گیمیفیکیشن در دنیا در سه حوزه سلامت،آموزش و بازاریابی بیشتر از بقیه مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از اصلی ترین کاربردهای گیمیفیکیشن در کسب و کار، گیمیفیکیشن در بازاریابی است.(اگر هنوز نمی دانید گیمیفیکیشن چیست کلیک کنید) شرکت های متوسط، به دنبال گیمیفیکیشن در بازاریابی هستند. اهداف در این نوع شرکت ها عبارتند از :
- جذب مشتریان جدید.
- درگیرسازی مشتریان جدید با نام تجاری و محصولات.
- نگه داشتن کاربر
گیمیفیکیشن در بازاریابی
در دید بسیاری از افراد، گیمیفیکیشن در بازاریابی چیزی بیشتر از یک برنامه وفاداری نیست. در ادامه ده نمونه از گیمیفیکیشن در بازاریابی را به عنوان مثال ذکر میکنیم تا پی به اشتباه بودن دیدگاه گفته شده ببرید.
نکتهی مهم از دید من این است که اگر شما محصول یا خدمتی ارائه میدهید که دارای یک ویژگی بسیار خاص است برای فهماندن این ویژگی بهترین ابزاری که میتوانید از آن استفاده کنید گیمیفیکیشن است!
-
Nike+ Fuelband و تجهیزات آن
شرکت نایک این نرم افزار را در ژانویه 2012 راه اندازی کرد. از آن زمان این محصول به یک ورزش پرطرفدار گیمیفای شده تبدیل گردید که باعث تغییر در شیوه زندگی مشتریان شدهاست. یکی از ویژگیهای این اپلیکیشن، امکان اندازه گیری مسافتی است که هر روز کاربر میدود و همچنین مقایسهی وضعیت خود با دوستانش از دیگر ویژگیهای این اپلیکیشن است. از امکانات دیگر این اپلیکیشن، میتوان به اندازهگیری کالریهای سوزانده شده، رصد وضعیت خود نسبت به گذشته (برای ارائه فیدبک) و هدفگذاری برای آینده اشاره کرد. یکی از محبوبترین لوازم جانبی Nike + ، دستبند Fuelband است که دستبندی با تکنولوژی خاص است که میتواند حرکات کاربر را نظارت کند. کاربر باید برنامه نایک + را دانلود کنند و میتوانند تمرینات خود را دنبال کنند.
نتیجه : در سال 2011 تعداد بازیکنان Fuelband پنج میلیون نفر بود. که تخمین زده میشود تا پایان سال 2013 این آمار به 11 میلیون نفر رسیده باشد.
-
My Starbucks Reward
استارباکس، همواره بر روی خدماتی که به نفع مصرف کنندگان میباشد، تمرکز کردهاست. بسیاری از مدلهای کسب و کار آنها براساس محیطشان است. داخل هر فروشگاه یک محیط جذاب و شاد طراحی شده که بسیار پرطرفدار است. در نتیجه به دلیل محیط خارق العادهی آن، مشتریان میتوانند مدت طولانیتری از قهوهی خود لذت ببرند.
این محصول چگونه کار میکند؟
این برند از تکنیکهای گیمیفیکیشنی برای افزایش تجربه و همچنین افزایش فروش استفاده میکند. بازیکنان از طریق یک برنامه پاداش ثبت نام میکنند. هر دفعه که آنها یکی از محصولات استارباکس را خریداری کنند، ستاره جمع میکنند. اما بازی اینجا متوقف نمیشود، بسته به میزان وفاداری کاربر، سه سطح وجود دارد. به هر میزان که خرید بیشتری از استارباکس داشته باشید، سطح شما افزایش مییابد و در نتیجه پاداش بیشتری میگیرید. نمونههایی از این پاداشها عبارتند از: یک فنجان قهوه اضافی، یک هدیه تولد یا حتی پیشنهادهای طراحی شده مخصوص هر مشتری.
نتیجه: در سال 2010 کاربران این اپ حدود 4.5 میلیون نفر بود. این کارتها به تنهایی 3 میلیارد دلار فروش در هر سال داشت.
-
بازی انحصاری مک دونالد
شاید در صنعت فست فود، هیچ شرکتی به اندازه McDonald’s در دنیا محبوبیت و معروفیت نداشته باشد. مک دونالد با استفاده ازبازی کلاسیک مونوپلی، موفق به افزایش فروش محصولات خود شدهاست. وقتی کاربر محصولات خاصی از مک دونالد را خریداری میکند، بلیطهایی را دریافت خواهد کرد. هر بلیط نشاندهندهی یک فضا در صفحه بازی مونوپلی است. با جمع کردن تعداد مشخصی تیکت از یک رنگ، آنها میتوانند با مراجعه به هریک از رستورانها جایزه خود را تحویل بگیرند.
-
گیمیفیکیشن در بازاریابی ؛ کوکاکولا را تکان بده!
کوکاکولا به عنوان یک شرکت پیش رو در توسعه تبلیغات خلاق و نوآورانه محصول شناخته شدهاست. در تمام تبلیغات آنها، همان یک فعالیت ساده نوشیدن نوشابه نمایش داده میشود وتلاش شده به کاربر حس حماسی القاء شود. اینبار نیز یک تبلیغ گیمیفای شده جالب از کوکا داریم: ” کوکاکولا را تکان بده”.
اما این به چه صورت کار می کند؟
در هنگ کنگ، یک اپلیکیشن رایگان برای نوجوانان ارائه شده است. در یک شبکه تلویزیونی که در طول شب این شبکه پخش میشود و برنامه دارد، در طول زمان پخش برنامه از کاربران خواسته میشود که گوشیهای خودرا تکان دهند تا از تخفیفات و جوایزی مانند مک دونالد بهره ببرند.
-
شکار مگنوم Magnum
شرکت شکلات Magnum یک کمپین بسیار هیجان انگیز و جدید برای راه اندازی خط بستنی خود ایجاد کردهاست.
شکار لذت مگنوم، یک تجربه آنلاین حماسی
این برند با پشتیبانی از شرکایی مانند Citrine و YouTube، یک بازی آنلاین دیجیتال ایجاد کرده است که یادآور سوپر ماریو (قارچ خور) است. با این تفاوت که در اینجا، زمین بازی در سراسر صفحات اینترنت گسترده شدهاست. در این بازی، ماجراجوییهای مختلف با سناریوهای منحصر به فرد طراحی شدهاست. در این برنامه، کاربران با خوردن شکلات در قسمتهای مختلف سایت، امتیاز جمع میکنند و آنها بر اساس امتیازهای جمع شده رتبه بندی میشوند. هنگامی که بازیکنان به سایت اصلی Magnum برگردند، بازی به پایان میرسد.
-
گیمیفیکیشن در بازاریابی ؛اتصال بازی SeatPG
صندلی PG یک شرکت راهنمای تلفنی و ناشر نقشههای خیابانی است. آنها از گیمیفیکیشن به منظور پروموت کردن نسخههای جدید اپلیکیشن خود استفاده میکنند. این برنامه میتواند برای پیدا کردن اطلاعاتی مانند بهترین مکانها برای غذا خوردن و فرصتهای شغلی ارسال شده استفاده شود.
بازی Seat PG
این نام تجاری یک بازی با تم جست و جوی گنج را در ایتالیا توسعه داد. بازیکنان به تیمهایی از سه تا پنج نفر تقسیم میشوند تا جایزه ی 1000 یورویی را به دست آورند. کاربران باید معماهای مختلف که متناسب با برندشان میباشد، را در سراسر بازی حل کنند. از هر بازیکن در ابتدا سوال میشود که آیا علاقهمند به شرکت در بازی و ادامهی آن هستند یا نه. نتیجه اینکه، این نام تجاری، پس از مدت کوتاهی از راه اندازی، 15000 بازدید داشت. در این بازی حدود 400 تیم تشکیل شد، که همهی آنها به طور فعال با این نام تجاری انگیج شده بودند.
-
همه چشم ها بر روی S4
بازیکنان در این بازی به راحتی میتوانند گوشی سامسونگ S4 را به دست بیاورند. بازی به این صورت است که افراد تنها با نگاه کردن به یک صفحه دیجیتال برای مدت مشخصی به چالش کشیده میشوند. و در طی این مدت، آنها با هر نوع حواس پرتی مختلف مانند واق واق کردن سگها، صداهای بلند، سرو کله زدن با افراد مختلف و غیره آزمایش میشوند. در صورتی که تمرکز خود را برای مدت مشخصی از دست ندهند، برنده میشوند.
8. بازی ستاره Heineken
Heineken مدت زمان زیادیست که به عنوان یک شرکت ،که میتواند تجربههای بسیار جذاب را برای مصرف کنندگان ایجاد کند شناخته شدهاست. این نام تجاری یکی از حامیان رسمی بازی لیگ قهرمانان است. آنها از گیمیفیکیشن برای انگیج کردن طرفداران در سراسر مسابقه به منظور افزایش آگاهی از برند Heineken استفاده کردند.
اما بازی این برند به چه شکل است؟
در طول لیگ قهرمانان، کاربران میتوانند برنامه Heineken را دانلود کنند. هنگام تماشای بازی، پرسشهای پیشبینیشدهای مانند از آنها پرسیده میشود، مانند: آیا پنالتی خواهند گرفت؟ آیا آنها در عرض 20 ثانیه میتوانند امتیاز بگیرند؟ امتیازات به پاسخهای صحیح داده میشود.
9.گیمیفیکیشن در بازاریابی ؛ 4Foods- Good 4 all
4Food اولین زنجیرهی غذایی سریع است که در آن شما میتوانید خلاقیت های ساندویچی خودتان را ایجاد و به اشتراک بگذارید. هیچ منوی واقعی وجود ندارد. مشتریان خودشان ساندویچ ها را براساس خواسته و میل خود آماده میکنند. کاربران در سایت ترکیبات مدنظر خود را مینویسند و سپس آنها را با بقیه به اشتراک میگذارند. در سایت ممکن است ترجیحاتی برای ساندویچهای خاص بیان شود. محبوبترین انتخابها، به صدر بالای جدول برندگان میرسند. و در زمان واقعی به روز میشود. این نه تنها شامل ترجیحات نسبت به هر وعده غذایی میشود، بلکه ارقام فروش نیز میباشد.
10- Lucozade Sport drink
در این مثال این شرکت برای معرفی نوشیدنی خود با استفاده از گیمیفیکیشن جذاب خود توانست شعار we are to move را در ذهن مخاطبان خود حک کند.
11-بازی انگری بردز تی موبایل
برند تی موبایل در یکی از ایونت های خود با استفاده از بازی محبوب انگری بردز کاری کرد که مردم بارسلونای اسپانیا بتوانند تجربهی بازی انگری بردز را در دنیای واقعی بدست آورند!
12-دو صفر هفت درون خود را نشان بده
برای پروموت کردن فیلم جدید جیمز باند به اسم اسکای فال این ایونت برگزار شد که هیچ توضیحی بهتر و روانتر از دیدن کلیپ زیر نیست.
13-بازی پونگ با ماشین های BBDO
در این ایونت جذاب برای نشان دادن قابلیت های این ماشینها از بازی قدیمی pong استفاده شد که حتما توصیه میکنم ویدیو آن را ببینید.
نتیجه گیری استفاده از گیمیفیکیشن در بازاریابی
استفاده از تکنیک های گیمیفای شده یک استراتژی قدرتمند برای شرکت ها برای حمایت از فروش محصولات شان است.
