سلیقه متفاوت ذینفعان
- اعمال سلیقه بیش از حد ذینفعان
به همین دلیل ما بنا بر بزرگی پروژه و تجربههای قبلی یک فرصت یک تا 2 ماهه در نظر میگیریم تا همکاری بهتری داشته باشیم. در این مدت، با خیلی از موارد بالا و همچنین با روشهای محتوایی در این زمینه آشنا می شویم، کتابهای روز دنیا را در این زمینه مطالعه میکنیم تا خود زمینه مورد نظر را با برگزاری جلسات بیشتر بشناسیم. البته در این مدت با دادن یک سری پیشنهاد هم با سلیقهی ذینفعان آشنا میشویم.
برای مثال اگر پروژه در زمینه مدیریت دانش است، من باید تا حدودی مدیریت دانش را بشناسم، اگر در خصوص منابع انسانی است تا حدودی باید راجع به موضوع شناخت داشته باشم. قطعا بخش زیادی از این مساله به کمک متخصصین موضوعی نیاز دارد، ولی من تا دانش خوبی راجع به زمینه مورد نظر نداشته باشم چیزی جز پیشنهادهای فرآیندی رفتارگرا نخواهم داشت. اگر واقعا سازمانی نیاز به اینگونه راهحلها دارد پیشنهاد من استفاده از یک کارمند برای حضور در دوره پیشرفته گیمیفیکیشن است.
خروجی کار تیم ما بعد از این مدت زمان، یک شبه پروپوزال است. در این شبه پروپوزال ما یک سری راهکار پیشنهاد میدهیم و این راهکارها به 3 دسته کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیم میشوند. در هر راهحل مشخص میشود که نقش تیم ما چیست و هزینه آن چقدر خواهد بود. برای مثال گفته میشود که تیم ما مجری یک کمپین برند اورنس خواهد بود که هزینه آن ایکس میلیون تومان است.
محصول نهایی
این حالت برای تیم ما هم خوبیهایی دارد:
- یادگیری مداوم در این روش برای ما وجود دارد.
- در این حالت بدون استرس و فورس زمانی کارها انجام میشود.
- معمولا در این حالت، کلاینتهای ما برای ما کلاینت میآورند زیرا به نفع خودشان است!
در مجموع این روش خوبیهای زیر را برای سازمانها دارد:
- نتیجه یک کار شناختگرای محتوایی خواهد بود.
- تا دو سال از علم روز دنیا مطلع خواهید بود و پشتیبانی مستمری که در این روش وجود دارد و خاطر شما را از همه جوانب راحت میکند.
- تمامی جوانب از جمله توانایی تیم فنی، سلیقه ذینفعان و مقررات و غیره در نظر گرفته شده است.
- مطمئن خواهید بود که همه راهکارهای متنوع با استراتژیهای متفاوت را دارید که در صورت نتیجه گرفتن از هر راهحل، راهکارهای پرهزینهتر و کاراتر را انتخاب میکنید.
شناخت بهتر محصول نهایی
برای اینکه بهتر متوجه محصول نهایی شوید، باید بگویم که با توجه به اینکه بنده نرم افزار و mba خواندهام تلاش میشود که در راهکارها با یک دید تمامساحتی به مساله نگاه شود. برای مثال استارتاپ فوتفانت که تلاش داشت یک فوتبال فانتزی برای سرگرمی باشد، در حال تبدیل شدن به یک محصول جدید است که فوتبال فانتزی را برای تیم فروش ارائه میدهد. یعنی حتی گاهی از راهحلها اینقدر میتواند کلیت کار را عوض کند.
اما عموما قضیه این است که در تماس اول راهحلهایی وجود دارد که نه من از آنها مطلع هستم و نه شما. برای مثال ما برای آموزش هوش مالی به کودکان که در وهله اول کلاینت ما به دنبال داشتن یک سایت بود، حالا یک بوردگیم طراحی کردهایم و رولپلی آموزشی درست کردهایم. شاید این نوع رول پلی آموزشی ما چیزی بود که در ابتدای کار نه من راجع به آن چیزی میدانستم و نه کلاینت مورد نظر. اما در این روش به این موضوع رسیدیم و خوبی این روش هم دقیقا همین است که از راهحل هایی خبردار میشویم که در حالت عادی نمیدانیم وجود دارند!
هزینه این موضوع چقدر است؟
در مجموع هزینه ها و شرح کلی همکاری ما، یعنی خلاصه تمامی صحبتهای گفته شده در اینجا به صورت یک پروپوزال اولیه در اینجا قابل دانلود است و شما به راحتی میتوانید با سازمان خود راهحل پیشنهادی ما را مطرح کنید. البته در بعضی موارد نیاز به آموزش سازمانی گیمیفیکیشن هم هست.