مثالهای بالا نه تنها نشاندهندهی نوآورانه طراحی بازی هستند، بلکه نتایج نهایی کاربران و به اشتراک گذاشتن تجارب خود با دوستان و خانواده خود باعث هیجان و انگیزه میشود.
مراقبتها باید در اعمال گیمیفیکیشنی باید با نام تجاری خود انجام شود. تجربهها باید با دقت برنامه ریزی شود. طراحیهای کلی نیازمند تجربه های تخصصی میباشد که اغلب به مدل هایی مانند اکتالیسیس متکی است که میتواند درجه بالایی از قابلیت اطمینان را ارائه دهد.
کامنتهای زیر این متن مربوط به دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی میباشد.
122 پاسخ
سلام جذاب است وهوشمندانه با تشکر از شما
گیمیفیکیشن در بازاریابی
سوال اول روز یازدهم
به نظرم ساده ترین کاری که میشه کرد اینه که بچه ها بعد از انجام یه فعالیت آموزشی اون فیدبک تماس رو بگیرند.
مثلا اگه یه داستان رو کامل گوش دادن و به یه سوال یاده ازش پاسخ درست دادن دلفین بهشون زنگ بزنه بگه خیلی باهوشی.
یا حتی یکی از شخصیت های داستان این کار رو بکنه. و این قابلیت برای استفاده در دفعات بعدی باقی بمونه. اینجوری مثلا اگر صدتا داستان رو گوش کرده باشن صدتا حیوون جدید برای تماس دارن.
حتی میشه مرحله ایش کرد و مثلا بعد از بیست تا داستان پنج تا تماس جدید علاوه بر قبلیا جایزه بگیرن. و همینطور الی آخر ….
اره این چیزی که تو میگی از اونور قضیه رفتی ولش مشکلش اینه که ممکنه اصا طرف وارد اون منو قصه ها نشه چون بچست دیگه و نفهمه قضیه رو
گیمیفیکیشن در بازاریابی
سوال اول روز یازدهم
به نظرم ساده ترین کاری که میشه کرد اینه که بچه ها بعد از انجام یه فعالیت آموزشی اون فیدبک تماس رو بگیرند.
مثلا اگه یه داستان رو کامل گوش دادن و به یه سوال یاده ازش پاسخ درست دادن دلفین بهشون زنگ بزنه بگه خیلی باهوشی.
یا حتی یکی از شخصیت های داستان این کار رو بکنه. و این قابلیت برای استفاده در دفعات بعدی باقی بمونه. اینجوری مثلا اگر صدتا داستان رو گوش کرده باشن صدتا حیوون جدید برای تماس دارن.
حتی میشه مرحله ایش کرد و مثلا بعد از بیست تا داستان پنج تا تماس جدید علاوه بر قبلیا جایزه بگیرن. و همینطور الی آخر ….
بله بله
جواب سوال دوم روز یازدهم بازاریابی در گیمیفیکیشن :
یه چیزی که برای من محرز شده اینه که سرویس های تپسی حدود ده درصد از اسنپ گرون ترن اما کیفیت سرویس و اتومبیل هاشون بالاتره و ارزش این اضافه پرداخت رو داره. حداقل اخیرا اینطور بوده و حس می کنم خود تپسی هم دیگه ازین که به هر قیمتی راننده بگیره منصرف شده اما راننده هاش بیشتر به مسافرا احترام می گذارن و ادمای محترم تری هستن.
البته تاچسی هم همین شرایط رو با اختلاف قیمت معنا دارتری داره.
ما تو اپلیکیشن یه قسمت بازی می زاریم که فضای داخل اتومبیل رو شبیه سازی کنه. بعد توی اون فضا از مسافر میخوایم که روی نقاط قوتی که به نظرش تو ماشین هست رو لمس کنه تا از سیاه سفید به رنگی دربیان و بهش نشون میدیم که در قیاس با پول بیشتری که داده ماشین تر و تمیزتری تحویل گرفته.
بعد مثلا تو نقاط مختلف اپلیکیشن حروف تپسی رو گذاشتیم و بعد از یه مدت زمان خاص که طرف رنگ آمیزی می کنه یه حرف از تپسی روی رنگ ها ظاهر میشه و کاربری که بتونه همه ی حروف رو بعد از یه مدت جمع کنه برنده ی یه تخفیف سفر میشه. یا حتی مثلا می تونه اینطور باشه که اگر هر روز با تپسی سفر کنه و این کار رو انجام بده آخر هفته یه سفر با تخفیف بگیره.
نقطه ضعفش به نظرم اینه که خود بازی جذابیت نداره و باید کاربر رو به یه روشی ترغیب کرد.
یه حالت دیگه برای نشون دادن تکریم مسافر اینه که یه شبیه ساز رانندگی توی اپلیکیشن باشه که بر طبق مدل ماشین ما مسافر رو جای راننده می نشونیم. مثلا مسافری که سوار پراید میشه خودش رو پشت فرمون همون پراید می بینه. حالا میتونه مثلا کولر رو روشن کنه و وقتی این کار رو بکنه یه هشدار برای راننده میاد که لطفا کولر را روشن کنید. یا اگر خیلی سریع رانندگی کنه یه هشدار به راننده می ده که لطفا در حد امکان سریع حرکت کنید یا حتی بالعکس. یا مثلا یه بخش دیگه می تونه آهنگ درخواستی باشه و … یجورایی یه اپلیکیشن تعاملی میشه که راننده هم حوصله اش سر نره.
این یکی به نظرم مشکلش پیچیده بودن بازیه.
مثلا یه چیز جالب توجه همینه که گفتی آهنگ! مثلا تپسی بیاد بگه توی تپسی هرچی شما بگید راننده باید بزاره! شاید خیلی مسخره باشه در ظاهر ولی کاربر ایرانی خیلی خوشش میاد از اون حس قدرتی که بهش داده میشه یه چیز جالب تری که میتونه داشته باشه اینه که همزمان که تو از نقطه الف به نقطه ب میری بهت نشون بده که یسری آدم دارن از نقطه ا به ب میرن و یسری آدم برعکس بیاید یه مسابقه بزاریم مثلا یچیزی مثل آمیرزا به برنده یکم تخفیف میدیم مثلا ولی قضیه چیه همین که تو حس میکنی چه خبره این همه آدم دارن این مسیر رو میرن و چقدر تپسی ماشین داره خودش یه چیز باحالی میتونه باشه
ببخشید من نتم خرابه کامنتم رو نشون نمیده دو سه بار می زنم.
آره حرفات رو قبول دارم. فکر می کنم مهم ترین نقطه اش اینه که طرف رو بکشونی اون سمتی که می خوای.
اون آهنگ دلخواه رو منم بهش فکر کردم فقط یکم اجرایی کردنش سخته. مگه همه ماشینا یه کابل AUX داشته باشم.
نه تو بگی طرف بره دانلود کنه!
ببین الان سیستم چیه اینکه تو به راننده امتیاز میدی حالا فرض کن تو توی پروفایلت چندتا آهنگ بزاری یعنی هرکسی 3تا آهنگ بتونه بزاره بعدش تو به طرف بگی و اون آهنگا رو بزاره اخرش اون به اهنگات و سلیقت نمره بده مثلا هرکسی که بیشترین امتیاز رو گرفته باشه اخر ماه یه جایزه ای بش بدن
گیمیفیکیشن در بازاریابی، روز یازدهم، سوال دوم
با تپ سی سورپرایز شوید، ماشین رزرو کردی و یه مرتبه میبینی راننده ات یه خواننده یا بازیگر مشهوره و تو مسیر برات میخونه باهات عکس میگیره و یه سفر خاطره انگیز برات میسازه.
یا میتونه یه بازی درست کنه و زمانی که شما سوار ماشین شدی میتونی فعالش کنی و وقتی از ماشین پیاده شدی بازی قطع بشه، خب کسی که بیشترین امتیاز را بیاره یه جایزه عالی میگیره، طبیعتاً کسی که بیشتر از تپسی استفاده کنه، شانس بیشتری برای بردن داره
اصلا کل قضیه همینه که بیایم یه تجربه متفاوت بدیم به مسافر و اینکار میتونه خیلی راحت انجام بشه یکی از کارا دقیقا همین حرکتی هست که میگی
سوال اول روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
در این اپلیکیشن اینجوری باشه که فقط امکان دوبار صدای حیوان ها پخش بشه بعد دوبار یه دیالوگ باز بشه و سه تا دکمه باشه:
1.صدای حیوان میخوام گوش بدم
2.بره به دیدن آموزش ریاضی 2 (متناسب با هدف)
3.بره به قسمت داستان ها
نحوه سکه جمع کردن با دیدن آموزش ها یا داستان هاست و همچنین فرستادن برنامه برای بقیه.
(فرایند برنامه هم باید اینجوری باشه که به برای شنیدن بار دوم به بعد باید یا پول بده به میزان مثلا هر بار 200 تومن (تک تومنی!) یا به یه میزان سکه برسه و از سکه هاش خرج کنه در ضمن سکه هاش هم همون المان های حییوون ها هستند و با دیدن درس ها متناسب با سختی و آسونیشون بهش سکه داده بشه) هر چی درس ها سخت تر میشه و لول ها میره بالاتر جایزه هم میتونه جذاب تر بشه مثلا به جای صدای یه حیوون در صورتی که به اون امتیاز برسه صدای دوتا حیوان دربیاد 🙂
راه 2 :
ترکیب کردن شخصیت های کارتونی نوستالژی برای راغب شدن استفاده پدر و مادر ها از برنامه برای فرزندانشون مثله مدرسه موش ها
در منو اول برنامه آیکن ها ی اون برنامه ها ، فیلم ها ، سریال ها ، کارتون های که داخلش بحث آموزش هست بیاد .
البته بهترین حالتش تلفیقی هست هم از کارتون های جدید هم قدیم استفاده بشه.
طرف میاد مثلا روی آیکن مدرسه موش ها میزنه و با وارد شدن به اون فضا میتونه در صورت گذراندن آموزش ها یا عکس پروفایلشو اون المان های کارتون بذاره یا جایزه عروسک های اون کارتونو جایزه بگیره.(اینجا برنامه میتونه با اسباب فروشی ها لینک بشه)
راه 3سوم :
میتونه یه قسمت داشته باشه به اسم حقسقت یا شجاعت (با تم درس و آموزش البته)
در صورتی که فرزند به امتیاز مثلا 300 برسه با گذراندن دروس خاصی میتونه گزینه حقیقت یا شجاعت رو انتخاب کنه مثلا برای حقیقت از باباش بپرسه چه درس هایی رو افتاده ؟
برای شجاعت هم میتونه با مامانش بگه تکلیف فرداشو انجام بده
یکی از مکانیک هایی که میتونه این مورد و اگر آنلاین باشه جذاب کنه بحث لیدربورد که پدرمادر های نمونه یه قسمتیش نشون بده یا توی هر رده بهترین دانش آموز کی بوده
نکته خیلی جالب توجهی که گفتی و جدید بود و من بسیار بسیار بسیار دوست داشتم و کلا همیشه یچیز این شکلی میگیو من خیلی دوست دارم نظراتت رو ! خب نکته اینه که از پدر و مادر بخوایم تولید محتوا بکنن برامون و این فوق العاده جذابه مثلا فک کن این تولید محتوا بتونه رو seo تاثیر بزاره و خیلیا سر همین کامنتا وارد اپلیکیشن بشن و درآمدزایی داشته برای این افراد فوق العاده میتونه باشه!
روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی جواب سوال اول:
به نظر من این تیم باید در اپلیکیشن دهکده شادی تغییراتی ایجاد بکند یعنی سرگرم کردن بچه ها از اون جنس که خود بچه ها نشان می دهند را باید اولیت اول قرار بدهد. در سن پایین احتمالا بچه های بیشتر اکسپلورر هستند تا کیلر. پس روی همین اصل و با استفاده از ایجاد شخصیت و خلق فانتزی سعی می کنیم مخاطب کودک را جلب کنیم.
تعداد شخصیت های حیوانات را افزایش بدهند و برای هر کدوم هم با داستان شخصیت پررنگ تری خلق کنند. همه قسمتهای دیگه آموزشی اپلیکیشن هم حول همین شخصیت ها پرداخته بشه. با استفاده از خلق فانتزی برای کودک و یک انیمیشن کوتاه در معرفی شخصیت و جذاب کردنش بیایم بعد اینکه ببعی آخرش زنگ زد به کودک بگیم که این ببعی ما اینجوریه و الان این مشکل براش پیش اومده و برای اینکه بخوای بهش کمک کنی باید بری این ویدیو ریاضی را ببینی و در بازی انتهای اون شرکت کنی که از بند اش آزاد بشه. بعد ببعی دوباره بهش زنگ می زنه دوباره ازت تشکر می کنه و فردا یک مشکل دیگه برای ببعی پیش میاد که کودک را به یک محتوای دیگه اپلیکیشن هدایت می کنه که بعدش دوباره یک بازی دیگه است. یکسری شخصیت های رایگان داریم یک سری شخصیت های غیر رایگان هم داریم که یا با کلوچه هایی که بچه در مراحل بازی های قبلی میگیره آزاد می شوند. یا اینکه پدر و مادر بچه با پرداخت درون برنامه ای آزادشون می کنند.
اخ گفتی توی پروژه عموپورنگ ما این کارو کردیم خیلی جوابه بچچه ها قشنگ ارتباط برقرار میکنن
روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی جواب سوال دوم :
من در پاسخ این سوال تپسی را فرض می کنم.
یک امکان جالبی که در اپلیکیشن اش داره اینکه که بعد اینکه شما راننده را پیدا کردید به شما نمایش می ده که راننده چند دقیقه دیگه به شما میرسه. حالا برای نمایش این مورد بعد از پیدا شدن راننده اول کاربر را درگیر یک بازی می کنیم. در این بازی یک دیاگرام گرافیکی از ترافیک خیابان های شلوغ اطراف به کاربر نمایش می دهیم و بعد از کاربر بصورت شش گزینه ای بپرسیم به نظر شما چند دقیقه دیگه ماشینتان می رسد اگر درست حدس زد که بهش یک تخفیف کوچیک در سفر بعد می دهیم. اگر دیرتر گفت با افتخار میگیم تپسی همیشه زودتر از چیزی که فکر می کنید می رسد و زمان دقیق را بهش نمایش می دهیم. حالا همین بازی را عینا بعد از اینکه سوار خودرو شد هم می توانیم با تایم رسیدن به مقصد هم انجام بدهیم.
خیلی خوبه البته معمولا کاری که اینا میکنن اینا که اگه سیستم بگه 8 دقیقه برای تو 5 دقیقه نشون میدن که تو کنسل نکنی سفرتو
چه جالب. به نظر خودم هم اومده بود اما مردد بودم. خب اینجوری با این بازی حتی می تونیم با سرگرم کردن کاربر کمی از این تفاوت گپ زمانی را هم پر کنیم.
مثلا خیلی جالبه که یه آسانسوری یه شرکتی درست میکنه بعد اسانسوره تاخیر داشته و خیلیا شاکی بودن بعد شرکت میبینه برای اینکه این قضیه رو جل کنه کلی باس هزینه کنه یکی میاد یه پیشنهاد میده که بیاید کنار اسانسور یه آینه بزارید اینجوری مردم کمتر متوجه این منتظ بودنه میشن ودقیقیا هم همین اتفاق میفته
پاسخ سوال اول از روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی : ببنید وقتی حیوان زنگمیزنه باید به بچه یه ماموریتی بده .. (مثلا ما میخوایم بچه بره تو قسمت شعر و ضرب المثل میتونیم ازش بخواهیم برو از مامان بپرس و برو به آقا خرگوش بگو )یه چیزی بچه رو درگیر یه اتفاقی کنه که آموزشش مثلا مد نظر ماست .. و اینکه شخصیت ها باید برا بچه ها شناخته شده باشن فک میکنم بیشتر ارتباط برقرار کنن مثلا گوسفند مل مل باشه گلی زنگ بزنه و .. مورد بعدی اینکه بچه ها بتونن بازخورد کاراشونو ببینن مثلا مامان بره به کار خویش امتیاز بده بچه لولش بره بالا ..
اصلا میتونه اینی که زنگ میزنه یه چیز خاص بگه به بچه که ترغیب شه بره اون صفحه ای که اونا میخوان مثلا بچه باید بره صفحه شعر… گراز زنگ بزنه بهش بگه صدام گرفته فردا مسابقه شعرخوانی دارم برو اون شعر و برام بخون .. که یه حس کمک رسانی و حماسی در بچه ها بوجود بیاد مث مثلا نجات یوز ایرانی و …
واقعا پیشرفت کردی اصلا هرسری که جواب میدی قشنگ منتظرم یچیزی بگی ذوق کنم!
پاسخ سوال دوم روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
محصولی که مد نظر من، از محصولات خودمونه، پریز هوشمند آیریک؛
یکی از ویژگیهایی که برای این پریز داریم بحث پاور متری و نمایش میزان مصرف آنلاین و دورهایه.
من قصدم اینه که کاربر رو به استفاده از این پریزها عادت بدم!
بازی که براش طرح میکنم به این صورته که اول کاربر باید حدس بزنه الان چه میزان مصرف میکنه؟
عموم مردم چه میزان مصرف میکنن؟
دور و اطرافش چه میزان مصرف میکنن؟
میخواد مصرفش رو چقدر کاهش بده؟
حالا بر اساس اینها یکسری اهداف و مایلاستون براش تعریف میشه و باید سعی کنه به این موارد برسه. مثلا با کاهش مصرف انرژی در ساعات پر مصرف و … .
یه سری لیدر بورد خواهد داشت و یه جوایزی هم (مجازی یا حقیقی) برای طرف در نظر گرفته میشه.
حتی اون فانتزی رو هم میشه درش دخیل کنیم و از میزان تأثیر کاهش مصرف انرژی اون فرد در جامعه و جهان و محیط زیست داستان بگیم!
یکار دیگه هم میتونیم بکنیم مصطفی این ویدیو این صفحه رو ببین بنظرم یخلی میتونه چیز جذابی باشه برات! یعنی فرض کن بر اساس مصرف تو دشمنت قوی تر یا ضعیف تر میشه(حالا این نباید باعث شه که تو بیشتر مصرف کنی البته!!!!!) بعد اگر بازیه جذاب باشه نو خود به خود مصرف برقتو کم میکنی یا مثلا فرض کن اگر تو مصرفت زیاد باشه فقط توی یه اپلیکیشن یک نفرو بت معرفی کنه و اگه مصرفت کم باشه افراد بیشتری رو!منظورم صرفا قابلیت های باحاله بازی هست چون قضیه اینه که خیلیا همچین دغدغه ای ندارن که میزان مصرف برق براشون معنای خاصی داشته باشه بازی میتونه این معنا رو بهشن بده ولی تاحالا توی کل دوره این کامنتت برام از کل کامنت بچه ها با ارزش تر بود چون دقیقا اومدی و محصول خودت رو آوردی وسط خیلی خیلی خوبو ارزشمنده کاری که کردی و خیلی زیاد دوس دارم اگر دوست داشتی راجع به محصولت صحبت کنی که کسایی که میان کامنت هاتو میخونن بیشتر درک بکنن حتی میشه ادامه دوره رو همیشه با مثال محصولات خودت بریم جلو که هم برای تو جذاب تر باشه و هم برای بقیه
آره جاهایی که بشه سعی میکنم از محصولات خودمون یا کارهایی که خودمون کردیم یا میخوایم بکنیم استفاده کنم، چون برای خودمم جذابتره.
در مورد بازی کردنش، موافقم برات؛ اما توی بررسیهای مختصری که داشتم (البته ممکنه بررسی من اشتباه بوده باشه) ، اکثر افرادی که محصولات مارو استفاده میکنن سنین بالایی دارن و خیلی با بازیها مأنوس نیستن. البته قبول دارم که هنر ما باید این باشه که اونا رو هم به بازی بگیریم (از وجه مثبتش ) اما خب الان خودم چیزی که روش فکر میکنم بیشتر اینه که از بازخوردهای سریع برای کاهش مصرف استفاده کنیم.
پاسخ سوال دوم روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
من برای حوزه آموزش کسب و کار مثال میزنم، usp ما این هست که در کوتاه ترین زمان ممکن بیشترین محتوای کاربردی رو انتقال میدیم. مشخصا جامعه هدف مدیران کسب و کار و کارمندان هستن که وقت و حوصله آموزش طولانی ندارن اما تمایل دارن در کارشون پیشرفت کنن.
ما کارمندا رو در نظر میگیریم که تعداد بسیار بیشتری هستن. هدف هم این هست که آگاهی از برند ما بین کارمندا بسیار بالا برود.
یک چالش ۳۰ روزه طراحی میکنیم و ۳۰ تا از بهترین کلیپ های ۱ دقیقه ای را در آن قرار می دهیم،برای اجرای این کمپین روزی یک کلیپ یک دقیقه ای به افرادی که شرکت کرده اند نشان میدهیم و فقط یک سوال کاربردی از همان کلیپ از آن ها میپرسیم. هرکس اگر ۱ روز را اشتباه جواب بدهد حذف میشود. ولی هرکس میتواند با معرفی یک نفر دیگر ۲ عدد جان برای خود بخرد ( یعنی ۲ فرصت اشتباه جواب دادن که حذف نشود) فقط باید آموزش ها و سوال ها واقعا کاربردی باشند تا این حس در کارمندان القا شود که با آموزش های ما در زمان کوتاه هم می شود مطالب کاربردی آموخت که بعدا جذب محصولات ما شوند.
در پایان هم به کسانی که حذف نشدند، به ۵۰ نفر اولی که در پاسخ به سوالات امتیاز بیشتری داشتند اشتراک یک ساله کل محصولات را میدهیم و این امکان را به برندگان میدهیم که یک اشتراک ۶ ماهه نیز به یک نفر دیگر هدیه بدهند. (حس خاص بودن، حس کمک کردن)
عجب ایده خوبی این حرفتو میشه تو همین دوره خودمون هم بکار برد کسی یروز تاخیر کنه بایدمثلا دونفر بیاره که 3 روز اولو جواب بدن یا چیزی توی این مایه ها حالا یچیز جالب بت بگم هدیه میتونه یه چیز خیلی فانتزی باحال باشه مثلا اوایلی که ایرانسل شروع به کار کرد مثلا میگفت 1 میلیارد جایزه و یه عده ای رو درگیر میکرد بعد یکی شد مدیر برندش طرف مثلا گفت جایزه ما 20 جزیره در مالدیو هست که به نظر خیلی رویایی میومد ولی هر جزیره قیمتش 1 میلیون تومن بود انگار اون زمان!
روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی جواب سوال اول:
اینجوری باشه که بچه بتونه کاراکتری که خودش دوست داره رو بسازه برای بازی در بخش های پولی اپلیکیشن. یعنی حالا مثلا یا یه سری آپشن باشه (دقیقا مثل گیم) که لباس و وسایل و ظاهر و صدا رو انتخاب کنه، یا نه از اساس خودش، با کمک والدینش، یه سری اطلاعات بده و کاراکتری که دوست داره اختصاصی برای خودش طراحی بشه (حتی میتونه عکس خودش رو بفرسته که کاراکتر خودش برای استفاده از اپ طراحی بشه.