مشاوره و آموزش سازمانی
چرا آموزش سازمانی گیمیفیکیشن برای شرکتها مفید است؟
بفهمیم چه چیزهایی ممکن است؟
به نظر من این مهمترین دلیلی است که باید به آموزش سازمانی گیمیفیکیشن فکر کنیم. اجازه دهید یک مثال خیلی ساده بزنم فرض کنید شما یک معلم هستید و از من میخواهید که برای گیمیفیکیشن در تدریس شما برنامهای ارائه دهم. شما سالها در این زمینه تجربه دارید اما وقتی من به شما پیشنهاد میکنم که از “رولپلی آموزشی” استفاده کنید یا از شیوهی “مبارزه در دادگاه” استفاده کنید شاید شما قبل از این اصلا نمیدانستید که چنین رویکردی وجود دارد!اگر من را بشناسید میدانید که من به طرز عجیبی کتاب میخوانم(در سال 1400 حدود 60 کتاب تخصصی گیمیفیکیشن خواندهام تا به اینجای کار) علت اصلی که من کتاب میخوانم دقیقا همین مورد است که با کلیدواژهها و مواردی که وجود دارند آگاه شوم. قطعا در سازمان شما هم چنین مواردی وجود دارد(حداقل در تمامی مواردی که آموزش سازمانی داشتهایم این مورد صادق بوده) و شما بعد از آموزش متوجه بشوید که میتوانید رویکردهای جدیدی داشته باشید.
گیمیفیکیشن دیگر برایتان ترسناک نباشد.
یکی از مواردی که وجود دارد این است که معمولا وقتی شما نسبت یه موضوعی خیلی اطلاعات دقیقی نداشته باشید از بکارگیری آن ترس دارید ولی وقتی شما برای مثال 8 ساعت در کلاس آموزشی مینشینید متوجه میشوید که قضیه خیلی زیباتر از چیزی بوده که فکر میکردید! و برای بکارگیری گیمیفیکیشن در سازمان خود مشتاقتر خواهید بود. یکی از مواردی که من در سالهای ایران بودنم داشتم این بود که یک پروپوزال مینوشتم و غالب این پروپوزالها رد میشد!
علت رد شدن پروپوزالها این بود که خیلیها فکر میکردند که مدیران بالادستی ممکن است گیمیفیکیشن را بچهگانه تلقی کنند یا خیلی کامل متوجه پروپوزال نمیشدند! اما بعد از اینکه آموزش سازمانی داشتیم تمامی پروپوزالها به پروژه میانجامید. علت چه بود؟ ذهنیت مدیران بالاسری عوض میشد و همچنین ترکیب دانش تخصصی افراد در سازمان و الگوهای کلی گیمیفیکیشن ایدههای جدیدی خلق میکرد.
جلوگیری از دخالت زیاد مدیران
یکی از موارد ناامیدکنندهای که در ایران وجود داشت این بود که مدیران آنقدر در طرحها دست میبردند که دیگر طرح ما برای خودمان هم جذاب نبود! اما معمولا وقتی که آموزش سازمانی برگزار میشود در دیدگاه مدیران یک اعتماد ایجاد میشود که میتوانند با خیال راحت کل طراحی را به ما بسپارند و نگران چیزی نباشند. هرچه این دخالتها کمتر باشد طرحها بهتر و پختهتر خواهند بود.
بفهمیم چه چیزهایی ممکن است؟
برای مثال فرض کنید شما به دنبال ایجاد گیمیفیکیشن در بانکداری هستید اگر آموزش سازمانی گیمیفیکیشن برای بانک شما شخصیسازی شود. شما خیلی راحت متوجه خواهید شد که چه مواردی برای شما مناسب است از سوی دیگر با توجه به پیشینه تحصیلی من (نرم افزار و MBA) و تجارب من (از مدیر منابع انسانی تا تحلیل داده) تمامی تلاش من این است که با زبان خود آن سازمان صحبت کنم یعنی آموزش سازمانی که برای اسنپ استفاده شود باید با تپسی فرق کند!
سرفصلهای آموزش سازمانی
با توجه به اینکه آموزش سازمانی حساسیتهای خاص خود را دارد و علاوه بر هزینهای که شرکت برای کارگاه به ما میپردازد ممکن است چندصد نفرساعت هزینه کارمندان خود را بپردازد تلاش ما این است که بهینهترین آموزش را ارائه دهیم. به همین دلیل هم صرفا در دو مورد زیر آموزش سازمانی گیمیفیکیشن را برگزاری میکنیم:
- گیمیفیکیشن در آموزش (از آموزش کارکنان تا ساخت بازی جدی و غیره)
- گیمیفیکیشن در توسعه محصول
روال آموزش ارائهی آموزش سازمانی
با توجه به اینکه تمامی تلاش ما این است که آموزشها مفید باشد در ابتدا یک جلسه با مدیران راجع به نیازهای آموزش آنها و آشنایی با سازمان خواهیم داشت و سپس راجع به سرفصلها به توافق میرسیم یکی از مواردی که برای سازمانها بسیار مهم است نحوهی اثربخشی دورهی آموزشی است که این موارد را هم دقیق بیان میکنیم.
در ضمن دورههای سازمانی زیر را تاکنون برگزار کردهایم:
- گروه گلرنگ
- شرکت پالایش و پخش ایران (گیمیفیکیشن در آموزش کارکنان)
- بیمه دی (گیمیفیکیشن در آموزش)
- ایمیدرو (آشنایی با گیمیفیکیشن)
- دکترکرمانی