حالا یه نکته باالی هست این اپلیکیشنا رو دیدید که دخترا میان خودشون رو آرایش میکنن یعنی یه کاراکتریه شما باید بری اینا رو آرایش کنی بچه های این سنی عاشق این حرکتتن بش میگن فری تو میک! حالا بتونن گربه خودشونم بسازن خوششون میاد
جواب سوال اول روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن در
بازاریابی
ماشالا تعداد حیوونا که کم نیست
میشه حیوونای بیشتر رو توی بخش های مختلف بعنوان جایزه لحاظ کرد، یعنی اگر بچه ها از بخش های بیشتری استفاده کنن میتونن توی بخش قبلی صداهای بیشتری رو داشته باشن و مثلا اگر از همه دسته ای حیوانات رو آزاد کنن یه باغ وحش از حیوانات خواهند داشت که بجای اینکه صدای یه حیوون پخش بشه کلی صدای مختلف رو میتونه پخش کنه
یا حتی میتونه جلوه های بصری رو هم اضافه کنه اینکه مثلا یه حیوون رو بعنوان پت انتخاب کنی و مث اون بازیهایی که باید عروسکت رو بهش رسیدگی میکردی به این حیوون هم باید رسیدگی کنی یه چی مث “پو”منظورمه
به چیزی مثل پو میگیم کاراکتر میرا که حس مالکیت بش داری ولی اگر بش نرسی میمیره مثل گلدون حالا اگه بشه این حالت ضعیف شدن حیوون رو خیلی با احساس و گرافیکی خوب اجرا کرد عالی میشه ولی تجربی میگم اگر گرافیکی خوب نباشه اثر عکس داره
روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی سوال اول: مثلا اپلیکیشن به این صورت باشه که خرگوشه بهش زنگ بزنه بگه من گیر آقا گرگه افتادم لطفا این فیلم مثلا آموزش زبانو ببین تا به من کمک کنی من آزاد شم. یا مثلا میمونه بهش زنگ بزنه بگه تولد دخترمه تا این فیلمو نبینی من نمیتونم پول جمع کنم براش تولد بگیرم و توهم تولد دعوتی. بعد که بچه فیلمو دید یه انیمیشن بامزه درست کنن و بذارن یا حتی عکس تولدو بذارن و بعد میمونه زنگ بزنه ازش تشکر کنه.
توی سوال اول با اختلاف بهترین جواب بودی و اولین روزی هست که بهترین جوابو داری میدی و این یعنی خیلی پیشرفت کردی !
حالا ن خیلی زیاد پیجای خارجیا رو توی اینستا فالو میکنم مثلا یکاری که میکنن تو پستشونو لایک کنی اینه
مینویسن اگه مامانتو دوس داری لایک کن دوس نداری برو!
قشنگ یاد این افتادم
میمونه میتونه بگه تولد بچه مه. پول هدیه شو برام واریز کنید :))))
سوال اول روز یازدهم:
اون قسمت عالی رو بذارن نقطه شروع اپ ولی حین مکالمات که حیوونا زنگ میزنن پیشنهاد بدن به بچه ها که اگه میخای دوباره بهت زنگ بزنم داستان فلان رو بخون یا یادبگیر
جواب مرجانو بخون بنظرم و با ایده خودت ترکیب کن یه چیز خیلی شاخ میشه درست کرد ازش
سوال دوم روز یازدهم:
راستش من یه بازی طراحی کردم واسه نوشیدنی ماالشعیر که چند روز قبل بود و فرستادمش. حیف یادم نیست کدوم روز بود
همون که طعم های مختلفشو میخورن مردم و کارت شخصیت میگیرن بعد اگه همه رو جمع کنن بطری طلایی به اسم خودشون فرستاده میشه
مثلا واسه یه اپ تاکسی آنلاین
میشه این ویژگی رو اضافه کرد که هر کاربری خواست اولا ازش استفاده کنه و اونم اینه که راننده هم به کاربر امتیاز بده بعد از اتمام سفر
اگه کاربری امتیازای زیادی گرفت که خودش نشون میده مشتری وفادار هم هست میتونه یه بار از قبل که میخاد جایی بره یه ماشین لوکس رو هماهنگ کنه
میدونی علیرضا یچیزی برای من خیلی جالب بود توی جوابا کلا وقتی دارم فایلا رو براتون میفرستم پیش خودم میگم مثلا احتمالا تو چی جواب میدی نویان چی میگه مصطفی چی میگه بعد یه قضیه ای که خیلی برام عجیب بود این بود که به دوتا جایزه خاص اشاره نکردید یا کم اشاره کردید یکی بحث آهنگ توی ماشین و یه بحث دیگه بادیگارد البته الان که فک میکنم غیر منطیه ولی یکی بیاد درو برات وا کنه ببنده:)) جذاب نیست واقعا؟؟
یچیز دیگه هم که بنظر من جذابه بازی بین مسافراست در حد اسم فامیلی چیزی نمیدونم دوس داشتم بیشتر بش اشاره بشه یا مثلا اینو اگه قاطی بحث فانتزی بکنیم یچیز عجییییییییییییییییییب غریب درمیاد ازش روش یکم فک کن من انتظارم از شخص تو بیشتر بود راستشو بخوای ببین میتونی روی این قضیه یه ایده بدی که ما با ایجاد فانتزی تو مسیر مسافرا یه بازی باحال درست کنیم که مسافرا درگیرش شن یه نقشه گنجی حس سفیر بودنی چیزی …
آخه داستان اینه که اولا آهنگ گذاشتن تو تپسی که گویا استاندارد شده یعنی طرف نذاره میتونی امتیاز کم کنی. بادیگارد هم تو فرهنگ ما هنوز جا نیفتاده و یه باور منفی درموردش هست
اما واسه سفرها معمولا که آدما وقتی میرن یه جایی که دسترسی سخته یا تایم بدیه یا روش های عادی براشون سخته از این تاکسی آنلاین ها میگیرن. یا هم که میرن سرکار هر روز
کافیه یه ذره بدمسیر برن که اعصابشون خورد شه از دیر رسیدن.
و اینکه هرچیزی ارائه کنیم که سفرشون رو منحرف کنه شدیدا خطرناک میشه
اما یه ایده میتونم ارائه بدم که خیلی جای کار داره فقط کلیتشو میگم
کسی که جی تی ای بازی کرده باشه میدونه چقدرماموریتای جذاب و خفن داشت عموما دزدی و جنایت و آدم کشی و اینا داشت ولی اگه کانسپت رو بگیریم و جزییات رو مثبت تر کنیم میتونیم بگیم یه سری ماموریت تعریف می کنیم در حد بازیهای ARG میشه
هرکسی داوطلب بود این ماموریتهارو انجام بده تو نقاط مختلف شهر اگر نیاز به جابجایی داشت؛ تو مسیرهای مشخصی از ماموریتها میتونه تاکسی آنلاین رو رایگان سوار بشه!
خیلی باید روش فکر کرد واقعا!
خود جی تی ای هم واسه ماموریتهاش خیلی لازم میشد یه مسیر رو چندبار رانندگی کنی و بری و بیای یا تاکسی بگیری واقعا حتی!
میشه الگو گرفت و یه چیز خفن ساخت. طرفدارشم هست
جواب سوال دوم روز یازدم
مثلا برای اسنپ و تپسی یه بخش جمع کردن امتیاز. بذاریم
این مثلا با درخواست اسنپ های مختلف رای دادن به راننده ها معرفیش به بقیه کلا با کارایی که جزو اهدافشونه به کاربر افزایش پیدا کنه و هر امتیاز بتونه یه ویژگی خاص رو با اون امتیازا بخره این ویژگی ها چین.
مثلا اون دوستمون انتخاب آهنگ دلخواه رو گفتن با کسر ۲۰۰ امتیاز فعال شه ، تخفیف باشه ، یا مثلا درخواست bmw بده . یا امروز یه نوشیدنی تو ماشین مهمون اسنپ .
یه مدل فانتزی باحال هم به ذهنم رسید یکم غیر منطقیه ولی :)) سیستم امتیاز دهی عادی الان با جزییات بیشتر باحالی (برای کسب همون امتیازه بذاریم ) این کار مثلا بیاد کاربر بعد از سفر بگه به این راننده از نظر موزیک باز بودن چند میدی، از نظر باحال بودن چند میدی از نظر خوشتیپ بودن چند میدی و از نظر دست فرمون چند میدی چیزای بامزه اینجوری بعد کاربر برای گرفتن امتیازاش اینا رو میگه ، از اونور یه رتبه بندی میشه بین راننده ها ، ( بامزه ترین ، خوشتیپ ترین و خوش خنده ترین ، موزیک باز ترین، …) بعد مثلا مسافر امتیازش که به یه حد نصابی رسید میتونه خوشتیپ ترین راننده اسنپ رو درخواست بده درخواست بین اونا که امتیاز بالای اونو دارن باشه یا موزیک بازترین بیاد مثلا من یه مسیر طولانی میخوام برم از تهران به کرج و دو ساعت دلم میخواد یه راننده موزیک باز یا خوش خنده هم سفرم باشه درخواست بدم و راننده هم پول یا پورسانت بیشتری بگیره از اسنپ یا تپسی برای اون سفره..
این چیزی که میگی برای درگیر کردن راننده ها عالیه
جواب سوال اول روزیازدهم
اول بگم جوابا رو خوندم از اون ایده که دوستمون گفت حیوونه زنگ بزنه بگه برای حل فلان مشکلم فلان کارو بکن واقعا حال کردم ، واقعا به تنهایی یه ایده قابل اجراست.
گفتی یه قابلیت داره که به گوشی دست نزنی خره بهش زنگ میزنه
میشه برای زنگ زدن بقیه حیوونا چالش های دیگه گذاشت. مثلا اگه دوست داری دلقک ماهی برات جک بگه این چندتا ویدئو رو ببین. این معماها رو حل کن و … یا شماره تلفنشونو بتونی پیدا کنی حتی.
اره خیلی خوبه این ترکیبیم که میگی جوابه
پاسخ سوال دوم روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
محصول انتخابی من چیپسه. چیپس به نظرم صداش جذابترین ویژگیشه. میشه ی اپلیکیشن ساده طراحی کرد که داخلش با پیانو بشه آهنگ چیپسی زد! یعنی چنتا نوت باشه که انواع صدای قرچ قرچ باشن. حالا زمانی جالبترم میشه که این نوت هارو خود طرف باید ضبط کنه و با اونا آهنگ بسازه. بعدم به قید قرعه ی جایزه بدن به ی عده ای.
ججالب بود یا حتی با صداش بقیه رو بترسونه
جواب سوال اول روز یازدهم
آقا خره میتونه وقتی به بچه زنگ میزنه بهش بگه که بره تو فلان بخش براش جایزه گذاشته. یا بگه تو اون بخش قایم شده بره پیداش کنه. یا بره داستانش را بشنوه و بهش کمک کنه.
و البت باید به این نکته توجه داشت که همیشه این نباشه یعنی هر 7 8 بار یبار این اتفاق بیفته
شاید اسنپ باکس یا الوپیک بتونن این بازی را برای نشان دادن این که چقدر سریع میتونن بار رو برسونن انجام بدن:
به طور اتفاقی سفرهای روی نقشه نشون داده میشه (اغلب به مقصد جاهای شلوغ) من به عنوان کاربر فقط میبینم که یه ماشین چقدر زمان میبره تا به اون مقصد برسه و بعد از اون 20 ثانیه فرصت دارم دقیق حدس بزنم که موتور در چه زمانی به اون جا میرسه (محدودیت زمانی برای تقلب نکردنه) اگر عدد درست وارد بشه (به دقیقه) جایزه میگیرم که میتونه اول اعتبار باشه و بعد ها با رد کردن مراحل مختلف این جایزه بیشتر هم بشه.
توی این موارد حدس زدن خیلی برای عموم کاربرا جذاب نیست چون راجع به چیزی ازشون نطر خواستی که بلد نیستن و یه حس خنگی منفی دارن باید یه حس خنگی مثبت به وجود بیاری توی کاربرا
خنگی مثبت چطوریه؟
مثلا وقتی بت گفتم که 3تا از 7 گناه چیان
اونم اگه جوابای غلط بقیه رو نداشتم خنگی منفی بود
جواب سوال دوم روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن:من برای اسنپ و تپسی که کد تخفیف میدن که در بیشتر مواقع بعد از چند سفر این اتفاق میفته بنظرم میشه تخفیف برای هر سفر درنظر گرفته بشه به این صورت که در ابتدا وقتی هزینه سفر به مسافر گفته میشه بهش بگیم که میتونه هزینه اش رو با انجام این بازی کم کنه بازی هم وقتی سوار ماشین میشه شروع میشه یه جوری انگار خودش راننده است و برخورد و رفتاری که خودش دوس داره باهاش بشه رو نشون میده حتی مسیر انتخابی رو یا اینکه دوس داره کولر روشن باشه یا خاموش و…وقتی هم به مقصد رسید بازی تموم شه و بهش گفته بشه شما نسبت به مسافر قبلی این ماشین بهتر بازی کردید تخفیف به شما تعلق گرفت یا اینکه بگه مسافر قبلی بهتر بازی کرده و امیدواریم در سفر بعدی شما تخفیف بگیرید شاید اینجوری بشه انتظاراتی که مسافرها دارن رو بهتر بشناسیم و برای بهتر شدن کیفیت ازش استفاده کنیم
نمیدونم به چه سوالی جواب دادی ولی سوال دوم روز یازدهم پرسیده که یه محصول مثل اسنپ مثال بزنید بعد برای یه ویژگی خاصش که میتونه آن تایم بودنش یا ارزون بودنش یا هرچیز دیگه ای یه کمپین قدرت درست کنید الان من فهمید برای چه ویژگی از اسنپ و تپسی همچین بازی نوشتی
برای ارزون بودنشون و کد های تخفیفی که میدن اینکه با این بازی سفرشون ارزون تر هم میشه
جواب بهتر بده این اصلا ارتباطی به ارزون بودنش نداره یعنی تو به عنوان کاربر میای بازی میکنی تیو بازیت نقش راننده ای خب اینجا ارزون بودن ضد مطلوبیت هست یعنی تو اگر توی یه بازی راننده باشی باید سفرای گرون تر بری و کاربر من نمیفهمم از اینکه جای راننده بازی کنه چرا باید بفهمه اسنپ ارزونه آخه!!
جواب جدید بده این جواب اصلا خوب نبود
جواب سوال اول روز یازدهم دوره گیمیفیکشن:
نکته ای که یکی از دوستان توی کامنتش گفته بود به شدت برام جالب بود چون اصلا حواسم بهش نبود و اونم اینه که بچه ها اکسپلورر هستن اکثرا. پس به نظرم خانه این اپلیکیشن که احتمالا شکل یک مزرعه ای چیزیه باید پر باشه از المان هایی که بچه وقتی بهشون دست میزنه صدا بدن، تکون بخورن یا صحنه رو عوض بکنن و مثلا وارد طویله بشن. اون حالا مثلا رفتیم تو طویله، یک عالمه حیوون اینجاست که هر کدوم یه داستانی دارن.
یه بازی ای من الان دارم میکنم که خیلی جالبه. این بازی عملا بازی نیست و داستانه(برعکس خیلی از بازی ها که بازی هستن اما ی داستانی هم دارن) اما نکته ای که الان چند ماهه منو با تمام مسخرگیش نگه داشته تو بازی اینه که مرحله بعدی داستان همینطوری انلاک نمیشه و باید بازی کنی.
حالا تلفیق اپ ما با بازی ای که میگم میشه اینجوری که مثلا بچه اسبو انتخاب میکنه و آقا اسبه شروع میشکنه به داستان گفتن. مثلا میگه رفتم تو دشت بدوم که دیدم چند تا اسب دیگه اونجان. میشه برام بشمری چند تا اسب اونجان؟( و تصویر اسب هاست که بچه باید بشمره و بنویسه عددو، یه گزینه انتخاب بکنه یا حتی بهتر از این دو تا عددو بگه و سیستم بفهمه:))
بعد دوباره بقیه داستانو بگه. بعد حالا یجایی از قصه وصل میشه قصش به خاله مرغه که تا وقتی بازی خاله مرغه رو نکنه نمیتونه بقیه قصه اسبو بشنوه. از طرفی اگه اسبو تمرین ریاضی میده خاله مرغه مثلا شعر یاد بده. همینطوری الی اخر.
یه چیزی هم به نظرم جالبه به عنوان یه بخش جانبی در نظر گرفته بشه و اون بازی دو یا چند نفره ست. اینکه بچه با یک نفر دیگه(والدینش یا دوستاش) توی دنیای عادی ارتباط داشته باشه حین بازی و خیلی هم غرق بازی توی اپلیکیشن نشه مهمه به نظرم. برای همین یه بخشی باشه که دو طرف بتونن یکی از کارکترهای توی داستان ها رو انتخاب بکنن(یکی بشه اسب و یکی بشه خاله مرغه) و بعدش با هم بازی کنن. یه بازی مثل ازین بازیا که از بین کارتهای برعکس باید کارتهای مثل هم رو پیدا کنن و اینا اما با یک عالمه مزه از طرف دو تا شخصیت کارتونی بازی. مثلا اسبه حتی خطاب به خانم مرغه یچیزی بگه یا صداهای بامزه دربیارن و فضای این بخش بازی یکم هیجانی تر از اون بخش باشه که حتی رغبت بچه ها برای بازی توی این بخش بیشتر باشه.
جالب بود فقط نکته ای که هست اینه که شاید خیلی روی بچه نشه این قضیه رو پیاده سازی کرد یعنی قطع کردن داستان و رفتن توی داستان دیگه برای بچه ازاردهنده هست آزاردهنده ای که تحملش سخته
درسته این باگیه ک توی دهن خودمم بود اما نتونستم حلش کنم
جواب سوال دوم روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن:
فرض کنید یه شرکتی یه هدفون زده که ادعا میکنه اصلا صدای خارج واردش نمیشه(مثلا برای گیمرا)
حالا یه چالش میذاره که یه محفظه درست میکنه که توش تاریک تاریکه و یک مانیتور فقط جلوشه. هدفون رو میذاره و یک شخصیت حتی ترسناک میاد توی مانیتور و شروع میکنه توضیح دادن که اگی بتونی با هدفونی که روی گوشته و داخلش موسیقی \خش میشه صدای جیغ بقیه کسایی که اینجا توی محفظه زندونی هستن رو بشنوی به تعداد صداهایی که شنیدی و جهتشو درست نشون دادی من بهت ۱۰۰ هزار تومن میدم(در حالتی که شرکت مطمئنه نمیشنوه) اگه نه خودتو میکشم:)
در حالی که این بنده خدا داره تلاش میکنه صداها رو بشنوه بقیه دارن از بیرون نگاش میکنن و تشویقش میکنن و اینا. یوقتا هم به همراهش که بیرونه اجازه میدن با دکمه هایی که جلوشه وسط آهنگ مثلا یهو ی صدای غرشی چیزی توی هدفون طرف بیاد که سکته کنه بقیه بخندن:)
خیلی فانه به نظرم:)
اما در مورد یه محصولی که الان تو ایران باشه و بخوام بگم مثلا اسنپ میخواد بیاد تاکسی بانوانش رو جا بندازه(من از بین مثالایی که توی این لینک جان گذاشتید اوناییش که درگیر فضای واقعی میشد رو خیلی دوست داشتم برای همین تلاش کردم یه کمپین مشابه درست کنم). اسنپ میاد و یه جاهای پر رفت و امد ازین بازی های ماشین بازی که توی شهربازی ها هست و فرمون داره و اینا میذاره؛ دو تا کنار هم که دو نفره باشه. بعد میاد از یک خانم و یک اقا میخواد بیان با هم مسابقه بدن(برای جذب ادما یکی توی جاهای پر رفت و امد و جاهایی که جوونا بیشترن میذاره اینا رو، حتی نمایشگاه ها و … و یکی اینکه این یک چالش رایگانه!) و در طی این چالش همه جا بنر اسنپ بانوان باشه و چند نفر هی راه برن بین مردم توضیح بدن دربارش و راننده خانم استخدام کنن و …
مثال اولت با اختلاف بهترین جواب این روز بود ولی مثال دومت اصلا خیلی بد بود!:)) ببین قراره که کاربر ناخودآگاه توی کمپین قدرت یچیزی رو بفهمه ویژگی که تو ازش صحبت کردی اصلا ویژ”ی محسوب نمیشه بنظر من مثلا امنیت برای خانم ها یه ویژگی هست.
پس نتیجه میگیریم که من خیلی فکر نکنم و لوین چیزی ک ب ذهنم میرسه بگم:)
فهمیدم اشتباهم کجا بود ممنون
فقط اون قسمتیش که گفتین سکته کنه بقیه بخندن :/ :))))))
جواب سوال اول روز یازدهم بازاریابی در گیمیفیکیشن
میتونیم یک مسیر تعریف کنیم برای بچه . مثلا تماس اولی که برقرار میشه ، اون حیوانه خودشو نزدیکترین ساکن دهکده به ورودی معرفی کنه . بعد مسیر رو به بچه بگه و بهش بگه که اگر تو کارایی که تو مسیرت هست رو انجام بدی ، به خونه بعدی میرسی و صاحبخونه بهت زنگ میزنه . (حتی میتونن بچه رو به خونشون دعوت کنن و هر مسئولیتی که بچه باید انجام بده ، مثل حل تمرین ریاضی یا هرچی ، توی خونه اون حیوان تماس گیرنده انجام بده . حتی اون حیوونه بتونه بهش یک جاهایی که داره اشتباه انجام میده ، هینت بده هم خوبه . بچه بگه ببعی به من کمک کرد که تکلیف ریاضیمو انجام بدم! حتی به این سبک میشه گروهی تعریف کرد فعالیت رو ، یعنی یک تعدادی از بچه ها هستن که همه با هم به خونه ببعی رسیدن و حالا تکلیفشونو انجام میدن . اینجا حتی برنده هم قابل تعریف کردنه که البته برای بچه ها خیلی قابل توصیه نیست)
فکر کنم اینجوری بچه ها ذوق اینو داشته باشن که ببینن دفعه دیگه خونه چه کسی مهمون هستن و باید چه کاری انجام بدن . حتی چه جوری ازشون پذیرایی میشه . بعضی حیوانات حتی میتونن با محصولات خودشون مثل شیر و … پذیرایی کنن ! (یا با چیزی که غذای خودشونه پذیرایی کنن از بچه ها که شاید تغذیه بعضی شون خیلی خوشایند نباشه ! احتمالا این کار خیلی جالب درنیاد ! )
قشنک مشخصه تجربه مادر بودن داری
واقعا ؟! 🙂
اتفاقا نه مادر هستم و نه میخوام که باشم ولی یک مدت تو مدرسه مشغول بودم 😉
روز یازدهم-گیمیفیکیشن در بازاریابی
سوال اول
یه چیزی که توی بچه ها زیاد دیدم تمایل به گرفتن فیدبک از پدر و مادرشون بیشتر از فیدبکیه که از بازی میگیرن یعنی اگه بازی طوری طراحی بشه که بازی مشترک و دو وجهی باشه مثل بازیای دنیای واقعی یعنی هر کدوم جداگانه وارد بازی بشن یکی بچه و یکز مادر هر اکانت برای دو یوزر باشه که دسترسیهاشون متفاوته.حالا مادر همراه صدای حیوون به جوابای درست بچه واکنش نشون بده.که بچه باور میکنه داره کار مثبتی میکنه و از دو جهت تشویق میشه
آفرین
روز یازدهم-گیمیفیکیشن در بازاریابی
سوال دوم
یکی از چیزایی که برای هر کسی ممکنه پیش بیاد اینکه با اسنپ وتپ سی داره مهمونی یا قراری میره و فراموش کرده گل یا کادوی مناسبی بگیره حالا اگه یه گزینه باشه که مسافر بتونه اعلام کنه که در طول مسیر همچین توقف داره و اونوقت مکانهای موجود برای رفع مشکلش روی نقشه هایلایت بشه
یا لیست بشه و خرید قبل از رسیدن به محل انجام بشه و فقط برای دریافت توقف لازم باشه خیلی کمک کننده اس و یجور تعامل بین کسب و کارای مختلفه که اونا میتونن مثل اسنپ فود طرف قرارداد هم باشن
خب بازیش کو من نگرفتم
اون مکانای هایلایت هر کدوم یه امتیاز دارن که بنا به نزدیکی،سرعت تحویل،رضایت مشتری امتیاز گرفتن و ما هم در ازای اینکار امتیاز میگیریم حالا در ازای هر خرید بالای ایکس تومن میتونیم سفر بعدی رایگان داشته باشیم یا کد تخفیف سفر یا سفر رایگان برای دوستامون بفرستیم.
تپسی الان این ویژگی توقف در مسیر رو داره
سوال دوم روز بازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی: تبلیغ ماسک هوشمند فیلتر دار
هدف (گرفتن اطلاعات میزان در معرض الودگی قرارگیری فردی در محیط باز)،
بازی: یک پکیج ماسک به اعضا خانواده داده می شود که حالا برای کودک شکل ماسک به شکل شخصیت کارکتر محبوبش مثلا پانداست، هر چقدر اعضای خانواده از این ماسک ها وقتی بیرون هستند بیشتر استفاده کنند و یا از محیط های که کمتر الوده هست تردد کنند و یا روزهایی که الوده هست بیرون نباشند، ستاره های بیشتری جمع می کنند و شرکت به انها محصولاتش را مانند یک پکیج ماسک رایگان ، یک سبد غذایی (میوه، لبنیات) یا با تخفیف می دهد. برای اینکه مجبور بشوند از مسیر که کمتر الوده هست تردد کنند یک سری مسیر در اپلیکشن اولیا نمایش داده می شود که بسته های ستاره ای پنهان هستند و باید خودشون ان را پیدا کنند.
چک کردن تعداد دفغات استفاده تقریبا غیر ممکنه
ممنونم، نکته خوبی اشاره کردید. برای محاسبه اینکه دارند استفاده می کنند یا خیر، می توان از تعبیه breath sensor ، optical heart rate داخل ماسک استفاده کرد. فاصله هر بار قطع شدن ارسال داده از سنسور می تواند حاکی از احتمال تعداد دفعات برداشتن ماسک باشد.
خب این هزینه ماسک رو خیلی میبره بالا جوری که کسی نمیخره دیگه
درسته، فعلا ماسکی حدود 30 هزار تومان این طرح فقط یک ایده بود ، ولی کسی که بیماری آسم یا دیابت دارد و این ابزار بتواند نقش مهم در کمک به پزشک البته با توصیه او برای تسریع در بهبود بیماری داشته باشد، ممکنه ارزش خرید داشته باشد.
اول بگم واقعا حال کردم با این مثال های بازاریابی
مخصوصا با اون یارو که توی ایستگاه اتوبوس آدم ها رو میرقصوند!
جواب سوال اول -روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:
خب الان اینطوری که گفتی مشخص میشه که بچه واقعا با اون بخش اپلیکیشن که حیوان ها بهشون زنگ میزنن ارتباط برقرار کردن .پس ما باید کاری کنیم که نقطه شروع بچه بشه این قسمت از اپ ولی مثل یک دروازه ورودی باشه برای بخش های دیگه .
مثلا گربه به بچه زنگ بزنه و بهش بگه من الان پیش آقا خروسه بودم ،گفت که بهت بگم اگر بری به دوتا سوال ریاضی فلان بخش جواب بدی تا 5 دقیقه دیگه بهت زنگ میزنه و برات شعر میخونه !!
یا جوجه بهش زنگ بزنه و بگه من توی فلان بخش دارم سوال علوم حل میکنم تو هم بیا کمکم کن تا بعدش با هم 10 دقیقه تام و جری نگاه کنیم!
آفرین خوب بود این چیز خیلی ساده ای بود که انتظار داشتم همه بگن ولی فک کنم نفر اول تو بودی که گفتی
جواب سوال دوم –روز یازدهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
خب باید بگم که من از اون دسته کسایی هستم که همه عمرشون دستشون خیس بود از عرق!!خداروشکر الان دیگه نیستم!!
یک روش هست که با آب و ولتاژ برق کار میکنه و یک راه درمان صد درصدی و بدون عوارض هست برای این بیماری!
این دستگاه خارجی حدود 400 دلار قیمتشه و البته نمونه داخلی هم داره .
من اومدم و این دستگاه رو خودم درستش کردم،همون کارایی رو داره فقط ظاهرش یکم خوب نیست وگرنه عملکرد و کاراییش همونه.
عملکرد این دستگاه به صورتیه که شما باید حداقل 20 دقیقه رو یه جا ثابت بشینی و دستتو بزاری توی آب و برق!حالا من میخوام یه بازی طراحی کنم که این 20 دقیقه برای شخصی که نشسته جذاب باشه .چون باید 12 جلسه حداقل انجام بشه من میام مثلا از شاهنامه الهام میگیرم و 12 روز رو با استفاده از مهیج ترین داستان های شاهنامه جذابش میکنم منظورم اینه که از روز اول جوری طرف رو درگیر بازی و داستان کنم که مایل باشه هر روز بدون وقفه انجام بده برای دیدن ادامه داستان .یا میتونیم یه کمپین راه بندازیم به نام مثلا دست خیسان:))))) توی این بخش همه اونایی که دستشون خیس میشده و این دستگاه رو خریدن دور هم جمع کنیم و هر کسی که دید نتیجه گرفته و دستش خشک شده مثلا مثل این کلاس های NA که معتادا میرن بگه مثلا من مرجانم با 2 روز خشکی دست!!یه جورایی استاتوس بشه واسشون!
آفرین پیشرفت کردی فرشاد خودتی؟
روزهایی که تعطیلم انگاری بهتر فکر میکنم
سوال اول روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی
خب یه ایده میتونه این باشه اون خره که زنگ میزنه و عرعر هم میکنه بعدش یه چزی ازش بخواد مثلا یه سوالی یا یه خواسته ای بعد بگه برای پیدا کردنش روم ضربه بزن، کلیک که میکنه به اون صفحهه بره و اونجا هم طراحی اپ با تم همون خره باشه و هی اشاره کنه به داستان شماره n که جوابش اینجاست. اینطوری یه یکپارچگی ای تو برنامه رخ میده مبتنی بر اون حیوونا که بچه ها هم دوستش دارن. هم محتوا استفاده میشه هم خانواده ها حس میکنن مفیدتره (تا اینکه فقط سرگرم کننده باشه). خلاصه کلید اصلی همون حیوون هان و از سرنخ اونا باید تو کل اپ و داستانا و رنگ امیزی و دفترچه نقاشیا یه نشونی و سرنخ متصل به همون صفحه تلفنه باشه که بچه ها رو بشکونه.حتی اگه شخصیت داستانا هم همون حیوونا باشن بنظر بیشتر جواب میده.
حالا نکته جالب اینه که اینا کلی هزینه کردن برای بقیه قسمتا و از اولش فکر نمیکدن اینجوری شه!
جواب سوال اول روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی:
درگیر کردن بیشتر اولیا
در ابتدای بازی کاراکترهای فیلم های مورد علاقه از او پرسیده می شود و کلیه فیلم ها قفل شده به او نشان داده می شود با رسیدن مجموع امتیاز لازم و زمانبندی اولیا برای او فعال شود، بعد سوال های درس ها ارائه، اگر دانش آموز خودش مسائل را حل کرد 6 امتیاز دریافت می کند، در صورتی که بعد از دو بار راهنمایی نرم افزار حل کرد 4 امتیاز و برای بار سوم یک نوتیفیکیشن برای اولیا فرستاده می شود که باید با هم حل کنند که در این صورت 3 امتیاز داده می شود. برای جالب کردن نحوه ارسال نوتیفیکیشن به اولیا، کودک می تواند برای مدت 3 ثانیه بخشی از اهنگ مورد علاقه اش را ارسال کند، صدا ضبط شده خودش را بفرستد و یا اسم مستعاری!که با حس خوب او را صدا می زنند ( وروجک ! هستم بشتابید) و با نوتیفیکشن برای اولیا بفرستد، برای نظارت بیشتر اولیا، بازی هایی هم برای انها طرح شود که اگر مثلا حدس بزند که در این ماه پیشرفت بچه اش با نرم افزار چقدر بوده و یا وضعیت فعلی او چیست؟ امتیازهایی به انها داده شود برای شارز مجدد حق کاربری همین نرم افزار..
آفرین
اول خواستم تشکر کنم برای ویدئو های عالی ای که از کمپین های تبلیغاتی اینجا قرار دادید، عالی بودن 🙂
جواب سوال اول روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی:
از اونجایی که این یه دهکده شادی هست، به نظرم رسید که یه نقشه براش آماده کنیم و بچه ها در ابتدا سوار یه قطار بشن که توی دهکده دور میزنه. هر ایستگاه اسم یه درس باشه: ایستگاه ریاضی، ایستگاه ادبیات، ایستگاه علوم و …
هر ایستگاه قطار بایسته و کاراکتر بازی که راننده قطار هست بهش بگه ما منتظرت هستیم تا تو ماموریتت را در این ایستگاه انجام بدی، و ماموریت بچه ها حل کردن سوالات و گوش دادن به فایل ها و .. هست. برای اینکه به داستانها هم خوب گوش بده راننده قطار بهش میگه وقتی برگشتی یه سوال از چیزایی که یاد گرفتی ازت میپرسم اگه درست گفتی قطار راه میفته. و اینطوری یکی یکی ایستگاه ها را میره و بچه ها با محتوای اپلیکیشن اینگیج میشن. توی قطار هم میتونه موسیقی مورد علاقه اش را پلی کنه و همه در حال دست زدن و شادی هستن و اینطوری بچه را تشویق میکنیم سریع به قطار برگرده تا با بقیه شعر بخونه و شادی کنه.
حتی میشه بازی آنلاین بشه و همه بچه ها که در حال استفاده از اپ هستن سوار قطار باشن و هر ایستگاه به قید قرعه یکی را پیاده کنه و اینطوری فان بیشتر میشه که نمیدونی کدوم ایستگاه تو پیاده میشی.
خوبه ولی یه نکته مهمی رو تقریبا هیچکی اینجا بهش هنوز اشاره نکرده:)
سوال دوم روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی:
من اسنپ یا تپسی رو انتخاب کردم، بازی اینطوریه که مسافر یه ماموریت داره و از ابتدا تا انتهای سفر باید ماموریتشو انجام بده. این ماموریتو تو قالب یه treasure map به مسافر نشون میدیم، اینطوری که تو طول مسیر قراره امتیاز جمع کنه و یه treasure رو در آخر سفر unlock کنه (این treasure هم میتونه تخفیف باشه). امتیاز جمع کردن هم به اینصورت باشه که تو طول مسیر روی مپ بقیه تپسی ها رو بهش نمایش بدیم و با تپ کردن روی ماشینا بتونه امتیاز بگیره. اینطوری وقتی داره بازی میکنه بهش نشون میدیم که چقدر تعداد ماشین ها زیاد هستن و علاوه بر اون طول مسیر هم خسته کننده نیست.حالا اگه فیچر لاین تپسی رو درنظر بگیریم میشه اینطور بازی کرد که مسافر اول شروع میکنه به بازی و وقتی مسافر بعدی اضافه میشه بهش میگه به کمک هم باید treasure رو unlock کنید. با برای فیچر تاکسی بانوان اسنپ میشه تو مپ تاکسی بانوانو هم نشون داد که امتیاز متفاوتی داره و یا اگه داری ازش استفاده میکنی امتیاز بیشتری بهت میده.
معمولی
سوال اول گیمیفیکیشن در بازاریابی روز یازدهم
به نظرم میشه برای این اپلیکیشن یه سری شخصیت کارتونی ایجاد کرد و رشد این شخصیت کارتونی وابسته به تعامل بچه با بخش های مورد نظر ما باشه.
مثلا فرض کنید یه خرس پاندا دادیم به بچه و با تحلیل رفتار بچه توی اپلیکیشن میفهمیم که بچه سراغ ریاضی نمیره. کاری که میکنیم اینه اون خرس پاندا گریه کنه بگه گشنمه….حالا به بچه باید غذای پاندا رو از کجا گیر بیاره؟ از اونجایی که آموزش ریاضیات هست توش و بچه تا الان سراغش نرفته…..یه جورایی جلوگیری از ضرر فکر کنم حتی تاثیرش از بدست آوردن بیشتر باشه واسه بچه ها 🙂
معمولی
سوال دوم گیمیفیکیشن در بازاریابی روز یازدهم
یه پیشنهادی دارم در رابطه با ترکیب بازی مافیا ! و زمانی که شما در سفر هستید … اولا اینکه این بازی کاملا اختیاری هست یعنی راننده و مسافری که تمایل داشتن میتونن از این بازی استفاده کنن و خیلی ساده هست ( انتهای بازی شما باید یه گزینه رو انتخاب کنید : مافیا یا شهروند ) بازی به اینصورت هست که از اولی که شما وارد ماشین میشید نقش راننده بهش اعلام میشه ( مافیا یا شهروند ) شما باید با هم صحبت کنید ( کاری که هر راننده تاکسی و مسافری توش استاده ! ) و از حرکات بدن اون بنده خدا ( راننده )، جملاتش و … نقشش رو تشخیص بدید ( البته نمیدونم این گفت و گو چه جوری میتونه باشه !؟ ) بعد از اینکه تشخیص دادید باید یکی از نقش ها رو تو اپ انتخاب کنید که راننده من مافیا بود یا شهروند ( میتونه اسم های دیگه هم داشته باشه البته )
اگه مثلا زمان مسافرت شما 1 ساعت هست اگه تو 20 درصد اولیه زمان سفر درست تشخیص دادید یه امتیازی دریافت میکنید و تا زمانی که به انتهای سفر میرسید به نسبت از امتیاز کسب شده شما کم میشه و نهایتا با کسب یک امتیاز مشخص مثلا 200 امتیاز ( که ممکنه بعد از 5 سفر حاصل بشه ) شما یه تخفیف یا یه سفر رایگان از تپسی میگیرید … برای این میشه لیدر برد / مدال و … هم تعریف کرد که یه باشگاه مشتریان تپسی هم اینجا درست بشه …
فقط یه نکته این بازی که مثال زدم صرفا یه مثال بود یه ایده خام که خیلی باگ داره … بیشتر دغدغه اینو داشتم که بگم مهمترین مسئله مشتری ها زمانی هست که تو مسیر هستن و گاها کلافه میشن اگه زمان طولانی باشه اینجوری زهر زمان طولانی رو بگیریم … به عبارت دیگه سوالم اینه که چه کار کنیم تا زمان طولانی سفر رو با استفاده از ظرفیت های راننده و مسافر یا مسافران شیرین کنیم ؟ اینم سوال من !!!!
یه نکته دیگه هم اینکه به صورت ریز این قابلیت رو هم تعریف کردیم که اگه زمان سفر شما طولانی تر باشه امکان کسب امتیاز شما بیشتره ،،،
یه چیز دیگه هم اینی که تعریف کردم برای حالتی هست که شما تک مسافر هستید فکر کنید که تو یه تپسی میگرید ولی 3 الی 4 تا مسافر هستید اینجا با همدیگه هم درگیری لفظی خواهید داشت که این یارو راننده آخر مافیاست یا شهروند !
این ایدن خیلی عالی بود یه تیکه خیلی مهمشو ولی تعجب میکنم که چرا نگفتی اونم خود رانندست اینجوری راننده میاد نقششو میگه و میگه دمت گرم 5 ستاره منو بده!
باید جوری باشه که اگر راننده جوری بازی کرد که مسافر نتونست نقشش رو درست حدس بزنه جایزه بگیره یعنی هر 3تایی که پشت سر هم تونست مسافر رو به اشتباه بندازه !
و نتیجه هم بعد این موضوع که شما اومدی و بازخورد دادی که این یارو چجور آدمی بود به کاربر نشون داده بشه
سوال ۱ روز ۱۱:
چیزی که برام عجیبه اینه که بچه هایی که تو سن حل کردن تمرین ریاضین(حداقل ۷، ۸ ساله) واقعا شنیدن صدای خر و ببعی باید براشون جذابه؟ و اگه براشون جذابه دلیلش خود جذابیت اون قسمته؟ یا برای فرارذهنی از تمرین حل کردن و اهمال کاری(بدون عذاب وجدان) ،سمت اون بازی ای که اصلا تو سنشون نیست میرن ؟ ( مثلا من خودم شبای امتحان دوست داشتم کارای عجیب غریبی بکنم که تو حالت عادی اصلا دوستشون نداشتم، مثلا چند ساعت از وقت درس خوندن رو اتاقمو برق مینداختم، گل میکاشتم ، دوست داشتم به آدما کمک کنم یا مثلا معتقد میشدم به اینکه آدم باید بشینه کنار خانواده و… :))) (فقط برا اینکه بدون عذاب وجدان از درس خوندن فرار کنم)
اصلا مخاطبی که میخواستن براشون کار کنن چند ساله بوده ؟
5 ساله مثلا
سوال ۱ روز ۱۱:
یه بار تو تلویزیون برنامه ی ململ گفت بچه ها میتونن زنگ بزنن و با بچه ها صحبت کنن. خواهرزادم (۳ساله) انقد ذوق داشت که یه هفته خواهرم مدام درحال زنگ زدن بود اما خطا اشغال بود. دیگه به این نتیجه رسیدیم که خودمون زنگ بزنیم با صدای ململ باهاش حرف بزنیم. وقتی زنگ زدیم بال دراورده بود و تا چند روز با شوق و ذوق به ما میگفت من با ململ حرف زدم:)))
بعد دیدیم انقد این حالت رو دوست داره که ململ ( 🙂 )هر کاری رو بهش بگه انجام میده.مثلا خیلی بدغذا بود. ولی چون ململ( 🙂 )بهش گفته بود غذا خوردن خیلی خوبه و … این بچه با شوق و ذوق غذا میخورد و …
به ذهنم اومد این صفحه ای که میگین بچه ها خیلی دوس داشتن صفحه اول گذاشته بشه و اینا بتونن یه سری ماموریت واقعی به بچه ها بدن ،و مادرا بتونن حرفای اون کاراکتر رو شخصی سازی کنن که مثلا فلان کار رو کردی فهمیدم. خیلی کارت خوب بود … برا اینکه انقد خوبی من برات یه داستان تعریف میکنم و بره به صفحه ی داستانا ، یا میتونیم با هم بازی کنیم و بره تو صفحه بازی و… (یه قسمتی برا مادرا داشته باشه که قبلش صداشونو ضبط کنن و صداشون شبیه اون کاراکتر بشه و حتی بتونن ماموریتای واقعی برا بچه تعریف کنن یا پیامای اخلاقی بدن به بچه ها :مثلا بگن من هر شب دندونامو مسواک میزنم، یا اینکه بتونن به کارای بچه فیدبک بدن.
این قسمت شخصی سازی میتونه پریمیوم هم باشه )
هر داستان جدید یا انیمیشنی که بچه میبینه هم، کاراکتری که بچه خیلی باهاش ارتباط برقرار کرده رو بشه اوردش تو قسمت تماس تلفنی و بچه بتونه باهاش حرف بزنه و ارشاد بشه:))))
نمیدونم . شاید ساده باشه. ولی دیدم که جواب داده.
مخصوصا کاراکترای عروسکی رو بچه ها خیلی بهتر باور میکنن تا کاراکترای انیمیشنی .
نه خیلی ایده جوابیه! من واقعا بنظرم جزو یکی از 3تا چیزی هست که دنبالش نرفتم و حسرتشو میخورم
گیمیفیکیشن کودک رو؟
عکس نو مبارکه
ممنون 🙂
are
سوال ۲ روز ۱۱ گیمیفیکیشن در بازاریابی:
یه مسئله ای که مدیر محصول تپسی میگفت دوست دارن روش زیاد کار کنن تپسی لاینه.
ادم تعجب میکنه با اینکه هم برا راننده سوده، هم برا مسافر، هم برا محیط زیست خوبه، اما چرا مردم ازش استفاده نمیکنن. شاید هنوز خیلی جا نیوفتاده .
من برای ترغیب مردم به اینکه بخوان سفرشونو اشتراکی کنن این اومد به ذهنم که، اولش که مسافر سفرشو شروع میکنه، تپسی ازش میپرسه میخوای به اندازه ی ۵۰ درصد هزینه سفرتو برگردونیم به کیف پولت؟ بعد اگه کاربر دکمه موافقم رو زد بهش بگیم بیا یه بازی کن، اگه بردی ۵۰ درصد(اینو باید تحقیق بشه روش) پولت برمیگرده(همین الان ۳۰ درصد به مسافری که اشتراک سفر رو موافقت کنه تپسی تخفیف میده، حتی اگه مسافر دیگه ای پیدا نشه که باهاش همسفر بشه، ولی بدون بازی)
حالا بازی مثلا میتونه حدس یه کلمه رمز یه قلعه باشه. و به ازای هر تعداد سرنشینی که تو ماشین باشن، یه کلمه روشن بشه. بعد بگیم اگه میخوای حروف بیشتری برات معلوم بشه، میتونی برا سفرت همسفر پیدا کنی و شانس بردنتو بیشتر کنی.
با قبول دکمه اشتراک سفر یه حرف براش باز میشه. با پیدا کردن مسافر هم یه حرف براش باز میشه. حالا میتونیم یه صفحه بهش نشون بدیم که مسافرای اطراف رو رصد کنه و به همه اونایی که باهاش هم مسیرن پیام بفرسته که بیا تو بازی با من همراه شو و به هم کمک کنیم( حالا این کمک فقط میتونه در حد همون روشن شدن حرفه باشه) . به ازای این کمک انقد تخفیف بگیریم. حال ایرانم خوب کنیم. بعد تو بازی یه ایران خانوم رو اولش نشون بده که تو قلعه ی دودخان اسیر شده و حالشم بده و داره نفسش بند میاد. اگه بتونن رمز اون قلعه رو پیدا کنن، میتونن ایران خانومو از دست دودخان نجات بدن. اگه ببازن هم کلا قلعه پر از دود میشه و ایران خانوم میمیره .
ا ا اینو الان برای هدیه گفتی که:)
اینجا و تو این روز بهش فکر کردم، اونجا و اون روز به جوابش رسیدم:))
دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی
روز 11 سوال 1
یکی از اشکالات اینطور اپ ها اینه که داستان ندارند، مخاطب رو تو دست نمیگیرند، یعنی یکسری فیچرها میذارن و مخاطب حالا هرکدوم رو بیشتر دوست داشته باشه استفاده میکنه، حتی خیلی از اونهایی که صرفا بازی اند اصلا نقشه ای برای فرد و اینکه.. ندارند
بعضی پسرارو دیدی مدام دوستشونو چنج میکنن، اگه پسرو بزاریم جای مخاطب و دوستشو بزاریم بجای اون بازیای مختلفی که تو اپلیکیشن هست، پسره اگه واسش داستان تعریف نکنیم جذابیتی براش نداره که بخواد قفل بازیارو باز کنه و فقط همونایی که قفل نیست رو بازی میکنه و آخر خسته میشه
و حالا یه اشکال دیگه اینکه قفلها رو که پول میدی باز میکنی صرفا قضیه سخت تر شده و طراح اصلا هیچ ایده جذابی نداره، حالا مقایسه کن با سکوی نه و سه چهارم
چه جالب تا حالا از این دید به قضیه نگاه نکرده بود کسی توی این سوال
دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی
روز 11 سوال 2
یه جمله ای بود که “پاکسان به سلامت خانواده می اندیشد” این بزرگترین و بهترین ویژگی هست که یک شرکت میتونه داشته باشه. چون هم بحث سلامت رو داره کاور میکنه و هم خانواده رو (گرچه این شرکت اصلا خوب پیاده نکرد شعارش رو)
من کلا این تم بیزنس ها رو خیلی دوست دارم، بیزنسی که هم نیت واقعیش این باشه و هم مخاطب رو به این باور برسونه که هدف من پایداری خودم و شما در دراز مدت هست
استارت کار اینها سخته اما وقتی مفهومی که میخواد رو جا بندازه ادامه کارش آسونه و رقیبش خودش میشه، یعنی خودش رو بخاطر مشتری میاد ارتقا میده و مشتری هم چندان اون رو با بقیه مقایسه نمیکنه
طراحی بازی برای اینها هم چندان کار سختی نیست، مثلا یکیش میتونه این شکلی باشه که خانوادگی یه نقاشی بکشید که بعد از گذشت 10 سال جایگاه محصول من در زندگی شما رو نشون بده
شعارشونه بابا!
الان این همه بیمه ایا میان میگن که ما به فکر سلامتتونیم کدومشون برای کرونا بیمه میکنن مگه؟:)
گیمیفیکیشن روز 11 سوال 1:
میتونیم توی دهکده بگیم بچه ها داستان خودشونو از زبان یک کاراکتر بگن. بعد اگه بتونن خوب این کارو انجام بدن صدای یه حیوون جدید اضافه میشه. بعد میتونن این کاراکترها با هم برخورد داشته باشند ولی برای این قضیه باید یه سری کار انجام بدن مثلا ریاضی حل کنند. بعد یکی از بچه ها میتونه وویس بفرسته برای آقا موشه و آقا موشه هم براش با یه صدای نازک جواب بده.
همه هم این وسط شادن:)
جواب سوال اول روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن
برای اپ کودکان
با توجه به اینکه بچه های تو اون سن خیلی دوست دارند بازی فیزیکی و ورزشی انجام بدهند
بهتره یه قابلیت بهتش اضافه بشه و یکسری بازی های خاص رو با عینک VR و دسته کار کنند
در این بازی هر کودک میتونه برا خودش یه آواتار حیوانی انتخاب کند و کودک هر چه بیشتر آموزش ببیند امکانات بیشتری براش فعال میشه و در بازی نیروی بیشتری داره
اول یه لیست از حیوانات باشه و کودک حیوان مورد علاقه شو انتخاب کنه و بعد حیوانه ازش بخواد که آموزشش رو ببینه وبعد که آموزشش رو دیدن کرد جایزه ش اینه که وارد بازی هایی بشه که بصورت حرکات بدن با استفاده از عینک و دسته هستند
و در این بازی ها که بصورت معاشرتی است با سایر دوستان هم سنش که در این بازی هستند شروع به بازی می کند
و در بازی اگه کودک بتواند رکورد خاصی بزنه و یا امتیازش از حدی بالاتر شود یکسری آموزش برای مامان و باباش فعال میشود و این کودک معرفی میشود به بخش استعدادهای خاص
بابا و مامان هم آموزشی که دیدند بعد یه قسمت براشون باشه که آهنگ های موزیکالی که در این اپ توسط حیوانات خوانده میشه رو دابسمش کنند و در اپ آپلود کنند
خانواده ای که لایک بیشتری رو بگیره اشتراک اپ بصورت رایگان تا زمان مشخصی تمدید میشود و امکانات خاصی هم براشون فعال میشود ( میتونه براشون درامد زایی هم داشته باشه )
با این کار هم کودک با لذت بالا آموزش میبینه و هم اینکه بازی و ورزش انجام میده و دیگه یه جا نمیمونه
کودکان به سایر دوستان و اقوامشون اطلاع میدهندعضو اپ شوند تا باهم آموزش ببینند و با هم بازی کنند
برنامه درامد زایی داره
و والدین بچه هم درگیر میشوند تا آموزش های مرتبط با کودکشان را بیاموزند
این از اون ایده هایی هست که توی عملش فک کنم خیلی متفاوت بشه با روی کاغذش
جواب سوال دوم روز یازدهم دوره گیمیفیکیشن
مثال تپسی
بنظرم باید اکانت مشتریان ستاره بندی شود سه ستاره چهار ستاره پنج ستاره
پنج ستاره رو میگم که فول امکانات است
امکاناتی مثل یه مانیتور داشته باشه پشت صندلی راننده و شاگرد
مانیتور قابلیت نصب هنذفری داشته باشه و صل باشه به سرور بازی های مختلف اندروید و فیلمها و … روش داشته باشه مثل مانیتورهایی که تو هواپیما ست
طرف هم بتواند به اینترنت وصل شود و هم بازی و یا فیلم ببیند
یه قا بلیتی رو این مانیتور باشه که طرف با استفاده از اون اپ بتواند یکسری کارهای روزمره مثل پرداخت قبض و کارت به کارت و … رو انجام بده
قابلیت اتصال یه اینترنت اشیا داشته باشه که طرف از تو ماشین بتوانه خونهش رو چک کنه
یه سیستم مشتری مداری داشته باشه مشتری با اپی که روی موبایلش است بتواند انتخاب کنه که ماشینش چی باشه کارواش رفته باشه یا خیر راننده ش خانم باشه یا آقا یا اگه خریدی داشته باشه درخواست خرید از محل مورد نظرش رو داشته باشه ( یه سیستم اعتبار داشته باشه که فرد ماهیانه آنرا شارژ کند و یا قرار داد با یکسری ارگان باشه که ماهیان مبلغی از حقوقشون کسر شود و در این اپ شارژ شود تا یکسری کارهای ویژه رو براشون انجام دهد )
یه قابلیت داشته باشه بشه انتخاب کرد تورشهری گردی و یا سرویس مدرسه و …
و ماشینهایی که ستاره کمتر دارند مثل سه ستاره و امکانات کمتر و عمومی تر باشند
برا مشتریان هم یه طرح تشویقی باشه مثلا به ازا هر 100 کیلومتر یه سفر تخفیف دار و یا رایگان تعلق بگیره ویا قابلیت خرج امتیاز برای کمک به جاها عام المنفع باشه
یه جدولی باشه روی مانتیور که اکانت مشتریان برتر روش باشه و فرد برای اینکه امتیازش بالاتر تا بتواند از مشتری ستاره کمتر به سطح بالاتر رود تا از امکانات بهتری استفاده کند میتونه اشتراک طولانی تری رو جلو جلو خریداری کند و یا مسافت خیلی بیشتری از سرویس ها استفاده کند
من خیلی دوس دارم که مثلا توی این حالت داستانای سفرای این راننده رو بخونم بنظرم خیلی میتونه جذاب باشه
گیمیفیکیشن در بازاریابی
روز 11 سوال 1:
قابلیت عر عر کردن خر در روز محدود باشه و دفعه آخر مثلا خر وقتی زنگ میزنه بگه دهکده آتیش گرفته و لطفا با آتش نشانی تماس بگیر و استفاده از تلفن برای شما قفل هستش و باید مثلا تمرینات روز یک ریاضی رو حل کنید تا آنلاک شه و یه لیدربرد هم باشه که کی زودتر تونست آتیش رو خاموش کنه. هرکی هم تو یک سوم ابتدایی حل کرد کارت طلایی بگیره، تو یک سوم میانی کارت نقرهای و یک سوم پایانی کارت برنزی و اون بخش داستانی اولش رو همه میتونن گوش بدن ولی برای ادامهی داستان باید این کارت هارو داشته باشن.
خوب بود مرحبا
گیمیفیکیشن در بازاریابی
روز 11 سوال 2:
من برای افق کوروش بازی طراحی کردم.
یه اتاق فرار هستش توش یه صندوق هایی هست که کلیدش با حل کردن معما به دست میاد و مثلا ۵تا محصول هست که مجموع قیمتشون رمز قفل محصول اصلی هستش که برنده به دستش میاره.
مثلا جایزه اصلی یه تلویزیون هستش و دو نفر وارد دوتا اتاق که دقیقا شبیه هم هستن میشن و هرکی زودتر معما ها رو حل کرد و مجموع قیمت رو به دست آورد تلویزیون رو برنده میشه.
ایول
درود
روز 11 سوال 2:
هدف اینه که مترو سوارها، تاکسی سوارها و اتوبوس یا بیآرتی سوارها عادت کنن از آپ تپسی استفاده کنن.
باید تو ایستگاههای بیآرتی و اتوبوس و تاکسیها و همینطور تو متروها یه سری بارکد چیزی بذارن که اسکن کنن و وارد یه بازی بشن و با یه نفر دیگه که اونجاس بازی کنن. مثلا منچ یا ما پله که مهرههای بازی هم همون ماشینای نارنجی تپسی باشه. بعد هر کی برنده بشه همون موقع یه سفر رایگان بهش بده.
البته اگه یه سری بورد لمسی تو ایستگاهها نصب بشه که ملت ببینن دو نفر دارن بازی میکنن بعد به عنوان تماشاچی دورشون جمع میشن تشویقشون میکنن حسابی شلوغ بازی میشه و همه بازی میکنن 🙂 یکم چالش داشته باشه که بعضیا ببرن و بعضیا ببازم